جرقه ای در ظلمت، انفجاری در سکوت
تاریخ نشر شنبه ۲۴ نوامبر ۲۰۱۲هالند
جرقه ای در ظلمت، انفجاری در سکوت
دکترعلی شریعتی
فرستنده : فرید حسن شفیق
سیدنی – آسترالیا – عاشورای ۲۰۱۲
گاه در تاریخ اینچنین پیش می آید . و اکنون اینچنین پیش آمده است .
سا ل شصت هجری است، پنجاه سال از مرگ پیغمبرآزادی و عدالت و مردم گذشته است، عصری، پیش آمده است که در آن همه چیز سقوط می کند، همۀ ثمرات انقلاب تباه می شود و یأس، تنها ایمان استوار خلق می گردد.
آری، در روزگارسیاهی که اشرافیت جاهلی جان دوباره می گیرد و “زور جامۀ زیبای تقوا و تقدس می پوشد” و آرزوی آزادی و برابری – که اسلام در دل های قربانیان زور و زر برانگیخته بود- فرومی میرد و “جاهلیت قومی ” میراث خوار ” انقلاب انسانی” می شود و “کتا ب راستی” بر سر نیزه های فریب بالا می رود و از حلقوم مناره های مساجد”اذان شرک” به گوش می رسد و گوساله زرین سامری بانگ توحید برمیدارد و بر سنت ابراهیم، نمرود تکیه می زند و قیصر، عمامۀ پیامبرخدا بر سرمی نهد و جلاد، شمشیرجهاد به دست می گیرد و ایمان،”داروی خواب” و آلت کفر می گردد و رنج مجاهدان، همه برباد می رود و برای منافقان، گنج بادآورده می آورد، و جهاد، قتل عام و زکات، غارت عموم و نماز، فریب عوام و توحید، نقاب شرک و اسلام، زنجیرتسلیم و سنت، پایگاه حکومت و قرآن، ابزارجهل و روایت، آلت جهل و شلاق ها دوباره بر گرده ها فرودمی آید و ملت ها دوباره به اسارت پیشین کشیده می شوند و آزادی باز به بندهمیشگی گرفتار میشود و اندیشه به زندان دیرین خفقان و سکوت افکنده می شود و توده ها تسلیم و آزادگان، اسیر و روبهان، گرمپوی و گرگان،سیر و زبان ها، یا فروخته به زر، یا فروبسته به زور و یا بریده به تیغ ! و اصحاب، فضیلت های را که از دورۀ ایمان و جهاد کسب کرده بودند و در انقلاب، بهایی گرانی یافته بودند، ارزان فروخته و افتخارات گذشته را با ولایت شهری مبادله کرده اند و یا از خطر فتنه گریخته و بار سنگین مسؤلیت از دوش افکنده، و…در ازای سکوت بر ظلم و رضای بر کفر، آبرومندانه بازخریده اند و یا در صحرای ربذه و چمنزار عذرأ نابودشده اند و اکنون، دین و دنیا بر مراد کفر و جور می گردد و شمشیرها شکسته و حلقوم ها بریده و “دارها برچیده و خون ها شسته اند” و موج های انقلاب و فریادهای اعتراض و شعله های عصیان فرومرده اند و همه جوش ها وخروش ها فرونشسته اند و “بر مزارآباد شهیدان” و قبرستان سرد و ساکت زندگان “شب سیاه هراس و خفقان سایه افکنده و بر ویرانه های ایمان و امید مسلمانان،”آوای جغدی هم نمی آید بگوش”!
“جاهلیت جدید”سیاه تر و وحشی تر و سنگین تر از جاهلیت قدیم” و دشمن اکنون هوشیارتر و چیره تر و پخته تر از پیش و در میان مردم آگاه، تجربه ها همه تلخ و ثمرۀ همۀ قیام ها، شکست و شهادت !
… ناگها ن جرقه ای در ظلمت، انفجاری در سکوت ! سیمای تابناک”شهیدی که زنده برخاک گام برمی دارد” از اعماق سیاهی ها، از انبوه تباهی ها ! چهرۀ روشن و نیرومند یک”امید” در شب ظلمانی”یأس” ! باز از خانۀ خاموش و غمزدۀ فاطمه – این خانۀ کوچکی که از همۀ تاریخ بزرگتراست – مردی بیرون آمد: خشمگین و مصمم و در هیاتی که گویی بر سر همۀ قصرهای قساوت و پایگاههای قدرت، آهنگ یورش دارد و گویی قلۀ کوهی است که آتشفشانی بیتاب را در دل خود به بندکشیده است و یا تندبادی است که خداوند بر این قوم عاد فروفرستاده است و اکنون به وزیدن آغازمی کند !
مردی ازخانۀ فاطمه بیرون آ مده است ! مدینه را می نگرد و مسجدپیامبر را ! و مکۀ ابراهیم را و کعبۀ به بند نمرود کشیده را و اسلام را و پیام محمد “ص” را و کاخ سبز دمشق را و گرسنگان را و دربندکشیدگان را و…
مردی ازخانۀ فاطمه بیرون آمده است ! بارسنگین همۀ این مسؤلیت ها بردوش او سنگینی می کند.او وارث رنج بزرگ انسان است، تنها وارث آدم، تنها وارث ابراهیم و… تنها وارث محمد ! و…
مردی تنها ! اما ، نه ! دوشادوش او، زنی نیز از خانۀ فاطمه بیرون آمده است، گام به گام، نیمی از بارسنگین رسالت برادر را بر دوش خود گرفته است !
مردی ازخانۀ فاطمه بیرون آمده است، تنها و بیکس، با دست های خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است، جز”مرگ”سلاحی ندارد ! اما او فرزندخانواده ای است که”هنرخوب مردن “را در مکتب حیات، خوب آموخته است . حسین آموخت که “مرگ سیا” سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن می دهند تا “زنده بمانند”؛ چه، کسا نی که گستاخی آنرا ندارند که “شهادت” را انتخاب کنند،”مرگ” آنان را انتخاب خواهد کرد !
امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بروی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند.
متأسفانه نهضت عاشورا را- که عالیترین جلوه گاه مکتب شهادت است- برای ما، بدطرح کرده اند، آنچنان که مکتب عزایش ساخته اند و در نتیجه، همه عمر از آن یاد می کنیم و بر آن می گرییم ولی نه آنرا می شناسیم و نه می فهمیم و نه بدان می اندیشیم . چه هوشیارانه دگرگون کرده اند پیام حسین را و یاران بزرگ و عزیز و جاویدش را ؛ پیام که خطاب به همۀ انسانهاست . وقتی درصحنۀ حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصرخودت و شهیدحق و باطل جامعه ات نیستی، هرکجا می خواهی باش، چه بنماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هردو یکی است .
شهادت”حضور در صحنۀ حق و باطل همیشه تاریخ است .
و تو، و من ، باید برمصیبت خویش بگرییم که حضور نداریم .
آنچه می خواستم بگویم حدیث مفصلی است که دراین مجمل می گویم به عنوان رسالت زینب،”پس از شهادت”، که :
“آنها که رفتند، کار حسینی کردند و آنها که ماندند، باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی اند” !
برگرفته شده : بخشی از کتاب «حسین وارث آدم» نوشته داکتر شریعتی
فرستنده : فرید حسن شفیق
سیدنی – آسترالیا – عاشورای ۲۰۱۲
دیدگاه بگذارید