میلاد …
حشمت امید
۲۵ د سمبر ۲۰۱۱
میلاد …
همزاد مسـیحایم ، بی لطـف مســـــیحایی
بی مریم و بی اشکی ، بی نقش چلیپـایی
همزادی من با او ، همرنگی رنج ماسـت
مصروف صبـوری هـا ، مرهـون تسـلایی
یک عمر کشیدم من ، بر شانه صلیبم را
یک عمر دویدم من ، در سـایهء فـردایی
او آمد وگفت ورفت من هستم وخاموشی
نی سحـر زبان دارم ، نی منطق گـویایی
ایکاش چو آهویی ، در دشت رهــا بودم
میخوردم و میمردم ، در گوشـهء تنهایی
یا کاش جهان امروز می بود به کــام ما
بی خادم و مخدومی ، بی نوکر و آقـایی
سرتا سـر عمـرما تکرار غــم وشادیست
یک لحظه چوتوفانی یک لحظه چورویایی
** **
حشمت امید
دیدگاه بگذارید