اشکِ مادر
تاریخ نشر یکشنبه ۱۸ نوامبر ۲۰۱۲هالند
حسن شاه ” فروغ “
۱۷ / ۱۱ / ۲۰۱۲
لندن
اشکِ مادر
من چو پایزم، جاوید؟ تو بهار
غنچه ای باشی مرا درروزگار
آمدی تا اینکه همدردَم شوی
سبزیِ این چهره ای زردم شوی
همچوگل بشکفته ای ایجانِ من
در خزانِ عمرِ این بُستان من
آرزویِ این دلِ افسرده ای
آبرویِ این گلِ پژمُرده ای
ازتو خواهم یار باشی با پدر
مونس وغمخوار باشی با پدر
گوش کُن حرفِ پَدر در روزگار
تا فروغی باشدت شبهایِ تار
مادرِ بیچاره را غمگین مکن
نزدِ او رفتارِ بی تمکین مکن
اشکِ مادر گوهر و گنجت شود
رنجِ مادر باعثِ رنجت شود
گردُعایِ مادرَست همرایِ تو
دربهشتِ هر دوعالم جایِ تو
ور بِرَنجانی دِلش را خوب؛ دان
رویِ خوبی را نبینی درجهان
گر بخاکِ پاش، بگذاری سَرت
هرگُنه بخشد خدایِ داورت
ای عزیز و جانِ من فرزندِ من
ای دل و جان و جگر دلبندِ من
چون فروغ دیده هستی بر پدر
افتخارِجاویدان باش ای پسر
با تقدیم احترام فروغ از لندن
زیباست و احساس برانگیز چون خود مادرم،ممنون از چنین سرایشی!
سروده فوقالعاده زیبا فروغ عزیز قلم تان همیش سبز توانا باد .
چه با احساس سروده اید جناب فروغ .
ازآقای شریف حکیم،شهلاجان ولی بزاده وبسم الله خان پوپل
یک جهان ممنون وسپاسگذارم