دعای نا مستجاب
تاریخ نشر شنبه هشتم دسامبر ۲۰۱۲هالند
دعای نا مستجاب
طنزمنظوم
صادق پیکارعصیانگر
****
مردکی شام خورد و شد بیمار
نیمه شب درد معده کردش زار
ناله می کرد و دردش افزون بود
چاره از دست مرد بیرون بود
ورد می خواند و از خدا می خواست
که به لطفی عذاب وی می کاست
لیک وردش نکرد تآثیری
نه دعا کار کرد نه تطهیری
جان به لب آمدش سحر گاهان
مرگ بودش دوا و هم در مان
وقت مرگ از علاج دل برداشت
فکر جنت نمود و ورد گذاشت
گفت: “خواهم که جنتم بخشی
اجر ورد و عبادتم بخشی”
همسرش حرف آخرش بشنید
زیر لب بر نیاز وی خندید
گفت: ” با آن دعا که شب کردی
از خدا راحتی طلب کردی
آنچه ارزان بود کجا دادت
که بهشتی دهد به اوراد ت !”
صادق پیکارعصیانگر
بسیار دلچسپ جناب بزرگوار« صادق پیکار عصیانگر »
عزیز خداوند عذاب قبر را آسان کند
آقای پیکار : بسار عالی وتنز دلچسپ است.
جذاب است و دلکش!
باعرض سلام جناب پیکار
بسیاردلپذیر بود