دستِ دعا
تاریخ نشر شنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
حسن شاه ” فروغ “
۲۶ / ۹ / ۲۰۱۲ لندن
حسن شاه ” فروغ “
دستِ دعا
*****
شبها بزاره میگذرد تا سحرمرا
جُزاشک وآه وناله نباشد دیگر مرا
بلبل صِفت زِ شوقِ گلی داد می زنم
درغُربتم شکسته بود بال و پَر مرا
کو؟ هُدهُدی که تاخبرِ دوست آورد
بادِ صبا کجاست؟ برد این خبرمرا
در انتظارِ نامه ای دلدار سوختم
نی قاصدی بیامد و نی رهگذر مرا
هرکاروان که رَه بِکشد سوی آن دیار
برگو که ساز ،همره خود همسفرمرا
چون سیلِ اشکِ دیده مرا میکنُد خراب
خاکش چو توتیا بوَد اندر بَصر مرا
ای مادرِ عزیزِ من ای زادگاه من
هر گز مدار دور چنان از نظر مرا
یارب فروغ لطفِ خودازمامکن دریغ
دارم دُعا بدرگهی تو دیده تر مرا
باتقدیم احترام فروغ از لندن
خیلی زیباست!
سروده اى پر از درد. دردى که همه داریم ولى شمایید که آنرا استادانه و با این همه سوز بیان کرده اید.
شهلاجان شما زیبا میبینید وزیبا میخوانید
ممنون شما
جناب حکیم صاحب سلام
تشویق جناب شما برایم قوت قلب است
شما زنده وسلامت باشید