۲۴ ساعت

25 دسامبر
بدون دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

حکایت۱۶۰

خوار تر از شیشهء خالی به بزم باره ایم

عزتی گر بود رشفت از اعتبار ما مپرس

« کلیم »

دروغ مایهء شرمساری است

تاریخ نشر یکشنبه چهارم جدی ۱۳۹۰ –  ۲۵ دسامبر ۲۰۱۱

شاه سلطان حسین میرزا بایقر (۹۱۲ – ۸۷۸) امیر حسین ابیوردی را به سفارت نزد سلطان یعقوب میرزا حکمران آذربایجان و عراق فرستاد و هدایای بسیار نیز باو سپرد که به سلطان یعقوب میرزا تقدیم کند و سفارش کرد که از کتابخانهء سلطنتی چند جلد کتاب نیز برای وی داده شود و در جملهء آنها کلیات جامی هم باشد.

هنگامی که ملا عبدالکریم کتابدار کتابها را به امیر حسین تسلیم می نمود سهوآ فتوحات مکیه را که در حجم و جلد با کلیات جامی شباهت داشت به امیر داد و او نیز بدون اینکه کتاب را بگشاید و ملاحظه کند، آنرا گرفت و درجملهء اشیائی که با خود به آذربایجان سپرد حفظ کرد. وقتی که به تبریز رسید و بدربار سلطان یعقوب میرزا باریافت ، سلطان او را بسیار نوازش نمود واز رنج سفر مانده نباشی گفت و احوال و سرگذشت بین راه را جویا شد.

امیر حسین گفت :

این سفر بسیار بر من خوش گذشت زیرا در سفر مصاحبی داشتم که از فیض صحبت او بسیار بهره مند شدم و هیچگونه ملالی برای من از رنج راه حاصل نشد.

سلطان یعقوب میرزا پرسید:

این مصاحب عزیز کدام شخص بوده و اکنون کجاست ؟

امیر حسین چون از اشتیاق بسیار سلطان یعقوب میرزا بمطالعهء کلیات جامی خبر یافته بود در جواب وی گفت :

مصاحب من که رنج سفر را برای من آسان و قابل تحمل ساخت ، کتاب کلیات اشعار مولانا عبدالرحمن جامی است که حضرت سلطان بجهه سرکار پادشاه هدیه فرستاده و هر وقت که در راه برای من ملالتی رخ مینمود بمطالعهء آن مشغول میشدم.

یعقوب میرزا که مدتها آرزوی آرزوی مطالعهء آثار جامی را داشت ، امر نمود تا آنکتاب را حاضر کنند و امیر حسین یکی از همراهان خود را برای آوردن کتاب مزبور فرستاد.

وقتیکه کتاب را کشودند معلوم شد که کلیات جامی نبوده وکتاب فتوحات مکیه است و امیر حسین در اثنای راه به آن دست نزده و اصلآ مطالعه نکرده است.

بدیهی است که اشکار شدن این دروغ سبب شد که امیر حسین منفعل و شرمسار شود و از درجهء اعتبار ساقط گردد.

سلسلۀ این حکایات ادامه دارد

 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما