همای سعادت
تاریخ نشر دوشنبه ۱۵ حوت ۱۳۹۰ – پنجم مارچ ۲۰۱۲
چه مژده ای بدلم نورِ دیده می آیی
تو با ترانه و شعر و قصیده می آیی
سراغ تو بگرفتم ز دوستانِ عزیز
شنیده ام که صبا با سپیده می آیی
من از حضورِ عزیزان سعادتی دارم
که از برای رفاقت حمیده می آیی
نیاز و نعمتِ پزمان که همزبان منند
به همنوایی مشکور دویده می آیی
الهه وار به ناهید و واصل و پونه
ز قصه های دلِ شان شنیده می آیی
خوشم به نوروحسامی ویعقوب وفرهاد
به کوی هارون و ترکان تپیده می آیی
ز تیرجادوی شهلا که درمسیر تواست
اگر چه یکه و تنها خمیده می آیی
کویر حادثه را پشت سر گذاشته ولی
ز حادثات زمانه رهیده می آیی
چه ناله ها که بلند است به نینوای وطن
ز سوزِ دردِ یتیمان چشیده می آیی
چرا به خاک وطن روی صلح نمی بینیم
ز دردِ غربت و بیداد رمیده می آیی
تویی شهنشهِ شعر وغزل به نزد« بشیر»
که چون همای سعادت پریده می آیی
قیوم بشیر هروی
دیدگاه بگذارید