۲۴ ساعت

23 دسامبر
۱ دیدگاه

قابل توجه همکاران محترم قلمی،دوستان وخوانندگان گرامی !

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

قابل توجه همکاران محترم قلمی

، دوستان و خوانندگان گرامی  ! 

احترامآ به اطلاع عموم رسانیده میشود که

سایت ۲۴ ساعت از فردا چهارشنبه ۲۴ -۳۱ دسامبر 

نشرات ندارد ، 

دوستان میتوانند مطالب شانرا ذریعه ایمیل ارسال نمایند ،

انشاالله در بازگشت از سفر بدست نشر سپرده خواهند شد.

باعرض حرمت

سرپرست سایت ۲۴ ساعت

قیوم بشیر هروی 

ملبورن – آسترالیا

 

صبح دیدار

دوستان  عزم  سفر  شد  خدا  یار شما

دل سپردم به دعا ، تا شبِ  دیدارِ  شما

می روم تا که سبک تر شود این بارِ دلم

می سپارم بخدا من  گل  و   گلزارِ شما

راه  اگر  دور  نماید  ، قدم  از  حق نبرم

نورِ حق  باد  چراغِ  شب  دشوارِ   شما

هر کجا نام شما رفت ، دلم سجده کنان

سر نهاد از سرِ اخلاص ، به دربارِ  شما

من ز دنیا چه طلب دارم ازین  رهگذری؟

جز صفای دل  و  آن  مهرِ  وفادارِ    شما

گر   نیامد    خبرم  ، بادِ    صبا    می داند

که نفس مانده به ذکرِ شبِ   بیدارِ  شما

ای «بشیر» راه اگر دور و دراز است بدان

صبح دیدار برسد بر  دل   و   دلدارِ   شما

23 دسامبر
۱ دیدگاه

چشمان  منتظر

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

چشمان  منتظر

 

چشمان منتظرم

هنوز

ترا در قاب در می طلبند

 

و هنوز دوست میدارم

تک تک در به صدا آید

و تو در قاب در حاضر شوی

 

فاصله ی جسم بی انتهاست

اما فاصله ی دل

یک نگاه ست

 

بازآ

و دریچه خالی خانه ام را

با قامت عشق

زنده ساز…

 

هما طرزی

نیویورک

۱۸ اکتوبر ۲۰۲۵

 

 

 

 

Waiting eyes

My waiting eyes

Still

Are looking for you

At the door

And I still like it for you

To knock one at the door

And I still like it for you

To appear at the door

And the heart is a gaze

come again

and revive the empty door of my house

with the height of love…

Homa Tarzi

New York

October 18, 2025

23 دسامبر
۱ دیدگاه

درد ها

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

درد ها

رنج من را بیش  کرد و رنج  خود را کم نمود
باختم   من عمر  ر ا در  پای  او   ترکم  نمود

خود به دستی خویش چندین زخم زد برشانه‌ام
تا که من  چیزی  نفهمم  ظاهراً  مرهم  نمود

آسمان هم با منی مسکین به قهر و جنگ بود
در زمستان صورتم را  خیس  با  شبنم نمود

گرم بودم  تا که  دیدم  پیچ   و  تابی  روزگار
این بلندی ها  و  پست  عاقبت سردم نمود

در  تصورگاه    خود    تصویر   زیبا   ساختم
رنج دنیا   آمد و   تصویر   را   پر   غم   نمود

مثل شاگردش برایم گفت: حالت بهتر است
از توانم زد  به  بالا  پرسشی  مبهم   نمود

رفت فصلِ   تازه  و سرسبز    باغِ    زندگی
درد داد و  درد  داد و  غرق  در  دردم  نمود

درد ها را مثل چندین  سنگ چیدم، ناگهان!
کوه گشت و قامتی بیچاره ام را خم نمود

نوید الله محرابی صافی

23 دسامبر
۱ دیدگاه

بادهء عشق

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

بادهء عشق

« آن کهنه‌ کلیدیم  که دندانه نداریم »

ره در  دلِ  قفلِ   درِ  میخانه    نداریم

آزادِ جهانیم و غمی در دل ما  نیست

آواره ی عشقیم و غم  خانه   نداریم

ما شمع خموشیم که افتاده به کنجی ست

با رشتهِ خود سوزیم و پروانه نداریم

گر بادهٔ عشق از دهنِ جام تو نوشیم

غیر از تو  دگر  ساقیِ  رندانه  نداریم

هرچند که دنیا همه آکندهٔ غوغاست

با هر صفتِ نیکِ  تو  فسانه   نداریم

آموخته ایم از تو  ره  و  رسمِ محبت

جز تو نفس و  همدمِ  جانانه  نداریم

گم گشتهٔ آن وادیِ  حیرت  شده اما

بی نورحضور تو به  جان  لانه نداریم

ای عشق، تویی مبدأ آرامشِ هستی

با کینه و با خشم سر و شانه نداریم

سیدجلال علی یار

 ملبورن – آسترالیا

۲۱ دسامبر ۲۰۲۵  

23 دسامبر
۱ دیدگاه

میهن

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

میهن

میهنِ خوش زمین من بی گل و بی چمن شده

لاله به خون تپید و مُرد ماتمِ   نسترن شده

موجِِ شلیک  در  هوا  عقل    نترسد  از خدا

مرگ  فقط برای  ما مژه  به  هم زدن شده

بود بهشت  جاودان  میهن  خوش  دیار من

آتشِ  ظلم   طالبان  دوزخی  بهر زن  شده

برده پناه  به آشغال کودکی  در سراغ نان

پاره لباس کهنه  ای جامه  و  پیرهن شده

نیست  دگر هوای  صاف در  وطن عزیز ما

بوی تعفن هر طرف، جاده پُر از لجن شده

کاسه ای صبر زیر پا، خشم و عناد بهر ما

فحش به ظلم روزگار لذت هر دهن شده

یار   ز یار   می رمد ،  بته  ز خار  می رمد

دوست به روز مشکلات یاورِ دلشکن شده

شاعرِ بی   بهای  ما   با غزلِ   سیاه خود

رفته به زیر خاک غم « غایب » و بی کفن شده

داکتر سلیمان غایب 

23 دسامبر
۳دیدگاه

گفتگویی با محترم بشیر احمد بشیر (شیرین سخن) شاعری از خطهء ادب پرور هرات

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : سه شنبه  مؤرخ ۲ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

در ادامهِ گفتگو  با همکاران قلمی سایت ۲۴ ساعت

اینک صحبتی داریم با محترم 

بشیر احمد بشیر (شیرین سخن)

شاعری از 

خطه ء ادب پرور هرات 

که خدمت خوانندگان

گرامی پیشکش میگردد.

پرسش:

جناب آقا ی شیرین سخن گرامی، با سپاس و امتنان از همکاری ها ی قلمی شما، لطفاً در آغاز خود را برای خوانندگان محترم سایت ۲۴ ساعت معرفی نموده و بفرمایید دارای چند فرزند میباشید؟

پاسخ:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سپاس فراوان از سایت وزین و فرهنگی « ۲۴ ساعت » که با مهربانی و ادب پروری، اینجانب را شایسته  این گفت وگو دانستند، 

اینجانب بشیر احمد بشیر، ملقب به  « شیرین سخن » ، نواده مرحوم استاد محمد حسن هراتی شیرین سخن می باشم.

در سال ۱۳۷۱ خورشیدی ازدواج کردم و ثمره این پیوند شش فرزند است: دو دختر و چهار پسر.

پرسش:

لطفاً در مورد کار و فعالیت های تان قدری روشنی انداخته و بفرمایید در حال حاضر مصروف چه فعالیت هایی هستید؟

پاسخ:

 با تشکر از محبت شما ، من هیچگاه شغل دولتی نداشتم و همواره مصرو ف فعالیت های آزاد پیشه وری بوده ام.

در شغل موبایل فروشی ، فروشگاه موبایل و سیم کارت داشتم و به مدت هفت سال نیز بعنوان وکیل صنف موبایل فروشان و تعمیرکاران موبایل در هرات خدمت کردم. همچنین عضو هیئت اداری اداره ٔ ملی پیشه وران نیز بوده ام و مدتی  هم در بخش مرغداری گوشتی که متعلق به خودم بود فعالیت داشتم، اما متأسفانه متضرر شدم و در حال حاضر به کرایه سپرده شده

است. علاوه بر همه اینها در کنار آن، یک شهر بازی اطفال دارم که به صورت سرپوشیده در مجتمع « سیتی پارادایس« » فعالیت میکند و در حال حاضر ویژه بانوان و اطفال بوده و امور کنترول و پیشبرد آن به دست خانم ها می باشد، هرچند کرایه بلند و درآمد اندک، مشکلاتی را به همراه داشته است.

پرسش:

آیا زمانی ناگزیر به ترک وطن و پیوستن به خیل مهاجرین شده اید؟ بفرمایید در کدام سال و اکنون در کجا زندگی می کنید؟

پاسخ:

بلی ، در سال ۱۳۷۵ خورشیدی، در دوره نخست حکومت طالبان، به دلیل فشارها و اطلاعات نادرست، ناگزیر به ترک وطن

شدم و به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت نمودم و تا سال ۱۳۸۱ در شهر تهران بود و باش داشتم.

پس از بازگشت به هرات، به مدت دوازده سال با کمپنی مخابراتی « روشن » همکاری تجارتی داشتم  که تا ختم قرارداد  ادامه یافت و در حال حاضر در شهر هرات، ناحیه هشتم، در محل آبایی خود زندگی میکنم.

پرسش:

در مورد سرودن شعر میخواهم بدانم که از کدام سال به سرودن آغاز نمودید و در کدام قالب های شعری می سرایید؟

پاسخ:

از دوران کودکی به شعر و ادب علاقه داشتم وآثار شاعران بسیاری را مطالعه میکردم. خود را شاعر فنی و تخصصی نمیدانم و چنین ادعایی هم ندارم؛ اما عاشق شعر، ادب، فرهنگ و هنر هستم و این علاقه نیز میراث خانوادگی میباشد.

از سال ۱۳۶۷ به طور جدی به سرودن شعر پرداختم و با استاد محمد ظاهر ارشاد و استاد نائض، در رادیو و تلویزیون وقت

همکاری داشتم. 

بیشتر در سبک خراسانی و ترکستانی، با زبان ساده، ملی و حماسی شعر گفته ام و به سبک عراقی نیز علاقه مندم، اما ترجیح میدهم در سبک آزاد خود باقی بمانم .

پرسش:

آیا به جز شعر، در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی نیز سهم داشته ا ید؟

پاسخ:

بلی، زمانی ارتباط و حضور فعالی در این عرصه ها داشتم، اما متأسفانه فعلآ گوشه نشین هستم.

و در حال حاضر بیشتر از طریق شبکه های اجتماعی، به ویژه فیسبوک، ارتباط فرهنگی دارم.

پرسش:

نظر شما در مورد سایت  « ۲۴ ساعت » چیست و از چه زمانی همکاری تان آغاز شده است؟

پاسخ:

با صراحت می گویم که سایت  وزین  « ۲۴ ساعت » یک رسانه معتبر، فرهنگی و خدمتگذار واقعی در عرصه گسترش شعر، ادب، زبان و فرهنگ افغانستان است . و نقش این سایت در معرفی شاعران و آثار ادبی، بسیار برجسته و ارزشمند می باشد.

 مدت زیادی نمی شود که خوشبختانه با این رسانه پربار آشنا شده ام .

پرسش:

برای جوانان هم وطن ما که در دیار غربت زندگی می کنند، چه توصیه ای دارید؟

پاسخ:

خود را کوچک تر از آن میدانم که توصیه ای بزرگ بدهم، اما با تأکید عرض می کنم:

جوانان باید برا ی کسب دانش و مدارج علمی تلاش کنند، آینده وطن به توان علمی و عملی آنان نیازمند است.

ما دچار غفلت شدیم، اما آنان غافل نباشند.

موفقیت هر جوان افغان، چه در داخل و چه در خارج از کشور را آرزومندم.

پرسش:

شعر را چگونه تعریف می کنید و شاعر خوب از نظر شما کیست؟

پاسخ:

به باور من، شعر بیان فشرده و هنرمندانه احساس، اندیشه و تخیل انسان است که با زبان آهنگین و تصویرساز عرضه می شود؛

بیان منظم حقیقت های روز در قالب های عاشقانه، عاطفی، حماسی، میهنی، عرفانی و دگرگونی ها.

شاعر خوب کسی است که صادق، آگاه، مسئول و متعهد به انسان و جامعه ٔ خویش باشد.

پرسش:

اشعار کدام شاعران را بیشتر می خوانید؟

پاسخ:

به شعر حافظ، بیدل، سعد ی شیرازی و مولانای بزرگ دلبستگی دارم ، از صائب تبریزی، سبک نیمایی، فروغ فرخزاد، پرتو نادری و قهار عاصی نیز بسیار می خوانم و به همه شاعران بزرگ کلاسیک و نیمایی احترام می گذارم.

بشیر هروی :

در پایان اگر مطلبی هست که نپرسیده باشم، بفرمایید :

پاسخ:

با سپاس باید بگویم مدر مورد سرگذشت و تلخی هاییکه در در اوضاع نابسامان وطن پشت سر گذاشتم چیزی پرسیده نشد .

باید بگویم از ۲۴ حوت تا امروز، شاهد تلخ ترین دوره های زندگی در کشور بوده ام که اگر فرصت باشد، در گفت وگوهای بعد ی به آن خواهم پرداخت .

تشکر ویژه از سایت معتبر »۲۴ ساعت« بابت محبت و بزرگ منشی.

درود و مهر نثار شما، جناب آقا ی قیوم بشیر هروی، شاعر فرهیخته و توانای وطن ، معذر ت از اینکه  در پرسش های مختصر جناب شما پاسخ های طویل داده ام دادم.

بشیر هروی :

خواهش میکنم ، افتخار بخشیدید ، مؤفق و مؤید باشید.

پایان

22 دسامبر
۱ دیدگاه

 دو بیتی های یلدایی 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 دو بیتی های یلدایی 

شبِ   یلدا   ندارد     در   شریعت

سیاق و صبغه ای هم در حقیقت

ولیکن رحمت است این شب به مؤمن

چو طولانیست  عبادت راطریقت

+ + +

شبِ  یلدا  شبِ  زیبای  من بود

شبِ عشق و شبِ دنیای من بود

ثنا و حمد  بی  پایان  چو  گفتم

انیس و مونسم  خدای من بود

+ + +

دراین شبها  بگریم  بهر  میهن

بنام صلح نمود محصور دشمن

بلا  و  اژدها   و   مار  و  عقرب

به گِرد کشوری ما  سایه افگن

+++

شبِ یلدا بوّد خوشتر   عزیزان

برای    ملت     آواره ای   مان

دعا کن از دلِ خونین به میهن

شبِ درد و  شبِ سوزاست به افغان

+ + +

دراین شب می توان صد بار درودی

نثار ِاحمد مختار(ص)  سرودی

شفاعت می کند در روز محشر

خدای وحدت و  واجب  وجودی

+++

اگر یلدا شبِ تاریک زمین است

نیایش نیمه شب از بهترین است

شبِ وصل است شبِ عشق است شبِ تار

که بحر ِرحمت اش اندر کمین است

+ + +

ترا عزت     خدای    مهربان   داد

که یادش چون کنی شبهای یلدا

قسم خورد آن خدا بر ذات پاکش

سمیع هستم  اگر  دارید  نوا ها

+ + +

من امشب تا سحر بیدار  بودم

به گِرد    آسمان   تذکار   بودم

بسی شکرانه گویم بر  خدایم

دلی خونین و بس افگار بودم

+ + +

من امشب با خدایم  راز  کردم

دلی بشکسته ام  را  باز کردم

الهی شکر تو گویم ز حد بیش

سری شب تا سحر نماز کردم

+ + +

ببخشاید گناهت  صد  هزاران

و«لا» چون «تقنتو » گوید بانسان 

خدا گوید مرا   تو یاد   می کن

که تا من یاد تو گویم به هر آن

+ + +

من امشب گریۀ هق  هق نمودم

ز درد میهنم  چون   دق نمودم

شبِ یلدا به  پیش   خالق خود

ز خون دل چنان  فندق  نمودم

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          

+ + +

شبِ یلدا ستایش می کنم من

خدای خود نیایش می کنم من

خوش است یلدا و طولانی عبادت

به اشک و سوز نمایش  می کنم من

+ + +

در این شبها بده فطر و ذکاتت

ز تاریکی و  ظلمت  ده نجاتت

یتیم و بی کسان خفتند گرسنه

چو دستگیرت شود روزِ مماتت

+ + +

شبِ یلدا شبِ شور و جوانی

شبِ وصل و شبِ رازی نهانی

بدرگاه ِ  خدا  عذر   و   ثنا  کن

قبولِ حق شود این کامرانی

+ + +

اگر سوز ِ دلی داری  به  یلدا

شبِ فیض است و شبهای درازا

به ذکر ِحق شوید مشغول امشب

به دردت میخورد این  سوز دلها

+ + +

نوای   سرمدی    آغاز   کردم

ببالِ شوق  چون   پرواز کردم

شنیدم من نوای « بیدل ِ » را

ز مستی  گریۀ  دمساز  کردم

+ + +

مرا شور و نوا هردم کنون است

بدرگاه ِ خدا  یکسر   فزون است

که دارم دوست ، من شبهای یلدا

می وحدت بکف ما را زرغون است

الحاج محمد ابراهیم زرغون

۱۲ دسامبر ۲۰۱۸

اسلو – ناروی

22 دسامبر
۱ دیدگاه

یلدا ، روایت ایستادگی نور

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یلدا ، روایت ایستادگی نور

شب

تا زانوی جهان

قد کشیده است،

و اهریمن

بر شانه‌های شهر

دست سنگین خویش را

می‌آزماید ،

اما ما

ایستاده‌ایم،

با جامی از آتش،

با نام « میترا » بر لب،

و حافظه‌ای

که واژه‌ی شکست

را هرگز

به خاطر نمی‌آورد ،

ای تاریکی!

تو

چیزی جز

مکثی کوتاه

در تقویم خورشید نیستی

از دل همین شب،

که دندان‌هایش را

در گوشت زمان

فرو برده است،

سپیده

قد می‌کشد ،

چون شمشیری

در مشت کودکی

که هنوز

از ترس

چیزی نمی‌داند ،

اهورامزدا

دور نیست،

خدا

در مسجد

محبوس نیست،

مسیحا

در کلیسا

به صلیب آویزان نیست،

و هوم

در گودواره

به خواب نرفته است…

اما ،

در همین شراب ‌اند

که لب‌ها را

به خنده‌ای

عصیانگر می‌گشاید،

در همین شعله‌اند

که از نگاه عاشق من

برمی‌خیزد

و شب را

شرمنده می‌کند ،

یلدا

شب تسلیم نیست ،

شب سوگند است ،

سوگند انسان

که با تمام زخم‌هایش

باز هم

طرف نور

بایستد

پس

« بزن، ساقی، دف!»

« بزن، ساقی، می!»

که این شب

آخرین دندان تاریکی‌ست،

و سپیده

پشت در،

نام ما را

صدا می‌زند .

میترا وصال

۲۰ دسامبر ۲۰۲۵ 

لندن – انگلستان

22 دسامبر
۱ دیدگاه

کافه ی دل

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

کافه ی دل

” من منتظرم تا  شب  یلدا  برسد”

در کافه‌ی دل  یار  به  نجوا  برسد

سازیم چراغانی و این کلبه‌ی عشق

شاید که  هوای  کوی  لیلا  برسد

من خسته شدم از این همه تنهایی

شاید که  امیدم  شب  فردا برسد

امشب که چه زیباست کنارم باشی

یک باره دو دلداه به   شیدا برسد

تا سجده کنم محبوب دیرینه‌ی خود

آوازه‌ی   عشقم    به    ثریا برسد

آن لحظه که من گرم خیالش باشم

دل تشنه‌ی دیدار  به  دریا برسد

از  عشق  بخوانم  بزنم  فال وفا

باشد که نسیمی به تماشا برسد

سروده یلدایی تقدیم شما عزیزان

یلدا تان فرخنده باد

عالیه میوند

فرانکفورت

۲۰ دسامبر ۲۰۲۵

22 دسامبر
۱ دیدگاه

شب دیجور

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شبِ یلدا

این همان دراز ترین شب سال است که پایان ان پیروزى نور برظلمت را رقم میزند و روز ها رو به درازى میگذارند

این شب را مردم دور هم جمع شده و با نشاط و سر گرمى میگذرانند و چه خوب است که درین شب طولانى و سرماى استخوان سوز بیاد سفره هاى بى رنگ و بوى هم وطنان خویش هم باشند.

این سروده هرچند که تکرارا میباشد ولى لا اقل مارا بیاد بینوایان مى اندازد

که دراین شب اجاق. و اطاق گر مى ندارند و درین شب با گرسنگى و سرماى طاقت فرسا. دست و پنجه نوم میکنند :

شب دیجور

باسفره بى رنگ و بو هر شب  بود  یلداى من

پنهان من ، پیداى من ، امروز  من ، فرداى من

سرماى طاقت سوز دى ، تا استخوانم میخزد

پنهان کجا خواهد شدن ، این رعشه ى پیداى من

تا سفره ى من شد تهى ، پر شد ز غم دل در بدن

هر گز نمى اید به کف ، سودى ازین سوداى من

یک مشت حکام  دغل ،   نان   مرا   دزدیده اند

بر گوش دزدان کى رسد، از سوز دل اواى من

گفتى شب یلدا بیا   دل   از   عزا   بیرون کنیم

ارى ، اگر اید خوشى ، در این  دل شیداى من

یلدا خوش است از بهر تو ، چون سفره ات رنگین بود

یلداى من ارد به خواب ، آش ابو درداى  من ۱

دیوار شادى تو شد از اهن و سیمان و سنگ

هرلحظه مشت گل برد، توقان غم، از داى من ۲

دیجور باشد هر  شیم گر تیر  یا  بهمن   بود ۳

خوابى ندارد چشم من ،با خوان غم افزاى من

خشت و گلى ایوانِ  دل   ،از بس که شد   با غم عجین

تغییر کرد این قافیه، از داى من، بر زاى من ۴

دستى نه تا بر سر زنم ، پاى نه تا بر در  زنم

با معده ى از تان تهى، اى واى من ، اى واى من.

محمد على فرحتیار

۲۰ دسامبر ۲۰۱۸

فرایبورگ –  المان

٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠٠

پى نوشت:

۱ – اش ابو دردا : نوعى غذا که به نیت شفاى مریض تهیه میگرددو براى فقرا میدهند

۲-  داى : دیوار گلى

۳- دیجور : تاریکى ، شب تاریک و طولانى

۴ -زاى : امر به زاییدن و به معنى زاینده. در ترکیب : وازاى ، سخت زاى.

22 دسامبر
۳دیدگاه

یلداى همگان خجسته و پر نور باد!

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یلداى همگان خجسته و پر نور باد!

پى    یلدا      یقینن     نور   آید

جهان  را  عاقبت   مستور   آید

چو یلدا جشن میلاد سپیده ست

برایش    روشنى  دستور  آید

مترس از طول شب وز ظلمت او

به انجام  هر  شب  دیجور آید

اگر چه سرد و تار و بس درازست

زمستان  را  بهاران   سور آید

اگر چه راه ایمن سخت و جانکاه

ولى   در   وى   نوید  طور آید

مشو نومید از  لطف  خداوند

که لطفش بر همه منظور آید

(شیبا رحیمى)

دسامبر ٢٠٢۵

22 دسامبر
۳دیدگاه

د ارواښاد سمیع الدین « افغانی » د پنځم تلین په ویاړ!

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه  مؤرخ ۱ جدی  ( دی ) ۱۴۰۴ خورشیدی  ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

د ارواښاد سمیع الدین « افغانی »

د پنځم تلین په ویاړ!

نن  د ارواښاد  سمیع الدین « افغانی »  چې  د ادب په ډگر کې  یوټکره لیکوال  او خوږ ژبی  شاعر، لیکوال او وتلای سیاسی، عینی  څېړنو او فکر  خاوند وه ،  د مرګ  د پنځمه کلیزه  ده ،  او په  دی مناسبت  د هغه دا  لنډ ژوند لیک تاسو درنو لوستونکو او وطنوالو ته وړاندې کوم.  له دوعا ګانو  د دوی په حق او زمونږ ټولو  تېرشوو مشرانو په حق کې ( ان شاء الله  تعالی) له یاده مه باسئ.

سمیع الدین « افـغانی »  د مـــولانا استاد داکتر محمد سعید  « سعید افغانی » ځوی،  د غــازی مـولوی عبدالمجید  «  صافی »  لمسی او د مولوی سید امیر صیب کړوسی دی، چی په کـال « ۱۳۳۳» هجری شمسی  د  لغــمان  ولایت  د عـمرزیو د سیمې  پـه خیراباد کلی کې ، زیږیدلی دی.

سمیع الدین د لغمان  ولایـت  د  حیدرخــانیو  په دهـاتی ښوونځی  او د مهترالمک ابتدایه ښوونځۍ کې یی  لمړنۍ  زده  کــړې  کړی، او بیا  وروسته د پیرروښان  د عالی لیسې  د دولسم  ټولګی  څخه  فارغ  شوې دی.

په  کال « ۱۳۵۹ » هجری شمسی  د لوړو او مسلکی  زده کړو د ترلاسه  کولو لپاره بهر ته  واستول  شو.  او   په  « ۱۳۶۴»  هجری شمسی کال په کورنیو چارو وزارت کی  په کار پیل کړ، او د« ډگروالۍ » تررتبې رسیدلی دی.

سمیع الدین « افغانی » د پوهې، فرهنگ، شعر او د « پښتو و دری » ادب په ډگر کې یوټکره لیکوال او  خوږ ژبی شاعر وه ،  چې ځان ته یې  شعری سبک او شعری روش  درلود  او د هغه په شعرونو اولیکنیوکې « هیلې، دردونه، مینه، ارمانونه او ټولنیز او بشری رنگ » لیدل کیږی.

افغانی صیب د سولې، هوساینې او نیکمرغۍ  تږی  وه. د وطن  د زوریدلی  انسان په دردونو اوښکې تویوی،  د کرکې ، نفرت او توپیر غوښتنې  پر ځای  د مینې  او محبت اواز اوچت  کړ . او په  ښکاره ډول  ثابت دی چه د ده شعر ، د  ده نثر ، د ده  لیکنه ، د ده  خبری او د ده افکار  د وطن،  د سولی او د بشریت د خیر او سعادت په هکله دی او پدی لای کی « پښتو او دری » ژبوو ته ښکلا وربښلې ده.

سمیع الدین« افغانی »؛  شپاړس جلده « ۱۶جلده »  شعری او نثری  کتابونه  او رسالی د خپل اوچت قلم  له لارې په « پښتو او دری ــ فارسی » ژبو لیکلی چی  لس جلده « ۱۰جلده » چاپ او شپږ جلده « ۶ جلده » ناچاپ دی. همداسی دهغه دیړ شمیر څیړنیزې علمی، ټولنیزې، سیاسی مقالې اولیکنې یې د هېواد په مختلف  ورځپاڼو ، مجلو ، رسنیو او انترنیټی  ویب پانو کې  چاپ  او خپرې شوې  دی. 

د افغانی صیب  یو شمېر شعرونه  د هېواد د وتـلو شاعرانو او لیکوالو په  « علمی سیمـینارونو » او مشاعـروکې  د  کلمه،  او یـو شمېر نوریې د هېواد  د خوږ ژبو هنرمندانو په غږونوکې کمـپوز شوی

دی،  لکه : «  زه افغان  یم ،  پل  دې  بختور شه ، همت ، دا افغانستان  دې ، بنجاره ماما ، یاره ستا  په اننګو کې ،  میروم  لغمان  جان ،  د  وطن په یاد،   د برکلی گودر … »   او ډیر نور چې زمونږ د هېوادوالو د پاملرنې  وړ گرځېدلی  دی.

چاپ شوی آثار:                                                                                            

ــ  د وطن یادونه « د شعرونو لومړۍ  ټولگه ».     

 ــ پردیس خیالونه « د شعرونو دویمه ټولگه ».     

 ــ  زمونږ کلی او بانډې « نثر ». 

ــ  داغلی زړونه « د شعرونو دریمه  ټولگه ».

 ــ  د خاپوړو کلی او بانډی .

ــ  شین خالۍ « ناول ».                                      

ــ  پس از بازگشت « داستان کوتاه ». 

ــ  نړېدلې جونگړې « د شعرونو څلورمه ټولگه ». 

ــ  د سمیع الدین « افغانی » چاپ شوی اثار او کتابونه.

ــ یاره ستا په اننګو کی «  شعری کلیات ».

ناچاپه آثار:

ــ غوره شعرونه او نظمونه « د شعرونو دیوان »  . 

ــ  پڼځمه شعری ټولګه

 ــ  د شین خالۍ ناول دویمه برخه

ــ د دری ژبې اشعارو ټولګه

ــ کمپوز شوی اشعارو ټولګه

ــ زمونږ کلی او بانډې دویمه برخه

الحاج  سمیع الدین « افغانی »  په «  پښتو ، دری ، روسی او المانی »  ژبو تسلط  درلود،  واده یئ  کړی او پېنځه  اولاده هریو: « سمیر ، سیر، سکندر، سلما  او ساحل » لری.

سمیع الدین « افغانی » په کال «  ۲۰۱۹» میلادی کې د کعبې شریفې  زیارت ته  مشرف شوو او د حج مراسم یې ادا کړ. 

سمیع الدین « افغانی » د اوږدې مودې ورپېښې  ناروغۍ  له  کبله  په « ۱۳۹۹هجری شمسی کال  د  مرغومی  پر ۲ نیټه »  مطابق « ۲۲ دیسمبر ۲۰۲۰ میلادی  ـ  کال »  د هغه  مهربان  زړه د فعالیته  ودرید او  په  روغتون کی  په  حق ورسید.   إنا لله وإنا إلیه راجعون

د ارواښاد  سمیع الدین « افغانی »  جنازه په سبایی « ۲۳ دیسمبر ۲۰۲۰ میلادی ــ کال  »  د جرمنی هیواد ، د مونشن  گلاد باخ ښار اسلامی  حضیره کې  خاورو ته وسپارل شو.  جنازې او دعایه کې یې ګن شمیر لیکوالانو،  شاعرانو او دوستانو گډون کړاې وه

اې الله سبحانه او تعالی!

 ستا مقدس درگاه ته می لاسونه وچت کړی.

ته په خپل مهربانی او رحمت؛ ارواښاد  سمیع الدین « افغانی »  وبخښه ، اروایې  ښاده او جنت فردوس یی  په  نصیب  کړی. 

امین یا رب العالمین

برهان الدین « سعیدی »

د حق د لارې د کلتوری مرکز سکرتریت

 

 
22 دسامبر
۵دیدگاه

شبِ یلدا    

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه مؤرخ ۱ جدی ( دی) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۲ دسامبر۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 

یلدا بر همه عزیزان خجسته باد !

شبِ یلدا

شب  یلدا   رسید  ،  یلدا     کجایی

انیسِ   این     دلِ   شیدا    کجایی

درین چله که فصل سوز و سرماست

طلوعِ     صبحِ     روح  افزا  کجایی

دل از هجران تو خون  گشته  امشب

تو ای  درمانِ  این  درد ها  کجایی

سیاهی بسکه گسترده ست بر شب

چراغِ      امیدِ     دل   ها    کجایی

بیادت   شمع   جانم    آب    گردید

تو   ای   پروانه ای    زیبا   کجایی

شکسته  قایقِ صبرم   به  طوفان

سکونِ    ساحلِ     دریا     کجایی

ستاره خسته ازچشم انتظار است

تو   ای   تعبیر   این   رؤیا   کجایی

نفس در سینه یخ بست از فراقت

بهارِ   گرمِ   این      سرما   کجایی

بنامت   شد   اناری   این   دلِ  من

لبِ      خندانِ    لبخند ها   کجایی

جهان بی تو شبِ ممتد گرفته ست

سجرگاهِ      خوشِ   معنا   کجایی

بشیرت   ناله   دارد   از  سرِ شب 

تو   ای  مونس   بی  همتا کجایی 

قیوم بشیر هروی 

ملبورن – استرالیا

۲۱ دسامبر ۲۰۲۵ 

21 دسامبر
۱ دیدگاه

یلدا

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۳۰ قوس ( آذر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۱ دسامبر۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یلدا

یلدا رسید و این   دلِ  من بی قرارِ توست

هردم به یادِ روی تو، هر لحظه یارِ توست

 پاییز هم  گذشت  گُلِ  امیدِ  من  شگفت

 لبخند غنچه ها، همه  از نو  بهارِ  توست

 تلخی  چشیده ام   ز هجرات، کنون دلم

در   آرزوی  شهدِ  لبِ  چون  انارِ  توست

 ای کاش  دیده بندم و  آیی به خوابِ من

 وقتِ سحر دو چشمِ تَرَم  انتظارِ توست

 گفتم که حافظا، دل اش امشب کنارِ کیست

گفتا همیشه با تو  و  هردم کنارِ توست

 یلدای عاشقان همه نیک و مبارک است

 مِهرم چو نوری در دلِ شبهای تارِ توست.

مریم نوروززاده هروی

 بیست و یکم دسامبر ۲۰۲۵

از مجموعهُ”پاییز “

 هلند.

21 دسامبر
۳دیدگاه

یلدای بلخ و کابل، هرات 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۳۰ قوس ( آذر ) ۱۴۰۴ خورشیدی ۲۱ دسامبر۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

یلدای بلخ و کابل، هرات 

شبِ یلدا چون رسد، خانه پُر از شور  می‌شود  

قصهٔ نوری کهن، باز در افکار می‌شود

در بلخ و هرات و کابل، شمعِ شادی شعله‌ور  

هر دلِ افغان زِ مهرِ یلدا بیدار می‌شود

هندوانهٔ سرخ‌دل ، انارِ  پُر دانه به کف  

سفرهٔ مهرِ  کهن، آینهٔ تکرار  می‌شود

ریشهٔ این رسمِ پاک از  روزگارِ باستان  

در دلِ هر پارسی‌زبان، چون کوه استوار می‌شود

در سمرقند و بخارا، در  بدخشانِ بلند  

نامِ یلدا با نسیمِ کوه‌ها هم‌یار می‌شود

در ایران، شامِ بلندش قصهٔ مهر و امید  

فالِ حافظ با غزل‌هایش پُر از اسرار می‌شود

در تاجیکستانِ ناز، در قُندوز و پنجشیر  

هر جوان با شوقِ یلدا عاشقِ دیدار می‌شود

شب که طولانی‌تر است، قصهٔ خورشید نیز  

در دلِ دانای ما، رمزِ صُعودِ کار می‌شود

این شبِ دیرینه  را   دانشِ   امروز هم  

جشنِ پیوندِ دل و فرهنگِ ما بسیار می‌شود

هر کجا باشد زبانِ پارسی، یلدا همان  

رسمِ پیوندِ دل و جانِ  همه  اقوام  می‌شود

در هزاره‌جاتِ سبز،  در مزارِ  پر شکوه  

هر پدر با قصه‌گویی،  مایهٔ دلدار می‌شود

در بلوچستان و خراسان، در نیشابورِ قدیم  

نامِ یلدا با نسیمِ شعرها هم‌یار می‌شود

در شبِ یلدا امید است که فردا روشن است  

این حقیقت در دلِ هر مردِ هوشیار می‌شود

گرچه شب طولانی است، صبحِ روشن در پی‌اش  

این پیامِ یلدا از آغازِ روزگار می‌شود

آخرِ  این  قصه  هم  نامِ  فائز یاد باد  

کز غزل‌هایش جهان سرشارِ گل‌عطار می‌شود

خلیل الله فائز تیموری

21 دسامبر
۱ دیدگاه

حل جدول کلمات متقاطع ( شماره ۳)

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه  مؤرخ ۳۰ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۱  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

با سپاس و امتنان از همکار گرامی ما جناب انجنیر

غلام جیلانی غیاثی ،اینک حل جدول شماره (۳)

را پیشکش می نماییم.

 

 

 

21 دسامبر
۳دیدگاه

همنوای مردم

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه مؤرخ ۳۰ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۱  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

همنوای مردم

آن روز کز آتشِ  کین سیدنی به حیرت افتاد

بس ناله های جانسوز از دست  ظلمت افتاد

از گرد باد  وحشت   پیر و  جوان   هراسان

دیدیم  جوانِ  پر شور در  اوجِ    عزت  افتاد

احمد ،  الا  احمد  ،  آن    مرد   با  شهامت

برخاست  بنام  الله  بر  لوح   غیرت   افتاد

جان در طبق اخلاص بنهاد  و قهرمان شد

وانگه که  تیر  ظلمت هنگام خدمت افتاد

برخیز بیا  و بنگر  (احسان)   رشادتی  را

کز همنوای مردم با عشق و  همت افتاد

طیبه احسان حیدری

سیدنی  – آسترالیا

21 دسامبر
۱ دیدگاه

به پیشواز شب یلدا

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : یکشنبه مؤرخ ۳۰ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۱  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

به پیشواز شب یلدا

        دوباره    نوبت    دیدار    یلداست

شب برف است و یخبندان و سرماست       

        دگر  دادم  به تو  قول  و   امیدی

حضورت روشنی  بخشای  یلداست        

        به خوان دوستان در این شب شاد

انار  و  هندوانه  جلوه  فرماست       

        به  یاد  زلف  مشکین  و   درازت

همه شب های من  مانند   یلداست        

        نکو  رویان  شب  یلدا    برقصند

فضای بزم خوبان وه چه زیباست        

        ز شب های دگر یلدا  طویل است

که در هر پاس آن صد شور و غوغاست       

ثنا  خوشحال می گردد وطندار

شب یلدات اگر پرازطرب هاست

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۲۰ دسمبر ۲۰۲۵

20 دسامبر
۳دیدگاه

شبِ  یلدا 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه مؤرخ ۲۹ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۰  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

شبِ  یلدا 

شبِ  یلدا  ، شبِ   شعر   و ترانه

 سرود و قصه‌    های   عاشقانه

 گهی   با   مهربانان   قصه گفتن

 گهی دستی  بریم   بر  هندوانه

 شبِ چنگ و رباب و مطرب و نی

شبِ جام و صبوح و ساغر و می

 شبِ بیت و غزل، شعر و ترانه

 شبِ    ختمِ  خزان ، آمدنِ  دی

 شبِ نقل و نبات و چای و بادام

 شبِ سیب و انارِ  سرخِ  گُلفام

 شبِ خویش و تبار و گرمِ دیدار

 شبِ مهر و صفا،   بوسیدن یار

 شبِ حافظ، شبِ عطار و بیدل

شبِ مستی و شوقِ یارِ همدل

 شبِ قصه، شبِ  چنگ و ترانه

 شبِ گفت‌ و‌شنودِ ساده، کامل

 شبِ بزم و  نشاط   و مهربانی

 شبِ آتش، شبِ نغمه‌فشانی

 شبِ گردشِ حال و گفتِ یاران

 شبِ هم‌نفسی  و   هم‌زبانی

 شبِ آغازِ دی و  برف و بارش

 شبِ شوق و سپیدار و ستایش

 شبِ   سرد  و  بلندِ   پُرمحبّت

 شبِ تاریکِ رعد و ابر و غرّش

 شبِ زادنِ نور، میلادِ خورشید

 شبِ رفتن  به  فردا هایِ امید

 شبِ آتش و نغمه، رقصِ شعله 

 شبِ یاد از فروغِ عهدِ جمشید

 شبِ   آغازِ    رحماتِ    الاهی

 شبِ لطف و   محبت آشنایی

 شبِ در یادِ  الله    تا سحرگاه

 شبِ تسبیح  و  ذکرِ   انبیائی

بشیر احمد شیرین   سخن

20 دسامبر
۳دیدگاه

خاک مظلومک ما

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه مؤرخ ۲۹ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۰  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

خاک مظلومک ما

استقبال ازشعر زنده یاد محمد یوسف کهزاد با عنوان به یاد یار ودیار

هرگــزم یـاد نـرود  ،آبـبـازک * ویـرانــک مــا

قلعه وباغ بزرگ، با صدها  جریب  زمینک ما

آب کـاریـز لذیــزش،  گــوارا ، چــوآب کــوثــر

سرد در تابستـان و معتـدل، در زمستـانـک ما

گِل سرشوی آببازک، بُدی بهترزصد ها شامپو

بی ضـرر، شـهـره بـنـامِ آببـازک  جـانـانک ما

فصل برداشتن خرمن ها،چه شوروهوایی داشت 

همه ازپـیـرو جــوان ، مـرد وزن واطفـالـک ما

کمـرم خـم شـده، ازبی وطـنـی هـا در هـجــران

 چــه جـفــا هـا کــه نکــردنـد، بوطــن جانـک ما

چه انگـور بهـشتی که داشـتـیم، به چـرخ  لـوگــر

ســیــب اعـلـی حـاصل   محـمـد  ،آغه جانـک ما

مــا بــه آن مــردم بـیـچــارۀ لـوگــر چـه کـنـیــم؟

کـرد سیـلاب خـراب ، خـانه وکاشانه وباغک ما

فــارغ از دشــمــنـی وتــعــصـب ودزدی بـــوطــن

چــقـــدر صـلـح وصـفـا بــود، بـه آن دورا نـک مـا

سـاز وآواز دُری، گــشـتــه بـه دنـیـا، بـس مشهــور

بی مـثـال است همه شب های خوشِ ،پغـمانـک مـا

خـائـنــــان وطـنـــم، عـــزت لــوگـــر  بــفـــروخــت

یـک وطــنــخـــواه نـیــامــد، گـهـی به دیــدارک ما

مـیــلــه هــای گـل ســرخ دربـلـخ، نـــرود ازیـــادم     

جهنـده بــالا کـــردن و، شــفـــای بــیــمـــارک مـــا

بـزکـشــی هـای وطـنــم بـود،چه زیــبـا ودلـچــسپ

هـر طــرف سـمـت شـمـال و بـه کـابـل جـانـک مـا

چــه جـمــع وجـــوش بــه بـــازار کـلـنـگـارِلــوگــر

هــمــه اقـــوام وطـــن، جــمـع درآن بـــازارک مــا

پـشــتـون وتــاجـک وهــزاره ،هـمـه بـاهـم بـودیــم

هـیـچ قـومی نـداشـت برتـری به دیگــر قـومـک ما

چه عجب کیف داشت گردشِ رفیقان باطراف خانه

 شـب مـهـتـاب وهـوا خـوری، کـنـارِکـاریـــزک مـا

 وه چه پر کیـف بود، به وقـت گـرمی وفـارغ  زدَرو

کـاســۀ دوغ ونــــان جـــواری، چـپـاتــی گـگ مــا

چـشم هـر   دشمـن    خاکـم   بشـود   کور  خـدایا!

زآنکه   کردند   چپاول   همه   دارائی  مُلکک ما

آه چه   زیبا    بودش   دمی،   بر لب دریای لوگر

ماهی گیری  و  شنا  زیر پلِ    قندهاری  گک ما

حیدری”   هرچه    بگـویی،  تو زاحوال وطن

 شمۀ هم نتـوان  گـفت ،ز  خـاک   مظلـومک ما

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۱۸ دسامبر ۲۰۲۵ 

سیدنی – آسترالیا

*-  آببازک – قریه ی مربوط به ولسوالی محمد آغه ومحل زندگی اجدادم

 که بسیار زیبا وخوش آب وهوا بود.  

20 دسامبر
۱ دیدگاه

مرا نشناخت

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه مؤرخ ۲۹ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۰  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

مرا نشناخت

کسى بغیر  خداى  جهان   مرا نشناخت

بهر کى هر چه نمودم بیان مرا نشناخت

چمن که  از  نفس  زحمتم   شگوفا  بود

شدم بدیدن  گل  ، باغبان  مرا نشناخت

ز عشق تهمت نا حق ب پاى  من کردند

به شهر عشق بتان، عاشقان مرا نشناخت

میان  قافله سالک   شدم   براى   همه

سفر تمام شد و همراهان مرا نشناخت

ز پینه   هاى   جبینم    سجود   میگرید 

ملاى  مسجد نا  مهربان   مرا نشناخت 

(ظفر) به زیر لبش با شکایتى میگفت :

رفیق زنده گى ام همچنان مرا نشناخت

نذیر ظفر

 

 

20 دسامبر
۱ دیدگاه

حسن مکتب هرات بر یونسکو تابید 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه مؤرخ ۲۹ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۲۰  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

 حسن مکتب هرات بر یونسکو تابید 

زبان هنر ، در درازنای تاریخ زبانی بین المللی و هماره بین مردمان هر عصر و نسلی تداوم  و کاربرد داشته است ‌.
بر علاوه از ورزش ، نقاشی ، موسیقی و صنایع دستی ، هرملک و ملتی که مالک هنری باشد و آن را در سیر تاریخی حیات جمعی و بومی خود حفظ کرده باشد ،سزاوار آنست که دستاوردهای عینی و ملموس آن در راستای صلح وباهمی – شادی و تبادلات فرهنگی متقابل مورد تقدیر قرار گرفته و در رشد و تکامل آن همگان سهیم گردند.
در جهان کنونی ، جایگاه موسیقی را نسبت بدیگر هنر ها و رسانه ها – معادل نقش پول در اقتصاد و انرژی در فیزیک دانسته اند.
این رویکرد در  ورزش هم محسوس است ،اما در رشته هنرهای بومی و سنتی چون نه حمایت مادی و بیشتر تشویق معنوی – و زبانی و گاهی تکریم و بزرگداشت مناسبتی و مقطعی نقش ایفا می کند – احیاء و پاسداشت آن نیز نیازیست که اخیرا یونسکو نظر و گذری به مکتب مینیاتور هرات انداخته و در اقدامی ستوده آن ثبت هنر جهانی ساخت.
مکتب نگارگری هرات به عنوان یکی از اصیل ترین میراث های فرهنگی منطقه و افغانستان در فهرست میراث ناملموس بشریت ، طی نشست سه روزه در شهر دهلی جدید ۱۳/دسامبر ۲۰۲۵ ثبت شد.
بدنبال آن یونسکو یاد آور شدکه نگارگری مکتب هرات و دستاوردهای استادکمال الدین بهزاد بخشی از هویت فرهنگی  مردمان خراسان و افغانستان و بازتاب سنت های هنری آنان است و میراث ناملموس میراثی است که روح وروان ملتها را می‌نوازد  . پیرامون نقش معنوی وکاربردی این هنر زیبایی شرقی اینک بطور مختصر به ابعاد تاثیر گذار و شگرف آن اشاراتی کوتاه مینمایم:
۱ – این نوع نگار گری ناب ، ریشه در سرو ها ،ناژو ها ولاله های هریوا ودر عینیت گلها ،باغچه ها ، بوستان ها ،صحرا ها و شکار گاهها وبی شمار باغها و مراتع آن دارد.
نگار گری طبیعت بخصوص در فصل های بهار و تابستان و آب وهوا ی فرح بخش آن مشام جان شیدا دلان را نوازش و مستعد فراگیری ازین نگارستان واقعی می‌سازد.
۲ – مینیاتور یکی از ظریف ولطیف ترین شیوه های تصویر گری شرقی است که قرنها روایتگر تاریخ ، ادبیات و فرهنگ ما بوده است.
۳ – این هنر در کارگاههای ابریشم بافی ، قناویز ، کتاب های شعر ،شهکار های حماسی ،دلیری وسلحشوری با اسلوب و شیوه خاص طراحی متفاوت و زیبا یش حتا در صنعت قالی و قالیچه کاربردی وافر داشته واخیرا در مد لباسهای مجلسی  زنانه ظرافت های خیره کننده ی آفریده است.
۴ – ثبت جهانی این هنر دیر پای شرقی که از چین وهند قدم به هرات نهاد ، و در روند تاریخی ، تکاملی و محیطی خود از چهره های مغولی و چینی به طنازی ،دلبری و شیدایی گرایید ، نتیجه تلاش چندین قرنه هنرمندان ، هنر دوستان ، شاگردان و استادان بی شماریست که درتدریس ، آموزش و پرورش آن نقشی مهم داشته و منبعد نیز دارند.
۵ – زنجیره ی استاد و شاگردی این رشته هنری اگر چه چندین بار در هجمه های تاریخی ، اشغالگری و جنگهای داخلی از هم گسسته است ، اما نیک بختانه ظرف بیست و پنج سال قبل تدریس و انتقال آن به فرزندان و آینده نگران این هنر بومی امید واری بیشتر ایجاد کرده و علاقه مندان ،
پژوهشگران و دل سوزانی چون استاد محمد سعید مشعل ، فضل احمد مقصودی ، خلیل آقا ازهر هروی ، سید مقصود خوشبخت ،و محمد مهدی بنایی و فرامرز صلواتی را نباید از نظر دور داشت و خدماتشان را بخاطر یاران و رهروان آورد.
حضور أهل هنر گرچه سخت کمیاب است
بر  آ که    عزت    آن     گنجور    نگهداریم
بهای   صحبت   یاران     معرفت    جو  را
فروزان   ز   ارزش   در  و   گهر  نگهداریم
چنانچه   وارث  بهزاد  عصر   رنسانسیم
از  انچه   مد . نظر   ،   بیشتر   نگهداریم
استاد نورالله وثوق هروی
اینجانب نخستین بار پیشنهاد ثبت مکتب مینیاتور هرات را بیست سال پیش در نشست سازمان منطقه ای و بین‌المللی ،اکو، در تهران دادم [۱۳۸۴] و در همان کنفرانس از کتاب تألیفی این جانب بنام ، رنگ و رنج ، بانضمام هنر آوران هری ، رونمایی و بزرگداشت صورت گرفت. این کتاب در بخش ، یاد بود ها، از مقام هنری سه شخصیت ممتاز ،برجسته وماندگار دنیای هنر خوشنویسی ، مینیاتور و خطاطی – استادان محمد علی عطار هروی ، سعید مشعل غوری و امین الله پیرزاد هروی تجلیل و زندگی نامه و کارنامه آنان به بررسی  همه جانبه از زبان دیگر شخصیت های هنری وفکری فرهنگی گرفته است.
همین طور در محتوای منتشره در بخش پایانی و ،، نمایه ،، کتاب رنگ ورنج ،، حدود سیصد وده نفر از هنرمندان و هنر جویان عرصه هنرهای ؛ خوشنویسی ،مینیاتوری، نگار گری ، نقاشی ، تذهیب ، منبت کاری ،گچبری ، مقرنس ، عکاسی ، گلسازی و مجسمه سازی به معرفی گرفته است.
موقعی که در هرات ساکن بودم همه روزه  به انجمن خوشنویسان هرات و اغلب ایام سری به دانشکده هنرهای زیبای هرات و دیگر محافل علمی ،فرهنگی و آموزشی هرات می زدم ، وبا برگه های که قبلاً تهیه دیده بودم – آن را در دسترس دانش  جویان ، علاقمندان و مشتاقان هنر و اساتید معظم این مراکز قرار می دادم. درین میانه استاد محمد توفیق رحمانی ،استاد عبد الناصر صوابی ،استاد نجیب الله انوری ، استاد محمد جلیل توانا ـ محمد  ناصر طالب فراهی ، توکلی ، محمدشاه پیرزاد و سایر اساتید ، شاگردان و همکاران شان درین زمینه ممد و مشوق اصلی و دایمی بودنذ که درین فرصت مراتب ارادت و قدردانی خودرا تقدیم یکا یک آنان میدارم.
گفته اند که کار فرهنگی معمولاً دیر تر ثمر می دهد و حاصلش را باید  سالها و ماههای بیشمار انتظار کشید و یا شاید هم عمر انسان کفاف ندهد که آن ثمره را ببیند !
نیک بختانه روز نهم دسامبر سال ۲۰۲۵میلادی دوستان گرانمایه و همشهریان فرهیخته ام، جناب گرانمهر آقایان ؛ نذیر رهگذر ، نوید جان مشعوف و فاروق رستگار محمدی خبری خوش و خیره کننده براین ارسال داشتند که جناب ،، همایون عزیزی ،، در بیستمین نشست سازمان یونسکو توانست که با ارایه مستندات و مدارک تاریخی و فرهنگی ، ثبت هنر مینیاتور و مکتب هرات را میسر گرداند واین گزارش را با پیامی جناب رهگذر چنین به پایان برد :
«(جناب اصیل یوسفی ؛ من دورادور با شما  آشنایی ومعرفت داشتم و کتاب شما را نیز مرور کرده بودم – چه خوب شد رنگ و رنج را نوشتید و گذاشتید تا نقبی بزنیم به گذشته و حال که چنین مهمی پیش آمده  تا بتوانیم در آینده محکم تر گام برداریم و بیشتر……
۱۸قوس ۱۴۰۴ خورشیدی.
اعتقادم همیشه این بوده که کار فرهنگی هنری و فکری با  انسجام ، همبستگی و وحدت رویه خیلی زود به نتیجه وثمر دهی رسیده ومیوه دلخواه را خواهد داد.
شاید در جریان پروسه ثبت این پرونده در یونسکو – دوستان وکسان دیگری نیز زحمت کشیده باشند که نامشان از قلم افتاده باشد که پیشاپیش درینجا قصور مرا خواهند بخشید و نامشان را بخاطر خواهند آورد ، صمیمانه از تلاش پیوسته ، همکاری های مخلصانه و محبت های بی ریای شما سپاسگزارم واز بارگاه حضرت دوست ـ سلامتی ، بهروزی و موفقیت تان را خواهانم.
تبریک و تشکری هم دارم به اعضا و خوانندگان و دوستداران سایت ۲۴ ساعت و مدیریت مسولان آن آقایان مهدی بشیر/ وقیوم جان بشیر هروی و همه ی هموطنان عزیز وفرهیخته در سراسر جهان.
این خاطره را با سروده استاد عبد الغفور آرزو ، مزین باین دوبیت ماندگار شان میسازم :
ز عطر  سبز   هریوا  شکفت  تاج محل 
نوای  عشق   تو   گردید   یادگار  ترین 
اگر چه  خانه  خرابیم وخانه بر دوشیم 
تویی  بچشم  هنر   آشنا   عیار  ترین
ارادتمند همیشگی یاران   
محمد رفیع اصیل یوسفی
یکشنبه ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵  میلادی
۲۲ قوس ۱۴۰۴ خورشیدی

 

 

18 دسامبر
۳دیدگاه

دریاچه

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه مؤرخ ۲۷ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۸  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

دریاچه

18 دسامبر
۳دیدگاه

غزل خزان 

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه مؤرخ ۲۷ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۸  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

غزل خزان 

برگ زرد و  دلربا   افتاده   بر  دامان  خزان  

رنگ و بوی  تازه دارد باغ در  دوران  خزان  

نسیم نرم   می‌وزد آمیخته    با  صوت آب  

می‌زند بر جان ما   آهنگ  خوش، الحان خزان  

آبشاران می‌خروشد، می‌زند بر کوه و دشت  

می‌برد دل را به صحرا، نغمهٔ طوفان خزان  

هر درختی جامهٔ زرین به   تن  آراسته است  

چون عروسی در حنا بنشسته در میدان خزان  

هوای معتدل چو یار  مهربان   دل می‌برد  

می‌نوازد روح   ما   با نغمهٔ   جانان  خزان  

هر نظر کز باغ گیرد، می‌شود  آیینه‌ گون  

می‌نماید جلوه‌ها  از  پردهٔ   پنهان   خزان  

 

در دل شاعر فائز شعلهٔ عشق است ز نو  

می‌سراید نغمه‌ها در دفتر و دیوان خزان  

خلیل الله فائز تیموری

18 دسامبر
۳دیدگاه

زخمه ای مژگان

( هجدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : پنجشنبه مؤرخ ۲۷ قوس  (آذر) ۱۴۰۴ خورشیدی – ۱۸  دسامبر ۲۰۲۵ میلادی   ملبورن  استرالیا

زخمه ای مژگان

از  دلِ  ما  کسی   خبر  دارد 

که غم و  دردی  بیشتر  دارد

شهدِ این زندگی سم آلود است

کسی داند که او  شکر دارد 

جز خدا هر‌ که  را   بود  دلدار 

آسمانم  به  خود   قمر   دارد 

است  دنیایی  دون دنی پرور

آدم است آنکه سیم و زر دارد

در به در  هر کجا  بود  بسیار 

دوستی کن  به  آنکه در دارد 

نسخه های طبیب بی اثر است

عاشقی   داروی   دگر  دارد

پول و زر   می‌رود  به  باد فنا

خوش به حالیکه او هنر دارد

یارِ من هست  یار   بی پروا 

جای   دلدادگی   تبر   دارد 

دوستان زبانی دوست مگو 

روزِ بد بر تو  گوش  کر دارد

سگِ دیوانه  میشود ز غرور 

پشتِ سر هر که پاده خر دارد

حذر از کرگسان زشت نهاد 

مارِ اندیشه شان دو سر دارد  

هر که یوسف نمیشود به جهان 

پسر    نوح   هم    پدر دارد 

خیر از چشم عالم  افتادیم

خالق کل به  ما  نظر   دارد

هیچ چیزی نمانده  پا بر جا 

شامِ این غصه ها سحر دارد 

خورده محمود زخمه‌ ای مژگان 

زان سبب  دیدگان  تر دارد 

————————————–

یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی 

۱۷ دسامبر ۲۰۲۳  میلادی 

احمد محمود امپراطور