۲۴ ساعت

01 مارس
بدون دیدگاه

آوای باران و نسلهای سوخته

آوای باران و نسلهای سوخته

مجموعه های شعری از محمد زرگر پور

تاریخ نشر پنجشنبه یازدهم حوت ۱۳۹۰ –   اول مارچ ۲۰۱۲

چندی قبل دوست و دانشمند گرامی جناب استاد محمد زرگر پور شاعر و نویسنده مستعد کشور لطف نموده دو نسخه از مجموعه های شعری شان را که تحت عناوین « آوای باران و نسلهای سوخته » میباشد به کتابخانه ۲۴ ساعت اهدا نموده و آنها را توسط پست برایم فرستاده بودند  که از ایشان جهانی سپاس مینمایم .

استاد محمد زرگر پور در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در هرات متولد واز شش – هفت سالګی شامل مکتب و از هجده سا لګی  مانند هزاران هموطن دیګر ما بار ها آوارګی را تجربه کرده اند .

استاد زرگرپور فعلآ در کشور آلمان زندگی میکنند و از ایشان آثار ذیل نشر و یا در حال نشر شدن است :

·         در سر زمین من ( مجموعه مقالات سیاسی – تاریخی ، ۱۳۶۵ )

·         نسل های سوخته ( گزینۀ شعر ) چاپ هامبورک ، ۱۹۹۸

·         آوای باران ( گزینۀ شعر ) چاپ مشهد

·         پا به پای نگاه ( گزینۀ شعر )

·         در خلوت خودم ( دوبیتی ها )

·         خوشه ها ( گزینۀ شعر )

نسلهای سوخته شامل ۵۲ پارچه شعر است که در ۹۴ صفحه با تیراژ ۱۰۰۰ جلد با قطع و صحافت زیبا در شهر هامبورک کشور آلمان  نشر شده و شاعر آنرا  به تمام فرزندان مظلومی که دراین شبهای تار غریبانه سوخته اند ، تقدیم کرده است.

همچنان آوای باران شامل ۴۰ پارچه شعر زیباست که در ۸۸ صفحه با دیزاین عالی با تیراژ ۱۰۰۰ جلد در شهر مشهد کشور ایران  نشر شده که مطالعه آنهارا به دوستداران شعر توصیه میکنم و موفقیتهای بیشتر آقای زرګرپور را آرزو نموده و دو پارچه شعر را از این دو مجموعه انتخاب و تقدیم شما خواننده گان عزیز مینمایم .

به امید صحت و سلامتی تان.

مهدی بشیر

********************

تماشا خا نه

از مجموعه شعری نسلهای سوخته

دلم پرواز اوج  بیخودیهای  سحر  دارد

به محرابش نمازم شور و معنای  دگر دارد

هوای قرب مهرویی  مرا آشفته  میسازد

بجانم  شعله  می ریزد  گمانم  قصد سر دارد

تماشا خا نهء  دردی  بپا کرده است  از هیبت

کجا  مدهوش دیدارش از این محفل  خبر دارد

چه نالم  گر  نمی افتد  نگاهش بر دل  مسکین

چو پنهانی  به ما  از گوشهء  چشمی  نظر دارد

خرابم می کند  آن شوخ  سیمین تن  به  طنّازی

خدایا  آتش  افروزی  به این  عالم  هنر دارد

به حیرت می کشد  ما را شکوه و حشمت و نازش

که با مهر  و تبسم  او  به هر  بزمی  گذر  دارد .

محمد زرگرپور

****************** 

از ستاره تا شب

از مجموعه شعری آوای باران

شب است  و گمشده ام  یک ستاره می جویم

طریق وصل تو از یک  اشاره می جویم

شب است و گزمهء  بد خو گرفته  راه سحر

نوازشی  ز گلویِ   مناره    می جویم

شکسته  بسکه  دل هر  ستاره  را  جلّاد

قیام  پاک  نژادی   سواره می جویم

کویر  تفزدهء  قرنها  بلاهت  و جهل

به ارٍث  مانده مرا ،  نو بهاره می جویم

غبار  راهم  و از نقش  پای  درد  چو صبر

شعور ملتهب  سنگ  خاره  می جویم

دو باره  نسخه ء  بیداریم   بپیچ ،  طبیب  !

که من نشاط  دلم را  دو باره می جویم

غریب  وار  بگریم  به غربتت  از دل

شهید من  !  که غرورت  هماره  می جویم .

محمد زرگرپور

۸ –  ۱۹۹۸ 
 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما