۲۴ ساعت

مادر: ملائکهء در زمین

مادر: ملائکهء در زمین

 نو شته نذ یر ظفر

تاریخ نشر یکشنبه  ۲۴ثور ۱۳۹۱ – ۱۳ می ۲۰۱۲

نذیر ظفر

نذیر ظفر

خداوند عزو جل ؛ بهشت را در زیر پای وی نهاد و رضای خود را در رضای وی قرار داد و نامش را مادر نهاد.

دعایش را مورد استجاب و آزارش را ما یه عتاب گردانید و لبخندش را سیمای از محبت و دستانش را رهنمای عطوفت نمود.

اشک اش را مشکل کشا و وجودش را ادامهء دنیا ساخت و در کلام خود در وصفش پرداخت.

بعد از خدا اگر سجودی دیگر میبود به یقین که بر مادر میبود؛ که وی فرشتهء بر مصلای شب است که تسبیح کنان لالایی میخواند و ذکر خیر میراندو با دلی آکنده از محبت مشعل گونه میسوزد و پرورش فرزند میکند.

هیچ گلی رضوان بوی وفای وی را نمیدهد و هیچ مو جودی  به مقیاس محبت وی انیس نمیباشد.

انبیا ؛ اولیا و بزرگان که همه از مادر متو لد شده اند به پاس زحمات و الطاف مادر در ادوار مختلف تو صیفات متعددی از مقام والای مادر نموده اند ، تا راهیان راه زنده گی این مشعلدار را بستایند.و بدانند که مادر ملائکهء است  جلیل و مو جودیست بی بدیل.

آری!  دست حوادث مادران را از فر زندان فا صله داد و فراق را سد وصال گردانید و حوادث دلخراش و جا نیان اوباش بسی مادران را در سوگ فرزند و بسی فر زندان را در فراق مادر گر فتار کردکه ازین داغها  در باغها ی سینه ها از فرش تا عرش شاکی و حا کی گردید.

در تقویم های جهان ؛  هر کشوری یک  روزی را به روز مادر مسمی گرانیده اند , با وجودیکه هر روز؛  روز مادراست و خوش به سعادت کسانی که این مو جود ملکوتی در محضر شان قرار دارد و از حضورش فیض میبرند .خداوند همه مادران را در پناه خود قرار دهد و از رنج و تعب بدور داشته باشد و آنعده مادرانی را که جهان را وداع کرده اند اجر جزیل عنایت فر ماید.

بیاد دارم که بخاطر دیدار این فر شته انس ( مادر) قلبم چنان می تپید که از صدای ضربانش ندای مادر را می شنیدم و دریغا که در مهاجرت و امکانات نا محدود محصور بودم و نتوانستم به این آرزوی قلبم نا یل آیم فقط حضرت قلم دستگیر من شد و و فراقنامه ء در مجموعه شام غزل نگاشتم که به روح پاک مادرم اهدا میدارم.

فراق نامه

 ۲۲ مارچ سال ۲۰۰۰

تاشکند – اوزبیکستان

از آن ز مان که فراقم ربوده صبر و قرار

 به درد و غصه شدم مبتلا به لیل و نهار

ز چرخ فتنه کنم شکوه یا ز طالع و بخت

 که دور کرده ترا از من و مرا از یار

کدام یار؟ همان یار جان برابر من

 که دیده اش به در افتاده از پی دیدار

صبا چو بگذری بر مادرم سلامم گو

 رسان ز حالی منی خسته نامه و اخبار

بگو که طا قت من طاق شد درین ایام

 چو گشته راه عبور و مرور من دشوار

پرنده گان مها جر چو هر کجا خواهند

  کنند نغمهء پرواز سال چندین بار

من از پرنده ضعیفم که بی پرو بال ام

 به پاه و دست توانگر نمیتوانم کار

زمین که مال خداوند گار رحمان است

 به هر سرش یکی گردیده صا حب و سردار

برای دیدن مادر به ویزه محتاج ام

به هیچ دین و شریعت نباشد این کردار

گناه جنگ وطن یا سر من افتاده؟

 که نام من شده افغان و نسل من اشرار

به هر چمن که سرودم نوای هجران را

پرید بلبل و گل خفت و شد چمن بیکار

به هر لسان که به هر کس شکایت آوردم

 بکرد چق چق و از پیش من نمود فرار

به کاروان جهان گوش کس نمیشنود

 که رهروان همه افتاده اند زیر قطار

یقین کنید که از اشک و آه سو زانم

کباب گشته دل مرغ و جان ماهی زار

فراق نامهء من را به مادرم خوانید

 اگر چه نیست ورا طاقت غم بسیار

گمان کنم که به جز گریه چارهء نکند

دعا کند به من و درد من کند ابزار

(ظفر) به مادر غمدیدهء مهاجر خود

 فراق نامه نویسد به شیوه اشعار

نذ یر ظفر
 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما