عشق بلبل
تاریخ نشر چهار شنبه پنجم دسامبر ۲۰۱۲هالند
عشق بلبل
صالحه وهاب واصل
۲۵ / ۱۱ / ۲۰۱۲
هالند
***
گلی از بلبلی پرسید امروز
که از چی می سرایی زار هر روز
ز چشم بلبل آمد آب شوری
پر از درد و پر از شور و پر از سوز
به دل گفتا که یارب بنگر این خام
نمی داند ز عشق خانمان سوز
شبم خواب است در پایش به صد شوق
به دیدارش ز حیرت محو در روز
من از شور جنون خوانم تغزل
ورا این نالهء زار است هر روز
به گل گفتا چی میدانی تو از عشق؟
چی گویم بر تو من ای بخت فیروز
تو از من بی خبر من عاشق تو
چو شمعی تا سحر سوزم شب افروز
چی دانی از فراق و درد هجران
که صعب است و عذاب و آتش اندوز
برای آنکه احساسم بدانی
بیا با من چو برگ عود میسوز
تبسم کرده گل گفتا که «واهب»
لب بلبل به تار خاموشی دوز
ندارم طاقت این هرزه گویی
نه هم از زخم ودردِ آتش افروز
مرا این بس که هستم مالک حسن
سبک سیر و کم عمر و شاد و پیروز
مرا عشقیست ؛ عشق ذات یکتا
بیا ای بلبل از من عشق آموز
خیلی دیالوک قشنگی استادانه وهنری
باز هم زیبا.
شرین!
محترم رحیمی گرامی تشکر از شما زنده و سلامت باشید
تشکر رشاد جان عزیز از لطف تان
شهلا جان گل تشکر از شما
زبان چون دُر گوهر از کلام باز
تو خود شمع که هم نور است وهم سوز
خدایا بلبلم (گُل ) دیده امروز
ازین رو ناله ها د اردشب و روز
فدایِ بلبلِ آواه گردم
که میخوندچو(جوهر)با زپُر سوز
که خواند همچو جوهر باز پُر سوز