۲۴ ساعت

03 آوریل
بدون دیدگاه

ضرر تاکی ؟

پاسخی بر تبصرهء دوست عزیز و گرامی ام جناب آقای مشکور کابلی

قیوم بشیر

ملبورن – استرالیا

سوم اپریل ۲۰۱۲

ضرر تاکی ؟

اخیرا سروده ای داشتم تحت عنوان ( ستاره ی اقبال ) که دوست عزیزم جناب حاجی آقای مشکور  کابلی از طریق فیسبوک تبصره ای روی آن داشتند بدین شرح که تقدیم دوستان و خواننده گان هموطن می نمایم:

یکجا شویم همه بسازیم دیار ما !! بشیر عزیز ، زیبا سرودید ، اما سوال این هست که بر چه محوری جمع شویم ؟ با کدام روش میتوان این امت مرحومه را جمع نمود ؟ کدامین مبنا ؟ اسلامی ، کدام اسلام ؟ اسلام طالب ؟ ( اسلام سلفی ) اسلام کرزی و اتباعش ( اسلام آمریکایی ؟ ) و یا دموکراسی ، کدامین دموکراسی ؟ همان دموکراسی که در پاراچنار و کویته شیعیان را میکشد !!! و دنیا سکوت میکند !! همان دموکراسی که خون سوری را مقدس و حرام و خون بحرینی و فلسطینی را مباح و بی ارزش میداند !! کدام دموکراسی !! التقاطی از قاتل و مقتول ، چپ وراست بر محور ناکجا آباد ؟؟ و الله من یکی که نمیدانم در افغانستان بر محور کدام سیاست و کدام ارزش و کدامین رای جمع شوید !! دین شان بوی ریا میدهد ! دموکراسی شان به خون و دالر و دروغ آغشته است ! سیاستمدارش بی تعهد ، عوامش مطیع محض و خشک ، روشنفکرش بی دین و دیندارش بی عقل و بی تحلیل از دنیای جدید و هنجار های جدید !! خدایا … اهدنا الصراط المستقیم ! صراط الذین انعمت علیهم ! غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

از آنجاییکه دردها بیش از حد و طاقت فرسا شده است ، ناگزیرم مطالبی را خدمت ایشان و تمام دوستان و عزیزان هموطنم بیان نمایم :

درود بر جناب مشکور عزیز ! سپاسگزارم از اینکه دلهرهء تان را نسبت به کشور ومردم ما بیان داشتید. راست می گویید همه به یک نحوی راهء خویش را گم کرده اند و گویا مسیری  که در پیش گرفته اند به ترکستان منتهی میشود ،اما پاسخ به سوال شما را ناگزیرم باسؤالی بیان کنم، هرچند سؤال را با طرح سؤال نمیشود پاسخ داد ، اما گمانم چاره ای جزء این نمی بینم و می پرسم از شما : در حالیکه ما می بینیم که مردم افغانستان چه خواسته و یا ناخواسته و یا بعبارهءدیگرآگاهانه و یا ناآگاهانه راهی را در پیش گرفتند که جزء تباهی و اضمحلال چیزی عاید شان نخواهد شد ، وظیفهء امثال  شما و من در قبال این گزینش چیست ؟ ایا باید ملت را به حال خودشان رها کرد؟ آیا باید گذاشت تا دنباله روی از اعتقادات کرزی و یا کرزییزم را بپذیرند؟ در همین بهار امسال یعنی در چند روز اخیر شاهد بودیم  که جناب کرزی ریاست محترم دولت اسلامی افغانستان در حالیکه خود می داند که مردم سرزمینش چه حالی دارند و چه رنجی را تحمل میکنند ، می بیند و می داند در هر ساعت در گوشه و اکناف کشورش ده ها کودک مظلوم و بی پناه از گرسنگی می میرند و لقمه نانی برای رهایی از مرگ نمی یابند ، در حالیکه جناب کرزی برای خوشی فرزندش « میرویس جان » آهویی را بجای اسباب بازی بدام می اندازد تا آقا زاده را شاد نماید، آیا چگونه او چگونه میتواند این عمل خود را توجیه نماید؟

آیا باید آنها را به حال خود شان رها سازیم تا پیروی از روش وهابیت نمایند که نیمی از اجتماع را کافر می شمارند و هر روزه با پرداخت هزاران دالر و دینار عده ای را در آنسوی مرز ها اجیرمیکنندو با کمربند های انتحاری روانهء سرزمین ما میسازد تا با انفجار خویش چندین نفس دیگر را خفه کنند و بدن های شانرا پاره پاره سازند؟

میدانم که نمیخواهید از کمونیستانی پیروی کنند که سر منشاء تمام بدبختی های این ملت بودند و هستند؟ ، یا از روسها و انگلیسها که هر کدام آخرین تپ و تلاش خویش را برای بلعیدن کشور ما بخرج دادند ، اما در نهایت چاره ای جز فرار مضحکانه نداشتند؟ پیروی کنند و یا از امریکای به اصطلاح جهانخوار که با همراهی سایر کشور های زورگوی جهان ده  سال است که در کشور ما بنام مبارزه با تروریزم در جنگ و گریز قرار دارند ، دنباله روی نمایند ، در حالیکه همه دیدیم و به چشم و سر مشاهده کردیم که چه کسانی مسئول بوجود آمدن این تروریزم نام نهاد بودندکه درحال حاضر نیز با شدت و حدت خود جریان دارد و می بینیم که چگونه کسانی را که تا دیروز در زندان های گوانتنامو بی با شبش های خویش درد دل میکردند ، امروزه در مرکز سیاسی طالبان در کشور عربی قطر در پشت میز مذاکره قرار گرفتند و بعنوان یکی از طرف های درگیر در مسئلهء افغانستان تصمیمگیری میکنند و طرف مذاکرهء همین امریکا می باشند؟

دوست فرهیخته جناب آقای مشکور ! بیش از سه دهه است که کشور ما به طرق مختلف مورد تاخت و تاز اشغالگران قرار دارد ، عده ای در لباس دوستی و عده ای برعکس آن دست از هیچگونه تلاشی در جهت ویرانی کشور ما برنداشته اند ،در دوران جهاد مقدس شاهد تشکیل هفت تنظیم بزرگ  در پاکستان و هشت تنظیم دیگر در ایران بودیم ، و علاوتآ هر روز که از خواب سر بلند میکردیم متوجه ظهور و تولد یک حزب و گروهء دیگر سیاسی می شدیم که متأسفانه چون سمارق یک شبه سر از زمین بلند می نمودند و برای به یغما بردن سرمایه های ملی کشور ما کیسه می دوختند که بدون شک جزء درد و تباهی چیز دیگری به ارمغان نیاوردند.

 سروده ایی را که در دوازدهم ماه می سال ۱۹۹۰ میلادی در غربت سرای اختناق زای پشاور در این رابطه سراییده بودم خدمت شما تقدیم می  نمایم:

آری ! ابیات ذیل در روزگاری سروده  شده بود که هر  روز گروه  جدیدی  به صدها حزب و گروه  سیاسی وقت در کشورافزوده میشد و از طرفی هم دامن زدن به مسایل مذهبی و سلیقه وی تقریبآ رایج شده بود.

ضرر تاکی ؟

خدا  را   اختلاف  آخر جدا  از  یکدیگر  تاکی

ازین  رو  مادر میهن  حزین و چشم  تر تاکی

به یکسو افگنید اکنون  نفاق  و  بخل دیرین را

بحال آئید ای  یاران  همه  خونین  جگر تاکی

صدای شیعه  و سنی  بلند  از  هر طرف بشنو

خداودین و قرآن یک ، چنین  حرف دگر تاکی

بدشمن  فرصت  حاکم  شدن بر میهنت دادن

زجهد وجنگ با ایشان کنون صرف نظر تاکی

وطنداران  ما  امروز  چرا   با  خویش  بدبینند

نفاق  و  تفرقه  تا چند ، اینک  درد سر تاکی

اگرگویم حقیقت را همه زین حرف می رنجند

جوانانی   به   نام  هر  گروهی   دربدر تاکی

بپرسید زین گروه ها، تا بکی ازهمدیگر دوری

برای  کسب  قدرت  از نصایح  گوش کر تاکی

مسلمانان  همیشه  از  خداوند  خیر می خواهند

بهم جنگیدن  و کشتن ،  چنین خواهان شر تاکی

ز روی  خود  فریبی  عده ای  با دشمنان سازند

اسیر حرص   و آز و این همه  طماع زر تاکی

شده ثابت«بشیرا» نزدت این حزب وگروه بازی

ندارد  نفع   با  ملت  ،  هویدا  این  ضرر تاکی

به  قانون  مسلمانی  چنین   سازش   روا   نبود

چنین  اشخاص  زر  پرور  ز قانون بیخبر تاکی

پشاور – پاکستان

۱۲می ۱۹۹۰

بلی ! از نخستین روز های علنی اشغال افغانستان توسط روسها در ششم جدی ۱۳۵۸ خورشیدی بنده به قلم زنی در مبارزه با رژیم های دست نشانه پرداختم ، فرقی نمیکند که کدام رژیم ،  چون با تأسف هر کدامی که آمد کاری را انجام داد که مردم بگویند خدا کفن کش سابق را بیامرزد ، خیلی جالب است که امروز به رئیس خاد سابق دولت دست نشانده  و بعد ها آخرین رئیس جمهور تحت حمایت روسها در افغانستان یعنی داکتر نجیب الله « شهید داکتر نجیب » می گویند!!! آیا چه کسانی این وضع را بوجود آوردند که تمام بدبختی هاییرا که توسط همان رژیم های پوشالی بر مردم ما تحمیل شد همه نادیده بگیرند و روز صد هزار مرتبه به آنها خدا بیامرزی بدهند؟!!!

فکر میکنم وجود فقر فرهنگی از یکسو و رهبری ناسالم از سوی دیگر در روند مبارزات مردم ما بهترین دلیل نا مؤفق انقلاب بوده که با تأسف و تألم باید بیان داشتت  اشتباهاتی را که جهادگران ما پس از خروج روسها  و سقوط دولت کمونیستی در افغانستان مرتکب شدند ، کمتر از اعمال سایر جنایتکاران نبوده است .

دوست عزیزم جناب مشکور عزیز ! درد ها آنقدر فراوان است که یکی دو تا نیستند تا بیان کنم ، باور کنید بارها زمانی که سرم را بر بالین می گذارم تا اندکی بیاسایم آنچه را در ماحول خود و کشور خود مشاهده کردم در جلو چشمم رژه می روند و شبی نیست که اشکی در سوگ و آلام مردم و سرزمینم نریزم . 

شما خود شاهد بوده و هستید که بیش از نود درصد از سروده هایم مانند خودم در درد میسوزند ، درد بیوطنی ، درد نامسلمانی ، درد نادیده گرفتن حقوق دیگران ، درد زن ستیزی ، درد کودک آزاری ، درد آواره گی و هزاران هزار درد و بدبختی دیگر که متأسفانه دامنگیر مردم و کشور ما شده است .  حتی سروده هاییرا که می بایست در ایام شادی بسرایم ، متأسفانه مملو از درد است ، اینها تظاهر نیستند ، همه واقعیت های است که مرا می سوزاند ، نمیدانم چرا دانشمندان ، قلم بدستان ، نویسنده گان ، شاعران ، علمای کرام ، ودر کل چیز فهمان سرزمینم ، حتی آنهاییکه در کشور های مرفع جهان زنده گی آرام و خوشی را سپری میکنند ، اینقدر خویش را از یاد و درد و هوای وطن خود بدور گرفته و دست زیر الاشه نشسته اند؟ پس کی میخواهند رسالتی را که در برابر وجدان خویش ، در برابر وطن خویش ، در برابر هموطنان خویش ، در مقابل مکتب خویش و در مقابل فرزندان خویش که آینده سازان سرزمین ما خواهند بود، دارند اداء نمایند؟ مگر زمانش فرا نرسیده تا فریادی بلند سازند ، دست افتاده اییرا که به همدلی نیاز دارد برگیرند و دست در دست سایر هموطنان خویش دهند و پا به پای هم گام بردارند تا وطن را از شر اجانب پاکسازی نموده و زمینهء یک کشور کاملآ آزاد و غیر وابسته را بوجود آورند؟.

بلی عزیز گرانقدر جناب آقای مشکور ! با عرض پوزش از اینکه ناگزیر شدید تا درد هایم را بشنوید ، باید بگویم که هم من و هم شما و هم تمامی روشنفکران و دانشمند ان و علمای کشور ما می دانند که مردم و کشور ما به کدام سوی در حرکت اند ،میدانند اگر نجنبیم و کاری نکنیم دیگر دیر خواهد شد؟

 پس تا چه وقت باید سکوت نمود و چیزی نگفت ؟ بیایید تا جلو بیش از حد ضرر را سد نماییم ، مگر نمیگویند از هر کجای ضرر که برگردیم به نفع ماست ؟ پس بیایید با توجه به تمام مشکلاتی که در کشور ما جریان دارد  زمینهء یک وحدت سراسری را بوجود آوریم و تا دیر نشده برای تنویر افکار عامه از هیچ کمک و مساعدتی دریغ نورزیم که نشود فردای قیامت پاسخی برای سکوت خویش نداشته باشیم.

میخواهم نکاتی را به تمامی چیزفهمانان سرزمینم یاد آور شوم تا هم دینم را در قبال مردم و کشورم اداء نموده باشم و هم به وظیفهء ایمانی و وجدانی ام عمل کرده باشم :

 و تو ای خواهر و ای برادر هموطن !

 ای انسانی که با دست های خالی ولی با همت عالی در قرن بیست حماسه آفرینی نمودی و بزرگترین دشمن انسانیت را از کشورت بیرون راندی ، اما نباید فراموش کرد که مسئولیت من و تو هنوز بپایان نرسیده ، هنوز مرهمی بر زخم های مادر وطن نهاده نشده ، هنوزنفاق های تباه کن نه تنها از سرزمین مامحونشده ، بلکه هر لحظه گسترش می یابد ، هنوز هم پنجه های خون اشام خودفروخته گان برای فشردن گلوی مظلومین تلاش می ورزند وهنوزهم با گذشت بیش از سی سال و اندی از آغاز مبارزات حق طلبانهء مردم ما نمیتوان حق را حق گفت و باطل را باطل پنداشت ، زیرا معیاری برای شناخت حقایق و پندار های عینی و واقعی جامعه نه تنها در کشور ما ، بلکه در جهان دیده نمی شود و بقول استاد شهید  عزیز الله مبشر که فرموده بود : ملت آنقدر شکنجه شده و تازیانه خورده اند که عادت نموده اند حق را باطل گفته و باطل را حق اعلان نمایند ، زیرا قدرت در دست ارباب باطل است .

پس شما  ای هموطنان عزیز و گرانقدر !  دانشمندان گرامی ، علمای محترم ، نویسنده گان مسئول ، شاعران آگاه بیایید تا رسالتی را که در برابر مردم ، کشور  و دین خویش بدوش داریم به انجام برسانیم تا نشود خدای ناخواسته در فردای قیامت پاسخی برای رهایی از دادگاهء عدل الهی نداشته باشیم که چرا مسئولیت خویش را اداء ننمودیم.  

در اخیر از حضور شما شما دوست گرانقدر و دانشمندم جناب اقای مشکور کابلی صمیمانه استدعا دارم تا بجای طرح سؤالاتی در زمینه های مختلف سرنوشت هموطنان ما ، برای پاسخ یابی و نجات از چنین مشکلاتی ما را یاری رسانید .

با درود ، سپاس و عرض حرمت بی پایان

قیوم بشیر

ملبورن – آسترالیا

سوم اپریل ۲۰۱۲ 

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما