کدام موضوع اولویت دارد
دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی
۳۱ / ۷ / ۲۰۱۲
و درمورد چه باید اولتر نوشت؟
دردو قسمت/ قسمت اخیر
تاریخ نشر پنجشنبه دوازدهم اسد ۱۳۹۱ – دوم آگست ۲۰۱۲
اگر حاکمیت جناب حامد کرزی با ملیارد ها دالر ، پول و وقت مصرف شده و ضایع شده در قرن ۲۱ کاری مؤثر درمورد میکرد وتذکرﮤ احوال نفوس ویا قواعدبهتر ثبت وراجستر مدرن احوال نفوس، که اساس بسیاری از پروژه های سیاسی و اقتصادی درکشور میباشد، میپرداخت، به این تفرقه های قومی و تاجران خون وآلام مردم افغانستان و این تحلیل ها وارقام بی بنیاد و یاوه گویی های فتنه گری زمینه میسر نه میشد؟ لذا باز هم همان سوال اول که اول درمورد چه باید به تفصیل نوشت و بر کدام مسأله باید مانند اولویت کار کرد و برآن تمرکز نمود؟
آیا درمورد این نوشت که دیموکراسی و اقتصاد بازار آزاد به مفهوم قرن ۲۱ درافغانستان تطبیق شده ویا به افغان همان دیموکراسی واقتصاد بازار آزاد رسیده که چیزی یک قرن قبل دیگر درجهان مردود است. درکشور ما تا هنوز سیستم های دفاع از مستهلکین ایجاد نه شده و دست اورد های مدرن حقوق کار رعایت نمی شود، و دراکثرموارد سیاسیت عدم شفاف اقتصادی و وروابط مافیای براقتصاد حکمفرماست، و روابط اقتصادی درکشور صرف وصرف به اساس عرضه وتقاضا بدون حاکمیت قانون و اقتصاد لجام گسخته تطبیق میشود وعمل میکند.
نظام پارلمانی بدون احزاب سیاسی مکمل نیست. واینکه نظام موجود و درحاکمیت و پارلمان افراد و اشخاص به اساس روابط غیر معیاری به قدرت رسیده اند، بیشتر احزاب و سازمان های موجود اولا براساس روابط فامیلی، استخباراتی، جیبی وقومی بنا یافته و از مراجع اجنبی تمویل میشوند و این حالت طاقت فرسا و غیر قابل قبول است. این وضع را با نورم های اخلاقی و جست خیز ها نمی توان اصلاح کرد.
آیا اولتر باید درمورد این مینوشتم ویا به تفصیل بنویسم که نبودن قانون دسترسی به معلومات یکی از مشاکل و یکی از عوامل عمدهء عدم تطبیق قانون وادامهء کنترول و نظارت مردم برسرنوشت خویش و کشوری است؟
این و دهها حالت، مسأله و موضوع مشابهه که باید امور با ایجاد میکانیزم و بستر های لازم حقوقی مهار و کنترول شوند و سیستم لازم برای بکارگیری درست انستیتوت های دیموکراتیک فعال گردد.
اینکه عضو مقدم مخالفین حاکمیت جناب حامد کرزی جناب یــــاســا به صورت غیر طبیعی به سفارت پاکستان درکابل رفت و آمد دارد و اینکه برادر ارشد این عضو بلند پایهء مخالف جناب حامد کرزی و مخالف حاکمیت کابل در اردوی پاکستان صاحب منصب اردوی پاکستان است. واینکه قرارتمام شواهد پاکستان دیده ندارد که افغانستان مستقل، متکی به خود و قوی را ببیند و …. به صورت واضح مجریان برنامه های شوم پاکستانی درافغانستان هویدا میسازد. اینکه این گروه عملا درتجزیه افغانستان متمرکز است واینکه قرار خبرهای معیین تعداد ازین حلقه تعهد با پاکستان دارند که افغانستان را ایالت پاکستان قبول کرده اند. چه دلیل دیگر برای خاین بودن ایشان به کار است تا مانع فعالیت، فسخ ویا به محاکمه کشاندو تعلیق راجستر حزب وحرکت شان و یا تجرید ساختن این حرکت از جامعه شد؟
درقانون جزای کشور های جهان حتی اگر دلایل غیر مستقیم پهلوی هم طورگذاشته شوند که این دلایل غیر مستقیم درنتیجــﮥ تسلسل منطقی منجر به اثبات تخلف و جرم شود، قاضی میتواند به آن استناد کند.
سوال اولی مطرح است که درین مورد باید به تفصیل نوشت وکارتنوری را ادامه داد واولویت داد ویا درمورد مسألـﮥ دیگری؟
وآیا درمورد مصالحــﮥ سیاسی که الترنایتف دیگر خوب ندارد، باید نوشت ویا درمورد مسألــﮥ دیگر؟ علت مهم بودن این مسأله در آن است که مصالحــﮥ سیاسی یک پروســﮥ اعتماد سازی است، مصالحــﮥ سیاسی معامله وتقسیم غنایم وملت را به حاشیه کشاندن نیست،
مصالحــﮥ سیاسی به طور حتمی قبول نسخه و نظر مقابل نیست، مصالحــﮥ توافق بر متمدن ساختن مبارزﮤ سیاسی درجامعه است و توافق حد اقل قواعد زندگی سیاسی است که درنتیجــﮥ آن ملت سخن اصلی را میداشته باشد که توافق صورت میگیرد که مشروعیت تطبیق نسخه های خویش را جهت عملی کردن باید از ملت به دست آورد.
مصالحــﮥ سیاسی تلاش است تا هموطنان صادق را از درخدمت قرار گرفتن برای اهداف ستراتیژیکی دشمن با هوشیاری کشید و به اعمار وطن و برادری متمرکز ساخت.
مصالحـﮥ سیاسی بکارگیری روش های مختلف برای فریب، ادغام یکدیگر درخود نیست. بې هویت ساختن حرکت وسازمان و پیش شرط های غیر ضروری و غیر قابل قبول نیست. دقیقا همان عملیکی تا امروز حاکمیت کابل و جانب مقابل ازآن سوء استفاده دارد.
آیا ضرورت است درمورد این موضوع به تفصیل نوشت و یا درمورد دیگری؟
وآیا درمورد بحث بس عالی و ارزشمند محترم عبدالرشید قدوسی( تحت عنوان دانستن قدرت است – منتشرﮤ افغان جرمن آنلاین – مؤرخ ۲۷/۷/۲۰۱۲) نوشت که تمرکز به این بحث برای دولت داری و ایجاد ادارﮤ سالم بس ارزشمند میباشد.
بلی برای مدیر وکارمند مسلکی، فنی و آگاه به مسلک خویش مدیر را چنان اتوریته و چنان توانایی میسر شده میتواند که به شخص غیر مسلکی و غیر فنی شده نمی تواند.
فهم، شناخت ودانش توانایی، اتوریته و قدرت و « دانستن قدرت است» به مفهوم وبرداشت فوق اداره ومنجمت قوی وبا اتوریته ایجاد میکند. مسلم که دردیموکراسی پُست ها دولتی به پُست های سیاسی و پُست ها مسلکی تقسیم شده که درصورت پافشاری بر مسلکی بودن و تنها مسلکی بودن درپُست سیاسی سبب ایجاد حاکمیت تجرید شده و عملا ضعیف و بې کفایت میگردد. حاکمیت که مشروعیت سیاسی لازم داشته باشد حق ندارد مصلحت گرایی کند. برنامه اش قبل از انتخاب روشن بود و مردم به برنامه و شخصیت اش رای اعتماد در یک انتخابات شفاف دادند. درین صورت مدیر واداره وشخص انتخاب شده در رأس امر مکلف به تطبیق همان برنامه است با قوت و بدون مصلحت گرایی است که مشروعیت آنرا از ملت به دست آورده. اما اگر حاکمیت و دررأس آن افرا دبا تقلب و عدم فهم برمسألهء دولت داری از طروق غیر مشروع مسلط شده باشند، این افراد برای ادامــهء سلطهء ارام خویش به معامله و حتی عبور از خطوط سرخ پرداخته ومصلحت گرایی میکند. ضعیف او اتوریتهء لازم سیاسی ندارد.
بلی اگر فهم مسلکی وتوانایی تفکیک روش خوب اداراه از روش بد آن وجود میداشت، دولت افغانستان عامل ناتوانایی خویش و ناکامی های خویش را به دوش خارجی ها که بخش از مشکل اند نه کُل آن ، نمی انداخت.
لذا بجابود تا دراین مسأله به تفصیل متمرکز میشدم و برجوانب استثنأت کلیــﮥ مذکور که مشخصـﮥ کلیه های علوم اجتماعی است، نظریات و افکار خویش را باشما شریک میساختم ویا هم به موضوع دیگر اولویت میدادم؟
بهتر و ضرورت بود درمورد میکروب و مغالطــﮥ آن با ویروس که درنوشته بس عالی وارزشمند یک تحلیل گر بس گرانقدر کشور آمده است، نظر خویش را باشما شریک میساختم و به تفصیل بیان میداشتم ویا درمورد چیزی دیگری؟
بلی مطالب و مسایل فوق که نمونه وار ارایه کردم موضوعات و مسایل اند که هریک بحث، مضمون و نوشتــﮥ مستقل میطلبد که اگر به همــﮥ آن پرداخت اولا نسبت وقت به آن رسیدگی کرده نه خواهیم توانست، دوم اینکه باید هیچ کاری دیگر حتی به کسب نفقه وقت باقی نه خواهد ماند.
درین سلسله آمدیم به صورت مستقیم به نوشته (ترجمـﮥ) وموضوع بحث فرهنگی جلیل القدر کشور جناب عارف عباسی که همیشه مطالب بس ارزشمند را به بحث و تبادل نظر گذاشته و ادای رسالت میکنند. من نیز با خواندن این نوشته اصلا به این نوشته پرداختم که خلاف توقع من اینک به هفت صفحه طول کشید و من مجبورا آنرا در دوبخش خدمت تقدیم میدارم.
منظورم بحث تحت عنوان « پیوند مقامات عالیرتبه افغان درکشتار های دسته جمعی در دهــﮥ نود، مؤرخه۲۶/۰۷/۲۰۱۲- درسایت افغان جرمن آنلاین» :
من به این باورم که باید عفوه و گذشت داشت اما عفوه وگذشت به معنای فراموش کردن خون و اشک مردم افغانستان و عاملین مستقیم و غیر مستقیم آن نیست و نباید باشد. انسان میتوان و فرصت دارد که بعد از محاکمه و امکان دسترسی به متجاوز مانند ورثهء شرعی مقتول به عفوه متوسل شود و عفوه کند اما حق ندارد خون برادر کسی رابه علت اینکه درقدرت سیاسی ام به کسې دیگری ببخشد. کاری که پارلمان قبلی افغانسان خلاف تمام نورم های اسلامی و قوانین مدنی انجاد داد.
درین راستا چنانچه بارها گفته ام عدم تفکیک مسؤولیت اخلاقی، وجدانی، سیاسی و جزایی مشکل را وسیع ساخته و مرتکب بې عدالتی های بیشتر و عمل نادرست دارای تأثیر معکوس میگردیم.
درین سلسله لازم به تذکر است که ما مانند سمارق ظهور نه کرده و از خود گذشته، تجارب، خصوصیات و مطابق آن اولویت های معین و شناخت معین از مسایل داریم. درین راستا عدم اعتراف به مسؤولیت های خویش درتعریف و نگاه به گذشته به معنای ادامه درتخلف است.
هریک از ما اعتراض میکنیم و برحق ازگریبان همان نظام ها و احزاب میگیریم که درحاکمیت بودند ویا هستند و این حق ملت است.
لذا درین راستا با تفکیک مسؤولیت های فوق حتی اگر کسی به نظام که درحاکمیت آن جرم و جنایت صورت گرفته و لو اگر به صورت مستقیم این شخص و آن شخص مرتکب عمل که مسؤولیت جزایی را مطرح کند، نه شده باشد، اقلا از لحاظ اخلاقی و سیاسی مسؤولیت دارد و به آن باید معترف بود. هرگونه کج بحثی درین مورد موجه بوده نمی تواند. درین سلسله کار برای ترمیم، تلافی و ادای رسالت را باید کماکان برای خیر و امر خیر ادامه داد وادای رسالت کرد.
و اما از جانب دیگرعام ساختن مسایل و درین راستا قضاوت به اساس پیش داوری های متعصب عام و ټاپه زدن های بې اساس وتمرکز به آن با بررسی مفاد ها واضرار این بـرخورد ویا هـــم تأثــیرات معــکـوس وکنتراپروکتیف آن وبه این ترتیب زمینه ساز برای سرباز گیری دشمن نیز ضرورت است به تفصل نوشت.
بازهم سوال اولی به جای خویش باقی میماند که این مسأله اولویت دارد وباید به تفصیل درمورد آن نوشت ویا مسأله دیگر؟
یک مثال میاوریم: همه دیدیم که چندی قبل خبرنگاری به عقب آقای محتاط مأمور ارشد نظام و حاکمیت قبلی به استرالیا فرستاده میشود ووې از استرالیا فرار میکند وموضوع پیگیری نمی شود؟ سوال پیدا میشود که این دست نامریی شخص را که خفته بود و دیگر دست به آن فتنه گری های قومی نمی زد وغیر فعال بود و یا ……. با همچو حرکت خبرنگار که تصادفی نیست، این شخص را برای تجزیه و تفرقه های قومی و کار سیاسی فعال ساخت و در واقعیت مشکل افغانستان را اضافه کرد و بر نیرو های فتنه گر قومی گرا وتجزیه طلب و .. مهرﮤ جدید را با امکانات وسیع در شوروی سابق و کشور های اقمار آن فعال ساخت که به این ترتیب مشکل را کم نه، بلکی بزرگ کردند. درین صورت آیا نتیجه معکوس و کنتراپرودکتیف نیست؟ از جانب دیگر اگر استنادات وجود دارد که دارد، باید مسایل به محاکم ملی و بین المللی کشانده شود. درغیر آن با همچو ژست وخیز های کوبایی و عدم پیگیری. وارد کردن اتهامات عام غیر مشخص صرف به عنوان اینکه شخص درزمان معیین درچوکات معیین بود وآن ازمجاری ستندر پیگرد نمی شودمسایل اند که جدا قابل توجه است و انگیزه های آن جدا مشکوک ودریک نگاه ضد افغانی به نظر میخورند. این مسأله جوانب مثبت درتأمین عدالت داشته میتواند اما جوانب مضرمسأله را درصورت عدم پیگیری و عدم برخورد ستندرد به صراحت میبینم ودرک کرده میتوانیم. به تحلیل معین چنانچه گفته آمدیم زمینهء سرباز گیری دشمن و مخربین را آماده میسازد و آب به آسیاب دشمن ریختن وخدمت به نیرو های است که هر وطن خواه ازدیدن قوت شان جداً متأثر و ناراض خواهد بود.
واما بحث که جناب عارف عباسی به صورت مشخص درمورد جنایات بوقوع پیوسته درسالهای نود پیشکش میکند یک قدم مشخص تر ازبحث عام میباشد. واقعیت چنین است که جنایات به وقوع پیوسته و خونی ریخته و هموطن بی وطن شده. مطمینا جنایات بوقوع پیوسته را کسی اجرا کرده.
برای یک جانب دیگر حقوقی مسأله درین راستا میتواند مسأله دفاع خودی ازجانب متخلفین به نحوی مطرح گردد. اما اگر پولیس و مرجع امنیتی برای دفاع از محل خویش گماشته شده وحتی متجاوز را متوقف میسازد اما درصورتیکه به زعم خویش متخلف و متجاوز را دستگیر ویا خطر وی را محدود میکند وقبل از سپردن به محکمه خود به محاکمه به قتل وی میپردازد ویا اسیر جنگی را ویا محبوس را به قتل میرساند درین صورت خود این مرجع امنیتی (شخص) و پولیس به قاتل و متخلف تبدیل شده و به همین منوال باید با وی برخورد صورت گیرد. اما مشکل کشور ما درین است که بخش ازشرکای این قاتلین نیرومند اند و هنوز چه درسطح بیرونی و چه درداخل کشور حاکمیت دارند و از خس دوز ها مافیای بزرگ اقتصادی و جنایی ساخته شده که تصفیه و تأمین عدالت را درراستا درموارد محال ساخته است.
حد اکثر چیزی خواهد شد که مردم تنویر شده و برخی از احزاب سیاسی درسرباز گیری و محدودیت توسعه و انکشاف احزاب وابسته به این حلقات جنایت کار محدودیت های بوجود آید. اما به انحطاط معیین معیار های اخلاقی نزد عدهء درین مورد هم معیار ها تغییر کرده وداشتن منابع مالی برای ارتقا وعدم ارتقاء، وسعت فعالیت این حرکات وسازمان های سیاسی متخلف سخن اصلی زمان شده که تأثر آور است.
من به این باورم تصفیه و برخورد تفکیک کننده ومحاکمه و شناخت متخلف به صورت واضح کمک خواهد کرد تا میلیون ها انسان وافغان که درزمان معیین، حاکمیت معین زندگی میکردند از شر ټاپه زنی های عام رهایی خواهند یافت.
درین راستا یک مسأله دیگر نیز مطرح است که با ذکر متخلف یک عصرعدهء که درآن عصر زندگی میکردند موضوع را به خود راجع دانسته و به صورت معیین درمخالفت به آن قرار میگیرند که این برخورد راغیر دقیق وغیر موجه میدانم. جرم عمل شخصی است.
مسلم که درین عصر و آن عصر و نظام عملاجنایات به وقوع پیوسته. این کشته شده پسر کسې بود، مادر وپدر و برادر کسی بود وهموطن بود که باید حق وخون اش احترام شود. اگر کسی درین جنایات به وقوع پیوسته، که غیرقابل انکار اند مانند شخص فزیکی اشتراک نه داشته، مشکل چه است که درین موارد مخالفت های گوناگون سری و علانی و یا تنفر ازبحث آن داشته باشد؟
لذا تمرکز به این موضوع و اولویت دادن به این موضوع ضرورت بود وباید به آن نوشت و موضع خود راروشن کرد ویا به برموضوع دیگر؟
مسلماً که باید:
نوشت و چنان نوشت که شکل و هم محتوی درنظر گرفته شود. درارایــﮥ مطلب باید چنان منطق وجود داشته باشد که خواننده آنرا اقلا منحیث نظر و بخش از افکار وسیع موجود درجامعه، گذشته از موجه بودن و غیر موجه بودن آن بپذیرد.
ترجیح میدهم مستقل نوشت و از تبصره برنوشته های دیگران که اکثر موجب رنجش خاطر میشود جلوگیری کرد. اما با وجود آن به این هدف نایل نمی شوم و مطلب که خواننده را به انحراف میکشاند من را آرام نه گذاشته و به نوشتن و دادن الترناتیف به خواننده مجبور میشوم.
بادرنظر داشت حوصلـﮥ خواننده تلاش دارم کوتاه ومختصر بنویسم اما جوانب و مطالب قضایای وجود دارند که درصورت عدم تماس به آن خوانندﮤ کنجکاو را نا آرام ساخته و ناراضی میشود.
دراختصار نویسی و سرعت با سطحی نگری گاهی اعتراض میشود که گویا تناقض گویی درکار است. اما درموارد زیاد این تصور بنا بر عدم دقت به عمق مسأله حتما تناقض گویی وجود ندارد.
ترجیج میدهم عوض نوشته های مصرفی به کار فرهنگی، اکادمیک و تحقیقاتی که دوموضوع مهم را همین حالا روی دست دارم، متمرکز شوم، اما به آن نیز قادر نمی شوم وباز هم بر مطالب مصرفی وقت وزمان زیاد ام مصروف میشود.
میخواهم درافاده ها درمورد نوشته ها آرامی را نگه داشته و نوشتـﮥ متشنج نداشته باشم، اما هست موارد که درنوشته های معیین عبور صریح ازخطوط سرخ را میبینم و نمی توانم درین راستا بدون تشنج نوشته داشته باشم.
مسلما ما نمی توانیم درمواضع خویش همه را راضی نگه داریم و این ممکن هم نیست و خوب هم نیست. اما درین تلاش تعهد داریم که معیار های وطنی و ادای رسالت را مطابق به عقل ومنطق سلیم نگه دارم و با منطق سخن آن شخص که مخالف هم است درصورت دید عادلانه و بدون تعصب به منطق سخن معتقد و به راه دست همدستی کند و آنرا انتخاب بدارد.
با این دید و این فهم از موضوع درمراحل معین درذهن خویش به نحوی به آنهای قصد واحساس همدردی داریم که نظر غیر صواب و غیر موجه دارند. درین سلسله به آنهای ارج میگذارم که به نظر و لو غیر دقیق خویش صادقانه معتقد است و فکر میکند که نظرش نظر موجه ودرست است اما قصد وتلاشگر صادق یافتن راه درست است ودرین راستا با وجود نظرموجود نادرست اش که خود به عدم دقیق بودن آن واقف نیست، درتلاش یافتن حق و خدمت به مردم، بشریت و امر صلح متعهد است.
درین راستا به آنهای ارج میگذارم که وطن، مردم ورسالت خویش را فراموش نه کرده و درچوکات توان همه روزه برای ادای رسالت دست به کاراست. ومن الله التوفیق
پایان
دیدگاه بگذارید