آیـــیـــنــﮥ آفغانستان
آیـــیـــنــﮥ آفغانستان
شمارﮤ ششم به مدیرمسؤول پروفیسور داکتر سید خلیل الله هاشمیان
دوکتور صلاح الدین سعیدی
۲۲ / ۳ / ۲۰۱۲
تاریخ نشر جمعه چهارم حمل ۱۳۹۱ – ۲۳ مارچ ۲۰۱۲
دانشمند محترم فرهنګی عالیقدر استاد هاشمیان سلام ها واحترامات تقدیم است. مراسله و شمارﮤ ششم بولتن آیینــﮥ افغانستان را درین آواخر درلندن دریافتم و با تمام دقت آنرا مطالعه نموده و جدا مستفید شدم. واقعا کارفرهنګی شما درین راستا که اینک از عمر این نشریــﮥ فرهنګی ۲۳ سال میګذرد قابل احترام وارج عظیم است.
باوجود اینکه بخاطر مطالب خوب وکاری این نشریه (شماره ششم آیینه افغانستان) نه میخواستم آنرا ازدست بدهم (کتابت میدهم اما به چندشرط – که سوق وبوق وصندوقش نسازی). اما با آن هم ضرورت دیدم تا بعد ازمطالعه واخذ یادداشت های لازم آنرا به عدهء از دوستان دست به دست ساخته و به استفادهء شان نیز قرار دهم. خداوند شما و همکاران فرهنګی شما را با فامیل شما درحفظ وامان خویش داشته باشد. تصادفی نیست که نام فامیل را یاد آوری کردم. علت آن این است که آن وقت وزمان را که شما وامثال شما فرهنګیان کشور برای کارفرهنګی، عملی و تنویری مصرف میکنید درواقعیت امرهمان قربانی است که فامیل یک انسان برای این امر با مصروف شدن وی به آن میدهد. وقت عوض سپری شدن با فامیل و یا جمع آوری پول به این کار علمی و فرهنګی پرداخته ومصروف میشود که این کار واقعا خاصتا درین دنیا پول و پیسه، قابل ارج و افتخار بوده و هرکس توان آن را ندارد. الله تعالی برای شما اجرعظیم نصیب کند و امید هموطنان درین راستا همراه با دعاازمساعدت های مادی ومعنوی دریـغ نه کنند. این سخن من را به یاد قصه و سرګذشت انداخت که چندسال قبل شخصیت مشهور وبزرګ کشور جناب عبدالله بختیانی خدمتګار دریک نشست فامیلی ګیله مانند فرموند که من زمانیکه کتاب ونوشتهء خویش را به کسې میدهم هست موارد که شخص مقابل افاده میکند تا من از وی تشکر کنم که کتاب ونوشتهء من را ګرفته است. درحالیکه انسانهای معرف پرور و فرهنګ پرورما باید ازهمچوکارهای فرهنګی و تنویری واین شخصیت های والای جامعهء ما مانند نګینک چشم مواظبت، ادای احترام و ارج ګذاری نموده وتا حد توان باید از مساعدت های مالی و معنوی دریغ ندارند.
واما واپس به شمارهء ششم بولتن آئینهء افغانستان به مدیریت شخصیت شناخته و فرهنګی عالیقدر کشور پروفیسور داکتر هاشمیان:
درین شماره بخش ها وعناوین هریک اخبار افغانستان، سیاسیت کدری درافغانستان، تجزیــﮥ انګلیس بدفرجام، عدالت ومفاهیم آن درکشور های مختلف، حمایت وموضع ګیری های بخش از نشرات درتضاد برمنافع ومصالح کشور، ستیج سیاسی افغانستان عمل کرد های افراد مشخص وازجمله آقای مصطفی ظاهر و آقای حمیدالله فاروقی، نامــﮥ کانګریسمن امریکا عنوانی داکتر صدیق نورزوی، ترمیم و احیاء ارګ باستانی هرات، بیدل شناسی، بنام اقلیت و اکثریت چندان ایمان وایقان ندارم.. نوشتــﮥ آقای سید عزیزالله مرموز از لندن، درباب تقرر رئیس مجلس عالی صلح، ترجمــﮥ شوقی ونادرست قرآن توسط فرید عادل و بلاخره تمجید از اقدام شجیعانــﮥ هفت شخصیت ملی تلویزیون آریانای کابل – نوشتــﮥ فرهنګی عالیقدر کشور جناب عارف عباسی توجه خاص من را جلب کرد واین مطالب را به صورت دقیق مطالعه کردم. میخواهم درین نوشتهء خویش بر بخشی ازین مطالب مندرج درفوق با شما خواننده ګان معزز افکار وطرز دید خویش را بسیار مختصر وتلګرافی شریک سازم.
اخبار افغانستان ونشرات تلویزیونی ووضع آزادی مطبوعات ودیموکراسی درکشور ما:
درین رابطه باید ګفت که مطالب ارایه درنشرات تحریری، صوتی وتصویری افغانی واین شماره اکثر جالب وباید افغانان درمورد آکاهی حاصل کنند اما متأسفانه درین راستا رسالت که باید مراجع نشراتی وتلویزیون به صورت عام ارایه میکنند از توازن معیین وحقبینی لازم برخورادر نیست و رعایت نمی شود. دربرنامه ها ونشرات تلویزیونی که بیشتر برنامه های رادیویی است تا تلویزیونی، در بیشتر موارد نطاق نشسته و مانند ګویندهء رادیو مطالب را ارایه میدارد و اکثر خود برای قناعت خود ویا هم تلاش فریب و یا تحمیل نظر خویش بالای دیګران را دارد و برای خواننده، شنونده ودرکیس وحالت ما برای بینندهء تلویزیون فرصت و امکان انتخاب را نمی دهد. به این ترتیب وقت خود ودیګران را ضایع کرده ورسالت خویش را کماحقه اداء نمی کند. اما باید درک کرد که بیننده، خواننده وشنوندﮤ امروز ګپ حق وناحق را تفکیک میکند وبه هرتأکید بې جاء اعتنا هم نمی کند ونه کرده است. بلی برحق تغییرات خوب درین راستا وجود دارد اما توقع ما این است که این تلویزیون های جهانی افغانی از حالت رادیو برآمده و برنامه های شان واقعا تلویزیونی شود.
درمورد دیموکراسی، نشرات و آزادی مطبوعات باید ګفت که دیموکراسی که تحت نظر قانون نباشد مردود است. آزادی مطبوعات یک جزء دیموکراسی درپهلوی قانونیت است ومیکانیزم تحقق آن بشمار میرود. درنظام دیموکراتیک که انستیتوت های دفاع از مستهلکین و کودکس های خودګردان نظارت بر مطبوعات و نشرات حاکمیت نداشته باشد ودرکشور که رئیس ومسؤل کمیته دفاع ونظارت از مطبوعات عوض اتوریته طبیعی بیطرف مسلکی مطبوعات و ژورنالیزم شخص ازخود دولت ودررأس وزیر مربوطﮥ دولتی باشد (وزیراطلاعات و فرهنګ رئیس کمیسیون نظارت برمطبوعات است) درین میکانیزم توقع دیګر برای بهتر شدن مسایل آزادی مطبوعات و تأمین دیموکراسی وپیشرفت اقتصادی مشکل بوده و صورت ګرفته نه خواهد توانست.
سوال خواهد شد که آزادی مطبوعات را به پیشرفت اقتصادی چی ؟ جواب: پروژﮤ که بصورت غیر شفاف به انجوی والی صاحب و کدام خاندانی حاکمیت داده شده وعوض قیمت وارزش اصلی آن مثلا ۱۰ میلیون دالر به صورت غیرمشروع ۲۰ میلیون دالر به صورت غیر شفاف توافق میشود و همکار خارجی نیز سهم خویش به حساب ملت افغانستان درین معامله مسلما دارد و وزیر کشور و پارلمان و والی، څارنوال وقاضی و … برعلاوهء عدم اجرای وظیفهء نظارتی وپیګرد عدلی وقضایی حد اقل حق السکوت دریافت میکند …..درین شرایط همین مطبوعات آزاد اند که حاکمیت های را به اعمال قانون وامیدارد. خواهد ګفت بابا درین مسأله کابل بانک که حد اقل ۹۰۰ میلیون دالر توسط خاندانی های حاکمیت حیف ومیل شد مطبوعات چه کرده توانست که درموارد زیاد دیګر بکند؟ جواب ملت، من وتو به این معتقد شدیم که آب از بالا خت است و باید تغییرات دربالاواقع شود واین بذات خویش کاری است که مطبوعات آزاد در تنویر ملت کرده میتواند وبه این ترتیب یک پایه و انستیتوت اساسی دیموکراسی و درنتیجه ملت تنویر و ملت راه انتخاب را پیدامیکند و برای حل مسایل راه های درست جستجو میګردد و ملت بیدار وحاکمیت تحث فشار قرار میګیرد.
نسبت طویل بودن کلام میپردازم به صورت تلګرافی به بخش بیدل شناسی مطروحــﮥ بولتین شماره ششم آئینه افغانستان – صفحهء ۱۳:
من به این باورم که صائب تخلص با محتوی است که شاعران آنرا به همین ګونه نیز بکار میګیرند:
توجه کنید به شاعر معاصر کشور مان محترم سمیع الدین افغانی – سعید افغانی وی دراشعار خویش کلمــﮥ ( افغانی) را به دومفهوم به مفهوم تخلص خویش و به مفهوم رسم وبرخورد افغانی بکار میګیرد.
جناب افغانی درشعر خویش که زبان زد تقریبا هرمحفل خوشی افغانی امروزی است واین شعر زیر نام (بنجاره) تقدیم ګردیده مینویسد:
ځان چې یې سینګارکړه بیانوځی نوردګدر په لور
مورې د هـــــمزولـــــو سره نـــن دمـــــازدیګر په لور
ډیر به شی خوشحاله چــې د یار شی دنظر په لور
اچوی ټکریی چې افغانی کلتور یې ښکلی دی
مورې بنجاره مـــــامـــــا راغلی دی
——————–
د افغانی زړګــــی کـــې مینـــه د یــــار
د هــــیریــــدو بـــه درتـــه څه ووایـــم
—————————
یو خوا پردیسی ژوند ډیر بې حده زورولــــی یم
بل خوا په وطــــن کــــې دا نــــا خوالو کړولی یم
ژوند دی چې تیریږی تکلیفو بې وسې کړی یم
داسی یو حالت ته قــــوی عزم افغانی غواړی
———————
همچنان سمیع الدین افغانی درشعر که بخش پښتوی سرود ورزشکاران را تشکیل میدهد و توسط اوازخوانان مشهور کشور هریک محترم صدیق و محترم طاهر شباب درین اواخر تحت عنوان (اتل ورزشکار) سروده شده مینویسد:
بری دې غواړوسرلوړوی دې غواړو
ای ورزش کـاره کامیابی دې غواړو
……..
ای درواری شم خپل همت وښایه
افغانی عزم فولادی دې غواړو
—————-
راځی ای خـــوږو ورونو چـــې وطن سره اباد کړو
په پوهه هوښیاری باندې داخپل غلیم بربادکړو
پیشرفت او تـــرقی ته افغانی عـــزم بنیاد کړو
———————
دلته دا څوک دی چې مغروره ښـکاری
فــــانی دنیا شیـبې ، شیبې تېرېږ ی
افغانی! رب ته د سجــــــــــدو موقعه ده
ګنې مــــــوقعې مو د توبې تېرېږ ی
درتمام موارد فوق شما مشاهده میکنید که افغانی به مفهوم ارزش افغانی و به مفهوم تخلص شاعر هردو استعمال شده و هردو استعمال موجه است.
به همین ارتباط چنانچه جناب داکتر هاشمیان نیز توضیح داده اند میخواهم ببافزایم صایب که درعربی صائب نوشته میشود در ارتباط و جمله: قول وسخن صایب به مفهوم قول وسخن ووارد ودرست می آید. زمانیکه مرمی به هدف اصابت میکند. درین راستا هم قول صایب به همان نظروارد ودرست که درین صورت مرمی اصابت کرده به هدف را میدهد. لذا هرشخص که نظر صایب دارد صاحب نظر است اما ترجمـﮥ نظر صایب به شخص صاحب نظر معنی کامل ودقیق نیست بلکی جزء آنرا افاده میکند. همچنان توضیح بالا میرساند که کلمهء صایب را به معنای (درست، راست، حق ورسا) ترجمه کردن نیز کمی مشکل دارد. بلی سخن ونظر صایب نظر درست است ودرست راست است وحق رساء اما دقیق اصل معنای اولی نیست. ازشعر مذکور چنین معلوم میشود که شاعر درین راستا کوشش کرده تاتخلص خویش را وارد شعر سازد چنانچه با ذکر مثال های در اشعار محترم سمیع الدین افغانی چنین استعمال را دیدیم و چنین افاده های دوګانه وجود دارند و معمول اند.
واما آمدیم به این نکته و حکم که باید به قول وفتوی بیدل عمل کرد وقبول کرد که تخلف باید کرد به علت اینکه ګویا از قبل به آن محکوم ایم: بایدګفت: میګویند مجتهد و رهنمای دینی که اجتهاد وفتوی صادر میکند وبا نیت پاک به هدف میرسد و راه درست را می یابد و فتوی درست میدهد دوثواب دارد یکی ثواب جد وجهد به نیت صادق ودیګری ثواب رسیدن به حق. اګر باوجود تلاش صادق مجتهد را حق وفتوی درست را نیافت به حق متوصل نه شد این مجتهد یک ثواب دارد که تلاش وجد وجهد کرده. آمدیم که کې به این مقام مجتهد رسیده که به قول وفتوای وی عمل کرد این خود بحث است جداګانه وطویل که مقام ابوالمعانی بیدل درین راستا مانند مرجع مورد سوال خواهد بود واست.
درین رابطه یک بحث دیګر هم قابل تذکر است که درتاریخ مسایل عقیدتی اسلامی یک فرقه صاحب نظر اند که به جبریه مسما اند. اینها انسان را مجبور ومحکوم به اجرای اعمال معین میداند که ازقبل تعیین شده. درین صورت تقصیر را از وی نمی دانند.درصورتیکه چنین توجیه و چنین برداشت از قضا وقدر و جبر اختیار برداشت درست نیست. و با چنین توضیح تبریه عمل نادرست و عدم مجازات وپیګرد آن اصلا فهم درست ازمسأله نیست. این بحث بس دشوار قضا وقدر و بحث اعتقادی فهم ودانش پله های معیین ابتدایی عقیدتی وبحث های اعتقادی را میطلبد که وسیع است وپیمودن مدارج پایینی این نردبان را ضرورت دارد. مختصر انسان آفریده شده، درین دنیا کوتاه امتحان که بشر به این امتحان ضرورت دارد نه الله تعالی، عقل داده شده، پیامبران با کتب فرستاده شده و راه درست وبد نشان داده شده. الله به علم ازل خویش میداند که کدام بنده چې میکند وکدام راه را انتخاب میدارد دامرخیر رضا، اراده ومشیت الهی با بنده است وعمل عمل بدصرف اراده. اما این ابتلا وانتخاب را آزادنه خود بنده سپری نموده ودرپیش ګیرد. این معرفت الله تعالی به علم ازل از عمل بنده به معنای جبر نیست. بلکی ناشی از عظمت وقدرت عام تام الهی و علم ازل اوست.
بلی الغیب عندالله اما انسان را الله تعالی بصیرت داده که با نزدیک شدن وتقرب به درګاه الهی و با ریاضت بصیرت وتوانایی های معیین محدود را انسان باتقوی وباعلم داشته میتواند. مثلا زمانیکه کراته باز چشم بسته با ګوش میـبـیند این یک نوع مفهوم دیګر است که میرساند که دیدن به ګوش هم دربعضی حالات ممکن است که این دیدن وبصریت را درموارد مختلف علماء، دانشمندان و فضلای معرفت الهی کسب کرده میتوانند اما قدم زدن درین باریکی ها آنقدر دقت میطلبد که بااندکترین تخطی سبب خروج و لغزش بسیار بدی شده میتواند. اکر فهمیدن نسبی اسرار به این مفهوم باشد فکر کنم که منطق خویش را دارد
اقلیت و اکثریت ونوشتهء سید عزیزالله مرموز ازلندن:
درابتدا جملات، کلمات وافاده های آقای عزیزالله مرموز که با نظر خارج از حلقه های که واقعا اصل انسان وانسانیت ومقام والی انسان برایش مطرح باشد واست سبب مسررت من شد. . اما بامطالعـﮥ چند سطر بعد نوشتهء جناب مرموز دیګر رازش فاش میشود وماهیت اصلی خویش را قصه میکند و درمیان میګذارد. توجه کنید به این جملات وافاده های پُرتعصب عمیق وکینه توزانــﮥ شان: «…اګر تاجک وهزاره وازبک بحیث پشکی وعسکرپولیس قصبات ودهات پشتون نشین را حراست نکند، جوان پشتون خواب آرام نخواهد کرد……..هرباری که زمامداران باصطلاح پشتون تبار، کشور را به معرض معامله قرارداده اند ودرطول تاریخ اقوام دیګر برای اعادهء آزادی کشور خون داده اند…..سیاستمداران شمله دارما….اقلیت واکثریت…پرنده وقت کشتن پنجال جلو کارد میګیرد نباید سخن تادم پنجال جلوکاردبوقوع رسد….خراسانی و افغانستانی و دانشګاه…».
به این نوشته ها، پشت وروی این نوشته، به ګفته شده و ناګفته شدﮤ این نوشته، به وسط خط ها و میان جملات نګاه کنید. به صورت واضح دیده میشود ودرمییابید که که جناب مرموز به صورت مرموزانه به پرتګاه های خورد و منحط قومی ومنطقوی سقوط کرده وزهر جانکاه این حلقات خورد که انسان را واقعا خورد میکند وی را مسموم ساخته. وای برحال چنین نویسنده وچنین افغان!
ما مسلمان ایم ومسلمان طرح برادر وخواهرمسلمان را دارد. تعصب قومی دریک مسلمان نمی ګنجد. الله تعالی میفرماید: مکرم ترین شما نزد الله تعالی مکرم ترین شما.
اګر چپی وطبقاتی میاندیشند: که طبقات ومبارزات طبقاتی، منافع و مصالح طبقاتی، طبقه و قوم و ملیت و زبان نمی شناسد.
اګر فاشیست اند باز خط شان جدا است
اما واپس به افاده های غیر دقیق آقای مرموز: میګویند که شما افراد و ګروه های خاین و امثال آن که ستون پنجم دشمن و خدمت ګار اجنبی را تشکیل ګرفتند و دهن جوال را ګرفتند و خواب به این ملت وازجمله جوان پشتون را حرام ساختند، قضاوت بی رحم اما واقعیت خواهد بود.
اما اکثریت واقلیت: پنج پنج است و دو دو. آیا میتوانید پنج را درمقابل دو، اقلیت بګویید؟ بلې درده سال ګذشته چنین شد و توانستند به مساعتد دوستان و همکاران خارجی خویش اکثریت را اقلیت ګفته و تصفیه های قومی نمودید وانتقام سقوط امپراطوری افشاری های ایرانی را از مؤسس افغانستان واز مردم افغانستان میګیرند. بلی با همچود دید و با چنین تعصب ملت را به خاک وخون کشاندن واین پروسه ادامه دارد. اما به یاد باید داشت که وضع همیش به همین منوال باقی نه خواهد ماند. صرف سوال وخت است. با تعصب قومی ومنطقوی که تأثیر معکوس دارد و مجبورا ملت به همراه ویاری کسانی خواهد برامد که برنامه های شان را برای افغانستان قبول ندارند اما بردفاع چارهء دیګر نه خواهند داشت. .
اما مشروعیت حاکمیت به قوم، زبان و دین نیست. مشروعیت حاکمیت به ارادهء ملت است وبس. اما زمانیکه تصمیم درانتخاب حاکمیت وحاکم درخارج و توسط استخبارات خارجی وکنفرانس بُــن مطرح میشود. میګویند یک نوکر را باید یافت که در خدمت برای ما موفق شود وموفق باشد و ممثل ترکیب جامعه نیر هم باشد. بقیه کار هارا خود ما میکنیم. نتیجه همین میشود که میبینید.
آیا تصادفی است که درسالهای نود آقای مسعود را رهبر تاجکان، آقای حکمتیار رهبر پشتون ها و دوستم را نمایندهء این ویا آن قوم میتراشیدن. آیا درهمین محلات که اینها قدرت داشتند ودرطول تاریخ همین حکمای افغانی درګذشه و درحال ظلمهای نابخشودنی را به ملت خویش وقوم خویش نه کرده اند؟
این مسأله قوم و ملیت و دین روی پوش ووسیلهء خوب برای بقای قدرت و استفادهء شخصی است واینکه نویسنده ګان ؟! مانند آقای مرموز و به این تعصبات دامن میزنند واقعا درقرن بیست ویک و به نام انسان وبه نام مسلمان شرم اورست.
واما وقتی که درمقابله دست به کارد میاندازند و دست سرشمشیر تیز را صورت عدم وجود راه دیګر میګیرد. بلی درست ګفته اید اکثریت ملت به چنین حالت رسیده و جفای برملت افغان وجود دارد که زوال آن رسیدنی است. لطفا به صفحه ۲ و ۳ همین شمارهء آیینهء افغانستان (شمارهء ششم ۲۰۱۲) لست جنرالان را دریابید که به اساس عدالت شما ؟! وامثال تان مقرر ګردیده. این است نتیجهء آن که مردم افغانستان را به خاک وخون کشانیده اید.
بقیه جواب های جناب داکتر هاشمیان کاملا وارد و باید به آن دقت کرد.
اما درمورد کلمه افغان وپشتون. سوال امریکو نام یک شخص نبود که حالا امریکا به آن مسما شده؟ ویک هویت است. آیا درازبکستان، تاجکستان و روسیه و ….. اقوام دیګرزندګی نمی کنند؟ مسلما که میکنند.
واما تغییرات نام افغانستان به افغانستانی به فرمایش دوستان ایرانی شما و آنرا به وزن پاکستانی ساختن که به کار وتلاش شما خراسانی ها
درکمپیوتر های وزارت داخله انګلستان تغییرداده شده نیز روز حساب خواهد داشت.
آمدیم به ترجمــﮥ قرآن کریم توسط شخص به نام فرید عادل:
مختصر: قرآن کریم ترجمه نمی شود بلکې تفسیر میشود. تفسیر توسط عالم دینی ممکن است و هرکس وناکس حق ندارد که تفسیر قرآن کریم را روی دست بګیرد. با ذکر نمونــﮥ از غلطی های درتفسیر قرآن کریم که درین بابت درشماره ششم آیینهء افغانستان آمده است و مثال اورده اند که جناب فرید عادل نوع دیګر ترجمه کرده اند: اینکه الله تعالی شرم نمی کند که مثل بزند از پشه و مافوق آنرا درخوردی وبزرګی … که توسط اماتور فرید عادل به نحوی دیګر ترجمه شده.
باید بګویم که همچو ترجمه ویا تفسیر نادرست وحکم شرعی چنین است که این کتاب ونوشــتـﮥ باید ازبین برده شود ومتخلف مورد بازپرس قرار ګیرد.
خداواند متعال جناب پروفیسور داکترسید خلیل الله هاشمیان و سایر فرهنګیان مان را صحت، قوت و توانایی بیشتر اعطا فرماید که درراه خدمت به مردم خویش خدمات بیشتر اجرانموده بتوانن.د
هموطنان ګرامی وخوانندهء معزز: برماست تا فرهنګیان و خدمت ګاران خویش را شناسایی و درتشویق، مساعدت وهمکاری به ایشان دریغ نه کنیم . یاد اوری وسخن خیر ونیک درحق این خدمتګاران نیز هم کار حداقل است، که باید صورت ګیرد.
ومن الله التوفیق
دوکتور صلاح الدین سعیدی
دیدگاه بگذارید