در انتظارِ گمشده
تاریخ نشر شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲هالند
شریف حکیم
نوامبر ۲۰۱۲
سیدنی – آسترالیا
« در انتظارِ گمشده »
به تو ای داده به دریا دل خویش
به تو ای شاخ گل نوروزم
به تو ای راهیی راهِ موهوم
دیده تا چند براهت دوزم
وقتی آهنگ سفر میبستی
گفته بودی که رهت بی خطر است
پس چرا این همه سالی بگذشت
نه پیامی زتو ام نی خبر است
تو بگو ، خاکِ چه راهی بسرم باد کنم
تو که از هرچه عزیز است عزیزم بودی
بی تو تنهایم و در خلوت تنهایی خویش
از خدا بعد ، خدایا ، همه چیزم بودی
خانه از گرمیی آهنگ صدایت خالیست
در و دیوار غمین
نکند دست تبهکار کسی
بر سر راه تو بودست کمین
دی شدم بر لبِ بام تا ز کبوتر پرسم
کفترِ قاصدکِ ما بلب بام نبود
رفتم از رهگذرِ کوچه بجویم احوال
رهگذر از همه گفت و ز تو پیغام نبود
دهنم خاک پسر جان
نه که در ملک غریبی ، تو به زندان باشی
یا که بی گور و کفن
طعمۀ کوسه و در کام ، نهنگان باشی
هر کجایی تو به همرات دعاهای من است
این دعایی که ز سوزِ جگرِ بریانست
گرچه در دیده نماندست توانی دیگر
انتطارت بکشم تا نفسی در جانست
شریف جان عزیز ، زنده و سلامت باشید با این سروده زیبایت . مهدی بشیر
نهایت زیبا پُرمحتوا بیانگر درد های هموطنان
قلم همیشه ترا سبزوسبزترخواهم
زحکمتِ قلمت جمله پُرثمرخواهم
کیف کردم زنده وسلامت باشید
صد بار( شریف) بوسه زنم دستکُ وپایش
گر گمشده ام روزِ به پیشِ نظر آید
به راستی که بسیار زیبا سروده شده موفق باشید
با عرض حرمت جوهر
محترم مهدى بشیر ، جناب فروغ ، و آقاى جوهر از حسن نظر تان ممنونم.
خیلی دلپذیره و خوشرنگ!