عـرفـانم آرزوست
با استعانت از روحانیت حضرت جلا ل الدین محمد بلخی :
به استقبال
دی شـیخ با چـراغ همی گشت گـرد شهـر
کـز دیـو و دد مـلـولـم و انسـانم آرزوست
الحاج محمد ابراهیم “حبیب زی “
عـرفـانم آرزوست
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۱ ثور ۱۳۹۱ – دهم می ۲۰۱۲
عطـری ز بـرگ گل ، ز بـاغـبانـم آرزوست
آن دیـدۀ بیـنا کـه بیـنـد رخ جـانانم آرزوست
عشـقـم بـه بحــر وحـدت وکارم بدسـت یـار
این دوحیـات بخـش حیاتم زعـرفانم آرزوست
بـبـریـده انـد ز نیســتـان مـامنـم ریشـۀ دلـم
یک لحظه آب وهوای پاک نیسـتانم آرزوست
غواص بحـر حـق پرسـتم و درسـیربرق و باد
هـر سـو فتـاده ، لـؤ لـؤ ومـرجـانـم آرزوست
مـا را بـه دلـدل جـرم و گـنـه نهـاده اسـت
یک بحر،آب زمزم که شوید گناهانم آرزوست
انبیـق ابلیـس سـر کشـیدم و رفـتـم بـه قـهـقـرا
یک بندۀ فقیر،مرد مومنی مســلـمانم آرزوست
چشـمـم نیـاز میکـنـد اشـرف مخلوق با صفات
امـروز گـر نیـابـم فـردا ز رحـمانم آرزوست
مـولای من بـه خـنـده گـفـت ای ” حبیب ” دل
از دیــو و دد مـلـولـم و انســانـم آرزوسـت
الحاج محمد ابراهیم “حبیب زی “
دیدگاه بگذارید