کسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
تاریخ نشر جمعه ۲۳ نوامبر ۲۰۱۲هالند
کسیکه پاسِ گهر میکند گهر نشود
حسن شاه ” فروغ “
لندن
******
کلامِ حَق همه جا حَق بود،دیگرنشود
هزارو چند گذشت زِیرهم زَبر نشود
خداست خالقِ یکتاو ذاتِ او پاک است
نبوده است پدرو برکسی پسرنشود
به یَدو قدرتِ خالق بود زمین وزمان
بدون خواست خدا زره خیرو شرنشود
بشر که آیت پروردگارو لُطفِ خداست
بسانِ «احمدِ مُختار» کس بشرنشود
به اهل وبیتِ رسول و به چاریارسلام
بَدین خویش علی وار،کس سپرنشود
شهی! زِتخت فتاده بحکم چرخ زمان
دوباره صاحب اورنگ وکرو فرنشود
سریرو قدرتِ گیتی چو توسنی ماند
فتاده از سرِ توسن،سوارِ خر نشود
کسیکه کوردل و کینه توزو خصم بود
زِدشمنی و نفاق ،هیچ درحذرنشود
ضمیرِزاهدِ این شهر هزارباربِشوی
به آبِ زم زم و کوثر سفید ترنشود
زمین شوره وخارزارو پُر زِشن دایم
حریفِ مزرعِ سر سبز و پُرثمر نشود
صَدف بَبطن،گهر پرورد هزارافسوس
کسیکه پاس گهر می کند گهر نشود
عزیزِو هرپسری میشود پَدر یک روز
پسر بروی جهان همچنان پدر نشود
چوشمع سوزم وازاشک،ترکنم دامن
زسیل اشک چرا دوستان خبر نشود
من وتو هردو مهاجر عریب و تنهایم
شبِ فراقِ وطن همچنان سحر نشود
فروغ ! قصه ای هجران درازترمیدار
چوشب طویل بود قصه مختصرنشود
باتقدیم احترام فروغ از لندن
چاریار= چهار یار
عالیست جناب فروغ عزیز!
مانند همیشه شیوا ، رسا، پر مفهوم و آراسته از فنون ادبى.
از لطف دایمی شهلا جان ممنونم
با اظهارِسپاس از جناب آقای حکیم
تشویق پیهم شما موجب دلگرمی من
درسرودن اشعار میشود