مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
۱۲ می ۲۰۱۲ میلادی
دهلی جدید – هندوستان
تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ ثور ۱۳۹۱ – ۱۴ می ۲۰۱۲
مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من …
– گاۀ روییدنم، باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند.
– گاۀ پروریدنم، آغوشی گرم که بالنده ام سازد.
– گاۀ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند.
– گاۀِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند.
– گاۀ تردیدم، رهنمایی راۀ آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد.
مادر تو شگفتی خلقتی، تو لبریز از عظمتی؛ تو را سپاس می گویم و می ستایمت…
در حریر لطیف مهر، خواهم پیچید کلمه ی را که دوست دارم با دو دست قلبم تقدیمت میکنم و شاخه گل سپید احساسم را بر آن خواهم نهاد تا چشمان زیبایت، از دیدن آن محسور گردد آنگاه که بهترین هدیۀ هستی را دریافت خواهم کرد.
بگذار تا سخن دل را به زبان برانم و تقدیمت میکنم این جمله ای را…
به تو خواهم گفت جمله ای را که طنین دل انگیز آن قلبم را به تپش وا میدارد، به تو خواهم گفت جمله ای را که چون صندوقچه ای تمام شور و احساسم را در خود نهفته است.
آری به تو خواهم گفت…
مهربانم… مادرم… دوستت دارم.
بسیارعالی