دیار آشنا
تاریخ نشر شنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲ هالند
شریف حکیم
مارچ ۲۰۱۲
سیدنی– آسترالیا
دیار آشنا
****
آنچه از دستم ربودی آن برایم بازده
آن محیطِ خالی از رنگ و ریایم باز ده
گر شکایت کردم از غربت سزایم این بس است
آن غریبی ، آن محبت آن صفایم باز ده
روح بیمار است وتن بیمار از غوغای دهر
زندگی یی ساده و بی ماجرایم باز ده
گوشه گیرم کرده وضع رنگ رنگِ مردمان
صحبتِ یارانِ خوب و با وفایم باز ده
آبِ روی من بخاک افگند دستِ احتیاج
پیکرِ زخمیی فخر پر بهایم باز ده
ساحل و باغ وبهار و میله هایت پس بگیر
صندلی و توت و بزمِ قصه هایم باز ده
جادۀ صاف و خیابان های پاکت از خودت
کوچه های پر ز خاک و لوش و لایم باز ده
آب گرم و روی نرم و بسترِ نرمت بگیر
چهرۀ خشکیده و ترکیده پایم باز ده
راحتی حاصل نشد ما را درین مرمر سرا
آن کلخ دیوار و پرچالِ قلایم باز ده
تا برم بار دیگر از زندگی من لذتی
جای پایی در دیارِ آشنایم باز ده
شریف
bisyaar aali
چه عالی و به دل نزدیک! مرا و خیالاتم را ربود به ان دیاری غمگسارم و زادگاهم، ان منطقه ای ساده و پر صفای چهاردهی. ممنون از چنین سرایش زیبا!