شـراب عشـق
تاریخ نشر دوشنبه ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
به سلسله مشاعره
الحاج محمد ابراهیم حبیب زی
– ۸ –
شـراب عشـق
شـگـوفـه آمــد و پیـغـام نـو بهـار رسـیـد
خنده برچشم بلبل وآب درگلوی آبشاررسید
بـه بـرگ تاک نظـر کـردم و بـه یـاد آمـد
شــراب عشـق بـه میـنای غـمگسـار رسید
زخـنجـر سـرما وپـنجۀ فقـر درگلـوی فقیـر
نـدای نســل بشـر تـا سـما به کردگار رسید
زنهـاربـه کام دل من قطـرۀ ز رحمت ریـز
کـه لکـۀ ظلمت بـه قــلبـم بـار بـار رسـیـد
رسـیـد زبـال کـبـوتـران بـال سـفـیـد خـبـر
شـعاع شـمع امـیـد بـه قـله ها ماندگار رسید
اسـیـر قـدرت اوسـت دلــم بــر بـنای حیات
کـه خوب وبـد این جهـان ز آن سـتار رسید
شـمـع را به گلشن وگلبن شعرم نمود روشن
دلبـرِی کـه بامشعـل روشـنگرروزگاررسید
زشـیشـۀ عـرفان چو دید “حبیب” ازدرعشق
نــور لاهــوت بـه ناسـوت بیـقرار رسـیـد
الحاج محمد ابراهیم حبیب زی
دیدگاه بگذارید