کسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
تاریخ نشر پنجشنبه دوم سنبله ۱۳۹۱ – ۲۳ آگست ۲۰۱۲ هالند
کسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
******
حسن شاه ” فروغ “
۱۹ – ۸ – ۲۰۱۲ لندن
کلامِ حَق همه جا حَق بود،دیگرنشود
هزار و چند گذشت زِیر هم زَبر نشود
خداست خالقِ یکتا،ذاتِ او پاک است
نبوده است پدر و برکسی پسر نشود
به یَد و قدرتِ خالق بود زمین و زمان
بدون خواست خدا زره خیرو شرنشود
بشر که آیت پروردگار و لُطفِ خداست
بسانِ «احمدِ» مُختاربَرویِ دهر نشود
به اهل وبیتِ رسول و به چاریارسلام
بَدین خویش علی وار،کس سپرنشود
شهی! زِتخت فتاده بحکم چرخ زمان
دوباره صاحب اورنگ و کر و فر نشود
سریرو قدرتِ گیتی چو توسنی ماند
فتاده از سرِ توسن،سوارِ خر نشود
کسیکه کوردل و کینه توزو خصم بود
زِدشمنی و نفاق ،هیچ درحذرنشود
ضمیرِزاهدِ این شهر هزار باربِشوی
به آبِ زم زم و کوثر سفید تر نشود
زمین شوره و خار زارو پُر زِشن دایم
حریفِ مزرعِ سر سبز و پُر ثمر نشود
صَدف بَبطن،گهر پرورد هزار افسوس
کسیکه پاس گهر میکند گهر نشود
عزیزِ و هر پسری میشود پَدر یک روز
پسر بروی جهان همچنان پدر نشود
چوشمع سوزم وازاشک،ترکنم دامن
زسیل اشک چرا دوستان خبرنشود
من و تو هردو مهاجر عریب و تنهایم
شبِ فراقِ وطن همچنان سحرنشود
فروغ ! قصه ای هجران دراز تر میدار
چوشب طویل بود قصه مختصرنشود
باتقدیم احترام فروغ از لندن
چاریار= چهار یار
دیدگاه بگذارید