به شهدای مظلوم وطن درود
تاریخ نشر یکشنبه ۱۹سنبله ۱۳۹۱ – نهم سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
ملالی موسی نظام
۸ سپتمبر،۲۰۱۲
به شهدای مظلوم وطن درود و دعا میفرستیم
یازدهمین سال قتل احمدشاه مسعود و افغانستان، سرزمین شهداء
***************
افغانستان سرزمین شهداء:
بازهم حکومت حامد کرزی علی الرغم وعدۀ ترک مصلحت گرائی و پشتیبانی از آنانی که سرزمین مارا از سی ونیم دهه به اینسو به بربادی، کشتار و فنا سوق دادند، با شهکاری دیگری، به عوض تجلیل واقعی از استقلال کشور و محصل برحق آن، غازی امان الله خان، نه تنها از قتل احمد شاه مسعود برای « یکهفته» تجلیل به عمل می آورد، بلکه اسم بی مسمای « هفتۀ شهید» را هم بر آن تاپه میزند!
درین سی و چهار سال افغانستان خونین صد ها بار شاهد و ناظر قتل و قتال های بیدریغ و صبعانۀ ای گردیده است که ملیون ها مظلوم و بی دفاع وطن را خونین کفن ساخته و علناً به شهادت رسانیده است، چنانچه مرحوم خلیلی سالهاست که فرموده است:امسال به نوروز بگوئید که نیاید در کشور خونین کفنان ره نگشاید.
متأسفانه حوادث و وقایع افغانستان از هم پاشیده و ملت گروگان گرفتۀ آن آنقدر متنوع و رقتبار است که نمیتوان حدود و ثغوری برای آن سراغ نمود. روزی نیست که در سرتاسر مملکت حملات انتحاری گوناگون و مین گذاری های کنار سرک و کشتزارها بیگناهان و مظلومان بیخبر را در خون و آتش غرق نسازد و گروه های آدمکشان طالب افتخار چنین عملیات فجیع و ضد بشری را باشهادت هموطنان ما از پیر تا جوان و از زن تا مرد، بگردن نگیرند. از جانب دیگر قوای بین المللی هم بیکار ننشسته به بهانه های پاکسازی، تامین صلح و اعمار یک افغانستان مترقی«؟!» درین ۱۱ سال با ریختن بم های آتشزا و با قتل بیگناهان و ویرانی ملک و سرپنا های آنان، بر هزاران شهید این سرزمین افزوده میروند…… بازهم در هر ماتم سرایی قبر های کوچک و بزرگ شهداء قطار میگردد و دستمال های سبز و سرخ بر هر مقبرۀ شهید جدید، با وزش باد به اهتزاز درمی آید!!
سرزمین ما از سه و نیم دهه به اینطرف، یعنی از آغاز کودتای همیشه منحوس ثور و وطن فروشان خلق و پرچم که با سرسپردگی و فروش مادر وطن به اتحاد شوروی وقت و تلفات و شهادت بیشتراز یکونیم ملیون مجاهد حقیقی و مردم بیدفاع مملکت، لقب اجباری« سرزمین شهداء» را کمائی نموده است. این دوره که از ۱۹۷۸ آغاز شد، با اسناد و مدارک مستندی که از آرشیف های منابع معتبر اطلاعاتی مانند، کی جی بی، سی آی ای، ام آی ۶ و وزارت خانه های خارجۀ روسیه و امریکا، مامورین استخباراتی و بیشمار آثار منتشر شدۀ مطبوعات جهانی، شهود عینی، میتوانست تا دو سه سال دوام نماید. با استناد به بیحساب راپور و اثبات، اگر گروپ به ظاهر مجاهد نمای ائتلاف شمال و جمیعت ربانی با حفظ سالنگ ها که شریان مواصلاتی زمینی اتحاد شوروی متجاوز و اشغالگر بود، پروتوکول ها ومعاهداتی را با دشمن به شمول «معاهدۀ جبل سراج و خنجان» به امضاء نمی رسانیدند، جنگ افغانستان و نتیجتاً کشتار و بربادی بنیادی سرزمین بلا زدۀ ما دردا که تا امروز هرگز دوام نمی آورد!
بعد از اخراج و شکست بیشرمانۀ عسکر شکست خوردۀ شوروی و پیروزی جانبازان و مجاهدین واقعی و سر به کف افغان، حکومت نجیب که ادامۀ بقایای همان وابستگان روس متجاوز بود به فریب ملت افغان ادامه داده نتوانست و سقوط نمود. همان بود که در۱۹۹۲ در ماه ثور دیگری سرزمین ما مورد حملۀ چپاولگران و قدرت طلبان و زور آزمایان بی عاطفه و عاری از احساس وطن دوستی و ملت پروری قرار گرفت که در رأس آن آمران تنظیمی با جنگ و آشتی با همدیگر و با تقسیم و ترکۀ پایتخت، بیشتر از ۶۵۰۰۰ سکنۀ بی دفاع کابل را به انواع گوناگون به شهادت رسانیدند. در این آدم کشی ها، تجاوزات غیر انسانی بر زنان، استعمال وسائل شکنجه های غیر قابل تحمل که با استناد راپور کمیتۀ نظارت بر حقوق بشر ملل متحد و ملیون ها شاهدان مظلوم و عزیز از دست دادۀ عینی، بیشتر در سال اول اشغال کابل صورت گرفت، به درجه های گوناگون همه روئسای تنظیم های تشنه مکنت و قدرت اشتراک داشتند، ولی البته که نشان اعلی را به قهرمانان راکت پرانی های غیر انسانی و ددمنشانه ای که شاهکاری های ابتکاری شان حتی مجال دفن عزیزان شهید را در بیرون منازل ویران ناممکن میساخت، اعطاء نمود که عبارت باشند از احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار! این دو با ارسال ۵۰۰۰ راکت آتش زا بر مردم بی دفاع، روی تاریخ را سیاه نمودند و ابتکارات جنایت کارانِۀ شان با هر نوع اسلحۀ مخرب، ثبت هزاران اوراقیست که قسمتی از تاریخ خونین افغانستان را رنگ میزند.
نا گفته نباید گذاشت که در دو سه مورد این دو رقیب یکی از دیگر سبقت هم میگیرد:
اولاً: تخریباتی که در پایتخت با وحشت تمام و کشتار وحشیانۀ انسان توسط انسان صورت گرفت، بیشترین در سمت و جهتی قرار داشت که راکت اندازی های مسعود هدف میگرفت که از جانب ارگ، شیرپور و آن مناطق فیر میگردید، تخریب بنیادی قصر بی مانند و زیبای دار الامان که ملکیت عامه بود و به شکوه و جلال بر روی تپه ای از عصر شگوفان شاه عادل و دیموکراتی چون اعلیحضرت غازی امان الله نمایندگی مینمود، هم نمونۀ أسف انگیزی ازین راکت پرانی های غیر انسانی و ضد ملی است.
ثانیا،ً با اقدام قتل عام افشار که احمدشاه مسعود و سیاف برای شکست حزب وحدت طرح کردند و خود آن گروه هم مظالم و فجایعی را در حق آن بیگناهان وطن وارد نمودند که در تاریخ سابقه نداشت، با طرح پلان در کارته پروان، و بردن توپخانۀ ثقیل از جانب مسعود بالای کوه آسمائی، جنایات و تجاوزات غیر انسانی و فجیعی ای بالای اهالی مناطق افشار، سیلو، کارته سه، جمال مینه و ماحول آنها به عمل آمد که در نوع خود بیسابقه بوده و ثبت تاریخ میباشد. تعداد شهدای افشار « فروری ۱۹۹۳» که در آن باید از طفل گهواره تا شیخ فانی را شامل نمود، از شمار و حساب بیرون است. تنها از جملۀ ۵۰۰۰ اسیری که اطفال و نوجوانان هم در آن شامل بودند، ۲۵ فی صد آزاد گردیدند و قسمت اعظم آن بر خلاف قانون جهانی اسیران جنگی، فجیعانه و دد منشانه به شهادت رسیدند. باقی سکنۀ منطقۀ افشار که کاملاْ با آتش توپخانه منهدم گردیده بود، تا سال ۲۰۰۵ بر نگشتند.
ثالثاً: با همبستگی بی چون و چرای احمد شاه مسعود با اتحاد شوروی، خائنین و وطن فروشان پرچم که مسئول «یکونیم ملیون» شهید وطن و دست نشاندگان روس تجاوزگر بودند، با ادغام به ائتلاف شمال و جمیعت ربانی، در دفاتر رسمی باقی ماندند و تا امروز با کمال بیترسی از بازخواست و اجرای عدالت و مجازات، بازهم در قوای سه گانۀ دولت به کرسی های مختلفه عز تقرر حاصل نموده اند. مسعود البته در حدود ۱۰۰۰ پاسپورت را هم به سردمداران وطن فروش پرچم در شروع حکومت ربانی تدارک دید که اکثراً به عوض روسیه، با وقاحت به اروپا تشریف برده و به تجارت مشغول ګردیدند!
بعد از عصر خونین تنظیم های وحشی و کشتار ها وتجاوزات غیر بشری آنان، طالبان زادۀ مکاتب پاکستان محیل که بربادی افغانستان رویای دائمی زمامداران مکار آنرا تشکیل میدهد، زمام افغانستان خونین و ازهم گسیخته را بدست آوردند. گرچه نحوه و حجم جنگ و آدم کشی در وطن تا حدود زیادی فروکش نمود ولی آن دد صفتان عصر حجر هم از یکسو برای تصرف مناطق مختلفه، مثلاً نواحی هزارجات و قسمت هایی از سمت شمال، به قتل و قتال و شهادت هموطنان ما دست زده و با شدت و مقررات سخت حقوق زن افغان را پامال جفای خویش نمودند.
نظری به مطبوعات افغانی در مورد حیات مغلق احمد شاه مسعود:
باید تصریح نمود که احمد شاه مسعود از همان آغاز فعالیت گریلایی و همدستی با حکمتیار در دهۀ ۶۰میلادی تا زملن قتل وی، در حقیقت یک شخصیت مطرح در صفحات تاریخ وطن جنگ زدۀ ویران ما میباشد، بناً نظر بسیار مختصری هم به معدودی از بیشمار مضامینی که در مورد وی در سالگرد قتل مذکور تحریر میگردد، می اندازیم:
قسمتی از اخبار روز از سایت گران افغانستان ۸ سپتمبر:
احمد ضیا مسعود در مورد برخورد وحشیانهٔ هوادران این حزب در غرب کابل اظهار تاسف کرد
کابل: بعد از آن که هوادران شورای نظار در غرب کابل بر هموطنان مظلوم ما آتش گشودند ، احمدضیا مسعود رئیس جبهه ملی و برادر احمدشاه مسعود با صدور پیامی مردم غرب کابل را به برخورد هوشیارانه دعوت کرد.
وی در ادامه افزوده است: من به عنوان برادر شهید احمد شاه مسعود، اعلام میدارم که گرامی داشت از روز شهادت قهرمان ملی و دیگر شهدای افغانستان، تنها با تعقیب کردن اهداف و آرمانهای شهدا معنا می یابد نه با ایجاد هیاهو و تفرقه افگنی در میان مردم با هم برادر و همسرنوشت.
به مناسبت تجلیل از قتل مسعود، همه ساله تعداد زیادی تراجم از منابع معتبر و غیر قابل انکار در شناخت و کار روایی های وی در مطبوعات افغانی منتشر میگردد، که حتی یکی از آن نوشته های مستند و افشاگر را نمیتوان درین مختصر گنجانید. ولی مطالعه و ارزیابی حق از باطل که وجیبۀ هر هموطنی است، امکانات چنین آثار تحقیقاتی را از برکت استفاده از انترنت میسر میسازد. لطفاً این مضمون مستند و تحقیقی را برای آگاهی از حقایق تاریخی مملکت مطالعه نمایید:
۱- پورتال افغان جرمن آنلاین، صفحۀ تحلیلات، آرشیف نویسندگان، محترم رحمت آریا، مضمون: از لابلای آرشیف ها، در جستجوی تاجیکستان بزرگ. احمد شاه مسعود پلان پارچه پارچه شدن افغانستان را در نظر داشت: قوماندان ارشد شبکۀ چهلم شوروی در افغانستان، جنرال ا.ا. لیاخوفسکی. ( تفصیل قرار داد های مهم و پروتوکول های مشترک فی مابین مسعود و شوروی را درین مضمون مفصل مطالعه نمایید.)
قسمتی از مضمون افغانستان شناس و جورنالست خبره، محترم بروس ریچاردسن بنام: تروریزم یا، ترور سیاسی مصلحت آمیز. که چند روز قبل به مناسبت قتل احمد شاه مسعود منتشر گردیده است:
۲- در اخبارWeekly Mirror International مؤرخۀ ۲۳ می ۲۰۰۱، سمیع یوسفزی از خاطرات « بوریس گروموف» قوماندان اعلای قوای شوروی در افغانستان مینویسد: لشکر قوماندان احمدشاه مسعود با پرتاب سنگ میتوانستند منطقه را قبرستان عساکر شوروی بسازند…..گروموف اضافه نمود که آنان به اسرع وقت قرار دادی را برای حفظ منطقه در سال ۱۹۸۲ با مسعود امضاء نمودند تا عبور قوای زمینی شوروی را از مسیر شاهراه سالنگ و قریه جات پنجشیر محافظت نماید…..قرار داد های مسعود با قوای شوروی تا اخیر اشغال افغانستان دوام نمود. و سبب ادامۀ تنگ مجاهدین افغان با شوروی گردید.
آقای بروس ریچاردسن در ادامۀ مضمون مینویسد:
در جون سال ۲۰۰۷ مسعود خلیلی سفیر افغانستان در دهلی، به حیث شاهد عینی معتبر، در مصاحبه با مطبوعات هندی ابراز نمود که قبل از انفجاری که منجر به قتل احمد شاه مسعود گردید، او یک شعاع افقی آبی رنگ را مشاهده نمود که گویا از سلاحی بطرف عمارت سریعاً در حرکت بود. بحیث یگانه بازمنده در حادثه، تفسیر دقیق خلیلی از جریان این باور را قوت میبخشد که که شخصی از نزدیکان مسعود، ترور وی را سربراه ساخته بود.
مسعود خلیلی ضمیمۀ راپور بالای خویش در مورد انکار قتل احمدشاه مسعود توسط ژورنالستان عرب ویدیویی را در یو تیوب به اختیار هموطنان قرار داده در آن به وضاحت، کمرۀ آلۀ قتل«؟!» احمد شاه مسعود صحیح و سالم با سه پایۀ خود برروی زمین به نظر میخورد. روز گذشته که تلویزیون آریانای آقای بیات روز قتل مسعود را با شأن و شوکت همیشگی تجلیل مینمود، وکیل نائبی باطمطراق از قتل وی توسط خبرنگار عرب « خبر» میداد درحالیکه اطاق حادثه کماکان کمرۀ سالم را به بینندگان پیشکش مینمود. شما خود حکایت مفصل بخوانید ازین مجمل!
مسعودیان، توبه فرمایانی که خود توبه کمتر میکنند:
درین یازده سالی که از مرگ احمد شاه مسعود میگذرد، همانقدر که راپور های مستند منابع معتبر بین المللی، کتب و آثار خطی ومصاحبات شاهدان عینی اعم از مردم مظلوم افغانستان و گروپ های خارجیانی که به دلایلی در معضلۀ خون آلود افغانستان سر دچار بودند، حقایق عریان تاریخ و جریانات وابسته به حیات احمدشاه مسعود را بدسترس جهانیان میگذارند، انکار و سفسطه سرائی حامیان وی شدت اختیار مینمایند.
در بین این گروه اقلیت که منکر تمام فعالیت های مسعود از آغاز همراهی با حکمتیار تا زمان قتل، نظر به رویداد های حقیقی هستند، یقین جوانان شان که به انترنت، کتابخانه ها و اسناد و مدارک معتبر دسترسی دارند، اعتماد و باور خود ها را به بزرگان فامیل از دست میدهند.
ازجانب دیگر، بدون زره ای تردید، در حقیقت همین مسعودیانی که یا با تمویل مالی شورای نظار اجبار پنهان نمودن حقایق را دارند و یا نظر به ملحوضات سیاسی«؟!» و منافع مشترک و سود جویی ازین جریان، روی حقایق آشکاری تاریخ افغانستان به ارتباط به این جنگ سالار تنظیمی، پرده می اندازند.
تعجب درین است که هیج وقت و هرگز این طرفداران دلسوخته نخواسته اند که قلم برداشته حتی به مقابل یکی از نشرات تحقیقی، مثلا « پروژۀ عدالت افغانستان» که مفصترین منبع استناد تاریخ جنگهای افغانستان و اشتراک مجرمین جنگی در ۲۳ سال اول است، با مراعات عفت قلم، برهان و دلیل و منطق و ارائۀ اسناد و شواهد قد علم نمایند. در عوض هر وطن پرستی را به باد دشنام های دور از اخلاق مطبوعاتی و مذمت بخاطر بیان حقایق میگیرند. این طفره رفتن از وقایع آشکارای زندگی مسعود و خلاف گویی های طرفداران، نه تنها از موجودیت حقیقت نمیکاهد، بلکه آن هیرو قهرمان خیالی را در انظار خوار و خفیف ساخته و مطالعات و تحقیقات بیشتری را در زمینۀ ادعاهای مین خالی آنان قوت میبخشد. در حقیقت دشمنان راستین احمد شاه مسعود را در بین به ظاهر هواخواهان وی جستجو نمود.
نتیجتاْ با برگزاری هفتۀ شهید از جانب حکومت غیر مسئول و فرصت طلب و کاملاً مصلحت گرا، همانطور که می بینیم با ملیون ها شهید و صد ها قتل عام های غیر بشری واضح و مبرهن، حکومت حامد کرزی با نوازش، ستایش و قدرمندی از مجرمین و جنایتکاران جنگی متنوع، روز قتل احمد شاه مسعود را تاپۀ روز های مهمی زده است که شهادت مهلک هموطنان مبارز و یا بیدفاع ما را به خاطر می آورد، مثلاً روز «قیام ملی چنداول»، روز های «قیام مبارزین هرات» به مقابل شورویان و نوکران وطنی آنان با ۲۵۰۰۰ شهید، شب و روز« قتل عام افشار» که با قصاوت بینظیری به وقوع پیوست!
دیدگاه بگذارید