۲۴ ساعت

06 مارس
بدون دیدگاه

سپاه طنز

نعمت الله مختار زاده

نعمت الله مختار زاده

تاریخ نشر سه شنبه ۱۶ حوت ۱۳۹۰ –  ششم مارچ ۲۰۱۲

اگر چه گفتمت ، ای نورِ دیده می آیم

برهنه  پا   و  گریبان  دریده  می ایم

به تو، ز اولِ اول، نوشته ام ، که کجا

چگونه ام  ،  ز کجا  ها  پریده می آیم 

ولی چه سود عزیزم ، که تو نمی خدانی

من ازنبشتهء تو منگ گشته ام که چرا؟

به تیغ خود ، سر خود را بریده می آیم

گمان کنم  مرضِ  پیری  و فراموشی

مگر نگفته ،  سراغت  رسیده  می آیم؟

مباد آمده  ،  اما  ،  خودت  نمی دانی

شنو که  بارِ  دگر ، چیده چیده می آیم

من از خرابی میهن ، به تو رقم کردم

که زهرِ هجر و فراقش چشیده می آیم

ز اشک ِ سرد یعیمان و ، آهء بیوه زنان

چو نیمل بسمل و در خون تپیده می آیم

ز سوزِ سینهء مادر ، ز درد و رنج پدر

که سنگ خاره ، به دندان جویده می آیم

ز بسکه مشت ، به دندان گلبدین زده ام

همیشه  میگه  ،  دوباره  چریده می آیم

کنون که جامن وزنگش گرو به پاکستان

برایش  از  عربستان   خریده  می آیم

به جان عابدی جیره خورِ( آی اس آی)

سپاهء طنز  و، گهی  با  قصیده می آیم

حضور طالبه  سیمین بد بجلنک چتل

همیشه  با  نمک  آشی  پزیده  می آیم

چراکه عکس جدیدش به صفحهء(ف.ب)

حجاب  مد  نوش  را ،   خنیده  می آیم

اگر چه خینه جگان ، پشم باور سادات

ز نقطه نقطه به ریشش شقیده  می آیم

کنون  بجای  خضابش  زکاب   میمالد

که من به ضربهء شعری،حصیده می آیم

به شکل و صورت ملا رؤوف تخم حرام

به قول عام  ،  شکم  سیر،  ریده می آیم

ز پوز و چشم کج و کوروقیچ فضل غنی

چه شعر های تری ، آفریده  می آیم

قسم  به  پوپنکِ   مغز  گندهء  ارشاد

که قشقه ها، به جبینش کشیده می آیم

ز استخاره  گرِ  خر دجال   انگلیسی

دمش  بریده  به  تیغ   حدیده   می آیم

کنون که پای خرم لنگ و ، موترم پنچر

پیاد ه، سینه  و ،  با  سر  دویده  می آیم

( بشیر) آمدنِ «نعمت» است ومژدهءوصل

به   نغز شعر و ادب  ،  آرمیده  می آیم

نعمت الله مختار زاده

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما