میهن
میهن
محمد جان مهجور
تاریخ نشر چهار شنبه ۱۴سرطان ۱۳۹۱ – چهارم جولای ۲۰۱۲
خواهمت آبادو ازاد میهن آبائ من
جز بتو الفت ندارم ای همه سودای من
رفت عمر من همه درحسرت آبادیت
میکنم افسوس ها ای مسکن وماوای من
یا الهی دور سازی از خرابی این وطن
از دعای دوستان وگریۀ شبهای من
زانکه این میراث اجدادو نیاکان من است
کشورم باشد عزیزو عشق بی همتائ من
گر مشامم مست میگردد زبویت ای وطن
میسرایم نغمه دروصف توای دنیائ من
میکشم بردیدۀ خود گرد پر فیض ترا
سرمۀ چشمم توئ ای دیدۀ بینائ من
دشمنانت سر نگون و خوارباشند دربدر
بینمت در ائتلا ای مهمن زیبائ من
با دو دست خویش گیرم دامنت یا مصطفی
تا نگهداری نمائی مد فن آبائی من
ایزدا مهجور میخواهد مدد گاری کنی
از طفیل مصطفی آن سید و مولائی من
محمد جان مهجور
دیدگاه بگذارید