۲۴ ساعت

26 آگوست
بدون دیدگاه

هرچه بگندد نمکش می زنند

تاریخ نشر  یکشنبه پنجم سنبله ۱۳۹۱ –  ۲۶ آگست ۲۰۱۲ هالند

 قیوم بشیر

ملبورن – استرالیا

بیست و پنجم آگست ۲۰۱۲

هرچه بگندد نمکش می زنند

وای از آن دم که بگندد نمک

قیوم بشیر

قیوم بشیر

واضح ومبرهن است که بیش از سه دهه جنگ و خونریزی در سرزمین افغانستان باعث شده تا شیرازه های اصلی این کشور که بعنوان قلب آسیا در اطلس جغرافیایی نمایان است را بپاشاند. سه دهه ایکه توآم با زد و بند های سیاسی ، سلیقوی ، دینی و مذهبی ،نژادی ومنطقه وی همراه بوده و به وضوح مشاهده نمودیم که قلب دردمند آسیا مرکز تنش ها میان عقاید مختلف از مارکسیستی تا اسلامیستی و غیره نه بر اساس واقعیت های عینی جامعه ، بلکه بر اساس احساسات قشر های نسبتآ بی سواد کشور بوقوع پیوسته و بدون شک بر وفق مرد آنهاییکه سالهاست به انتظار چنین روزی آب را گل آلود می نمودند تا از آن ماهی بگیرند بوده است .

در چهل سال گذشته افغانستان، وجود اشخاص مختلفی را با ذهنیت هایی متفاوت  بر اریکهء قدرت تجربه کرد ، این افراد چون محمد ظاهر شاه ،  سردار محمد داود ، نورمحمد تره گی ، حفیظ الله امین ، ببرک کارمل ، داکتر نجیب الله ، پروفیسور حضرت مجددی ، پروفیسور برهان الدین ربانی و بلاخره حامد کرزی که هرکدام با پیروی از اندیشه های مختلف پا بعرصهء حکومت داری گذاشتند و با بینش غیر واقعی نگرانه بر مردمی حکومت راندند که اکثرآاز دانستن حق و حقوق مدنی خویش بی بهره بودند و هنوز هم دستخوش احساسات عده ای قرار می گیرند که منتظر چنین فرصتی بودند.

 اگر بدوران پادشاهی مرحوم محمد ظاهر شاه توجه شود ، هرچند از صلح و امنیت کامل برخوردار بودیم ، اما نمیتوان آنچه را که به ضرر مردم و جامعهء ما بوده است نادیده گرفت ، اگر بهمان اندازه که جناب پادشاه به مسایلی از قبیل شکار  و بساط عیش ونوش درباری خویش می اندیشید، به آیندهء مردمی که بر آنها حکومت می راند هم می بود ، گمان نکنم امروز به این منجلاب وحشت و دهشت زای تاریخی سردچار می گشتیم. بیش از نود درصد از جامعهء ما بیسواد مطلق ببار آمدند در حالیکه چهل سال حکومت محمد ظاهر شاه میتوانست حد اقل این رقم را به پنجاه درصد کاهش دهد یعنی در هریک سال حکومت یک درصد را با سواد می ساخت،

آیا میتوان گفت که این خود مردم بودند که نمیخواستند با سواد شوند و یا حکومت زمینهء آنرا فراهم نساخت؟ بدون شک  مردم مقصر نیستند و این حکومت است که در این زمینه کوتاهی بخرج داده است . حکومت قدرت این را داشت که به هر وسیلهء ممکن موضوع را پیگیری می نمود ، اما دیدیم که نکرد. پس از آن حکومت پنج ساله سردار محمد داؤد چه کرد؟ هرچند در سالهای اخیر حکومتش پروژه هایی را برای خدمات اجتماعی و زیربنایی روی دست گرفت ، اما در کنار همهء اینها میدان دادن به مزدوران کمونیست در زمان حکومتش خود زمینهء سرنگونی حکومتش را فراهم ساخت . متعاقب آن چهار رژیم کمونیستی ، دو حکومت به اصطلاح اسلامی و طی یک دههء گذشته حکومت فعلی رئیس جمهور کرزی را یکی پس از دیگری مطالعه کنیم و ببینیم که هرکدام بنوبهء خود چگونه بر شانه های مردم ما سوار شدند و وقت گذرانی نمودند.حکومت آقای کرزی که چشم امید مردم بدان دوخته شده بود به کدام مسیر در حرکت است؟ آیا واقعآ بدنبال یک حکومت دیموکراسی به معنای واقعی کلمه است یا بازهم زیر کاسه نیم کاسه ای نهفته است که کس نمیداند ، پارلمان هر کشور بعنوان قانونگذار آن ودولت مسلمآ بعنوان مجری قانون و محافظ قانون یک کشور محسوب میشود ، اما می بینیم که باز هم از زیر پلو مولی می براید و آنچه را توقع داریم از حکومت آقای کرزی درست برعکس آن اتفاق می افتد.

 همه در جریان هستیم که قرار بود اخیرآ بمناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر کنسرت رایگانی از سوی هنرمند جوان افغانستان محترم شفیق مرید در شهر هرات برگزار گردد ، اما با تآسف نظرات تهدید آمیز یک نیمچه روحانی در آن شهر غوغا به پا کرد و نه تنها دولت محلی در قبال این مسئله ناجوانمردانه سکوت اختیار نمود ، بلکه دولت مرکزی هم که بعنوان مجری قانون و محافظ قانون در کشور میباشد با بی انصافی کاری نکرد و با سکوت خود بر این اقدام صحه گذاشت !!!

 آیا هنوز هم نباید گفت که متآسفانه فقر فرهنگی دامنگیر کشور ومردم ماست؟

حال بعنوان یک انسان میخواهم بدانم که آیا چگونه نظر یک فرد خواه در هر مرتبه و مقامی باشد میتواند بالاتر از قانون در یک کشور به حساب آید؟

روزی آب را گل آلود می نمودند تا از آن ماهی بگیرند بوده است .

  نمیتوان نادیده گرفت که شهر باستانی هرات از جمله شهر هاییست که در زمان حکومت کمونیست ها با قربانی دادن تعداد بیشماری از مردم بیگناه اش چهرهء یک شهر ماتم زده را بخود گرفته است و امروزه بعنوان شهر خون و قیام مسمی گشته است ، اما سؤال اینجاست که آیا زمانی که در یک خانواده یک نفر می میمیرد و بقیه در ماتم ازدست دادنش سوگوار میشوند لازم است که تمام عمر ماتمزده و سوگوار باقی بمانند و یا اینکه پس از گذشت مدتی لازم است به زنده گی نرمال خویش ادامه داده و لباس سیاهء سوگواری را از تن خویش بیرون بکشند و با ادامه دادن مسیر اصلی زنده گی از سایر مزایای امکان باز نمانند؟ درست است که کشور افغانستان درد ها و مشکلات بسزایی را متحمل گشت ، مردم مصیبت زده و سوگوار گشتند و عزیزان شان را از دست دادند، اما چگونه میتوان حق زیستن و خوش بودن را پس از گذشت سی سال و اندی رنج  و غصه و هزاران بدبختی دیگر که دامنگیر شان شده بود از آنها گرفت ؟ اگر هر کسی به حق و حقوق خویش قناعت داشته باشد و پا از گلیم خود فراتر ننهد بدون شک مشکلات مملکت حل شده و درد ها خاتمه می پذیرد ، زخم ها بهبودی حاصل نموده و نا بسامانی ها مرفوع میگردد ، ولی اگر مانند این آقای مجیب الرحمن و یا هر کس دیگری  ،  فرقی نمی کند روحانی باشد و یا غیر روحانی که  از قرآن فقط پوست را برداشته و مغز را به دیگران نهاده  و بدون توجه به حقوق دیگران حرفی می زند و به قول خودش فتوایی صادر می کند چه انتظاری بیشتر از این میتوان داشت؟ آنهم در شرایط حساس کنونی.

شاعری زیبا گفته است :

ما زقرآن پوست را برداشتیم

مغز را بر دیگران بگذاشتیم

من با پایبندی به عقاید دینی ام  و همچنین احترام به حقوق حقهء انسانها به این نکته اشاره میکنم که هرگز نمیتوان حقوق سایر اعضای جامعه را نادیده گرفت و فقط بخاطر اینکه من نمیخواهم چنین کاری صورت بگیرد ، بقیه هم حق آنرا ندارند !!! لهذا این اقدام را به هیچ وجهی توجیه نمیتوان کرد.

آیا این آقا نمیدانست با گفتن یک جمله که انجام کنسرت شفیق مرید در هرات به مثابهء ترویج فحشاست  ، آتش نفاق دیگری را دامن خواهد زد که به نفع مردم و کشور ما نخواهد بود ، او خواه آگاهانه و یا غیر آگاهانه این کار را انجام داده باشد ،بدون شک به نفع مردم و کشور ما نیست ، اما به نظر من غیر آگاهانه بوده نمیتواند ، زیرا بخوبی میداند که اولآ آقای شفیق مرید از هنرمندانی است ا که هنرش را درخدمت مردمش قرار داده و با اجرای آهنگ های مردمی و ملی و وطنی همیشه در درد های هم میهنانش شریک بوده است ، دومآ کنسرت او برای رقص و سماء صورت نمیگرفت ، بلکه میخواست پس از تحمل درد ها و مشکلات ناشی از ستم گری های ستمگران بر مردم فرهنگ دوست و ادب پرور هرات باستان مرهمی باشد بر زخم های چندین سالهء شان که متآسفانه با عملکرد مغرضین در این ارتباط این زخم ها به زخم های چرکین و ناسور مبدل گشت و مداوای آنها زمان زیاد و بیش از انتظاری را خواهد گرفت .

شخص والی هرات آقای داکتر صبا که او را بعنوان یکی از چهره های فرهنگ دوست و هوادار مردم می شناسیم  نمیدانم دراین خصوص چرا سکوت اختیار نموده است؟ آیا او هم مورد تهدید قرار گرفته بود ویا اینکه خود نیز خدای ناکرده در این کار دخالت داشته و بدون توجه به خواست هزاران تن از مردم چنین سکوت نا خوشایندی را اختیار نموده است ؟  هرگاه محافظان و مجریان قانون در کشور در قبال چنین مسایلی سکوت اختیار کنند و خود قانون را نادیده بگیرند، بدون شک این ضرب المثل در مورد شان بدرستی صدق میکند که:

هرچه بگندد نمکش می زنند – وای از آندم که بگندد نمک

قانون اساسی کشور ما حکایت از احترام گذاشتن به حقوق حقهء مردم ما دارد که بدون شک با رأی دادن بر حکومت حاضر  زمینه بوجود آمدن دولت ، پارلمان و در نهایت تنظیم و تصویب قانون اساسی کشور را در پی داشت ، اما چگونه یک فرد ولو در هر مقام و درجه ای باشد میتواند بالاتر از قانون عمل نموده و همه ارزش های ملی ومدنی را به چالش بکشد؟ و با سر دادن دو سه جملهء شعارگونه مردم را در مقابل هم قرار دهد . وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان نیز کمافی السابق در تلاش پرده کشیدن روی اشتباهاتی همکاران شان در شهر هرات بر آمده و مشاور نشراتی وزارت کشور جناب جلال نورانی که از دوستان بسیار نزدیک و صمیمی نویسنده میباشد نیز در یک گفتگوی تیلفونی با رادیوی آزادی متآسفانه قضیه را طوری دیگری عنوان نموده و میگوید موضوع لغو کنسرت شفیق مرید در هرات مسایل امنیتی ذکر شده ونه چیز دیگری !!!

اما واقعیت برعکس این قضیه  است که به وضاحت دیده شده و همه شاهد آن بوده و می باشیم که خطیب مسجد خواجه عبدالله انصاری  طی صحبت هایش خطاب بمردم  اجرای کنسرت شفیق مرید درهرات  را ترویج فحشاء عنوان نموده و از طرفداران کوردل خود میخواهد که جلو این عمل را بگیرند و دست به تظاهرات بزنند. نکتهء قابل بحث اینست که آیا وی مجوز چنین تظاهراتی را از مقامات مسئول گرفته بوده و یا خود مجوز صادر نموده است؟  در قرن بیست و یکم و زمانی که انسانها در تلاش اند تا کرهء مریخ را به تصرف خویش درآورند متآسفانه در کشور ما عدهء جاهل با نام با اصطلاح عالم دین عبای بر تن نموده و عمامه ای بر سر نهاده و با تآسف قرآنی زیر بغل گرفته و داد از انسانیت و شرافت و اسلامیت می زنند ، در حالیکه خود نمیداند احترام به مقام انسان و حق وحقوق حقهء مردم از اهم امور است  و جرمی است نا بخشودنی و در حقیقت این خود توهینی است بر روحانیت و تخریب ذهنیت ها در مقابل آن !!!

در اینجا از جناب آقای داکتر صبا صمیمانه تقاضا میشود تا در قبال چنین مسایلی نه تنها سکوت اختیار ننماید ، بلکه با همآهنگی با ادارهء امنیت ولایت باستانی هرات جلو هرگونه تفرقه افگنی ، نفاق ، خشونت و نا بسامانی را بگیرد ولو تحت هر نام و نشانی صورت گیرد. باید به چنین افرادی فهماند که دیگر زمان افراط گرایی گذشته و نمیتوان تحت هر نامی بر شانهء مردم سوار شد و لازم است بدانند که دوران ملوک الطوایفی سالهاست که سپری شده و مردم با آگاهی کامل به قضایا می نگرند .

و در خاتمه جای دارد تا از کلیه نهاد های جامعهء مدنی و همچنین مردم شریف هرات که با متانت صدای اعتراضات شدید شانرا طی تظاهراتی بگوش مقامات مسئول و همهء جهانیان رسانیدند اظهار سپاس و امتنان نمایم. درود بر مردم با فرهنگ و هنر پرور هرات ، نفرین بر افراط گرایی نا بخردانه در سراسر جهان.

پایان

 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما