۲۴ ساعت

15 آوریل
بدون دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

حکایت ۱۷۳

گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام

من هرچه  دیده ام  ز دل  و دیده ام

                                      « سنائی »

آثار ترس

تاریخ نشر یکشنبه ۲۷ حمل ۱۳۹۱ –  ۱۵ اپریل  ۲۰۱۲

شخصی بدربار المستعین بالله عباسی ( ۲۴۸ – ۲۵۱ ) باریاب شد و خلیفه دید که دامن قبای او پاره شده است علت آنرا جویا شد و آن شخص گفت :

بر در باغ ، هنگامی که وارد میشدم سگی خفته بود ومن متوجه بودن آن در موضع مذکور نبودم ، غفلتآ او را لگد کردم و او هم دم مرا پاره کرد.

( مقصود شخص مذکور این بود که بگوید من دم او را لگد کردم و او قبال مرا پاره کرد اما چون واهمه بر او غالب شده بود وهنوز اثر ترس بر وجود او مستولی بود عبارت مذکور را گفت ).

  سلسلۀ این حکایات ادامه دارد

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما