کج
تاریخ نشر سه شنبه ۲۷ نوامبر ۲۰۱۲هالند
کج
محمدنعیم جوهر
۲۶ / ۱۱ / ۲۰۱۲
آلمان
حلقه حلقه زُلفِ اوافتاده بررُخسارکج
کرده زیبا کُنجِ ابرورا چودمِ مارکج
زاهدازخونِ من وشیخ ازشرابِ دیگران
میروندافتان وخیزان هرطرف صدبارکج
تانگرددکیسۀ اوپُرزمالا مالِ زر
برسرِمنبرخطیبم میکندگُفتارکج
درمیانِ بُلبُلانِ خوش صدای این چمن
کرکس وزاغم کشدیک چندصداتکرارکج
پیروی کج را(ثنا)یم کج نموده اختیار
گشته ازنورِ(فروغ) ام سایۀ دیوارکج
جوهر آن بیتِ قشنگِ (فضلِ) ماچنگ زدبدل
(شاه کج کابینه کج هم دلقکِ دربارکج)
(جوهرِ) تیغِ تُنُک دم سرکندازتن جدا
گربِرانم هرطرف برگردنِ اغیارکج
محمدنعیم( جوهر )
جناب جوهر عزیز،از ملاحت اشعار تان حظ میبرم،زیبااند!
جوهرَت راکج نمی زیبد نویسی کج مُدام
کج نویسان را بِزن با خامه ات هر بار کج
شهلا جان از نظر عالی شما جهانی سپاس موفق باشید.
چشمِ او خواهم کشید با تیغِ جوهر دار خود
گر کند سوی فروغ ام چشمِ خود اغیار کج
جوهرا گرزلف یار افتاده بر رخسار کج
ساز دستت شانه و کن زلف از رخسار کج
ورنه اینجا در کمین بنشسته واهب با فروغ
تا بدانی جلقه گردند گِردِ او چون مار کج
زلف او را دور سازند از رخش تا پشت سر
دست او بگرفته با خود میبرند در بار کج
سخت گفتم شوخی کردم جوهرا بر من ببخش
دیگر از من یک سخن هم نشنوی اتکرار کج
کج روِش هـا میرود هـردم سـر بازار کج
میگذارند از غرور آن کله و دستار کج
کج نشینند کج خورند وکج گذارند پای خویش
کج شنو باشند و کج بینند وبر گفتار کج