ارسال شده توسط admin در
اشعار
تاریخ نشر پنجشنبه سوم جنوری ۲۰۱۳ هالند
صادق پیکارعصیانگر
شب پر اندوه
صادق پیکار
***
شب درسکوت مرگ فرورفته بود وماه
زیرحجاب همچوعقابی لمیده بود
پروین فراز گنبد نیلی آسمان
در گوشۀ نشسته و رنگش پریده بود
شبنم ز لمس داغ و گدازندۀ تموز
جوشیده و طراوت آبش چکیده بود
لنگیده پیک صبح زمین بوسه می نمود
گویا به پاش سوزن خاری خلیده بود
آن سوی کوچه پهنۀ دیوار مسجدی
مردی ز خوف وبیم قومندان رمیده بود
سوی دگر به کلبۀ بی نور و بی فروغ
طفلی گرسنه پهلوی مادر خزیده بود
چشمان پر ز حسرتش از فرط گشنگی
می گفت به من که لقمۀ نانی ندیده بود
صادق پیکار
پیکار عزیز، زیبا و عالیست . زنده و سلامت باشید
مهدی بشیر
زیبا، پرمحتوا و با احساس سروده اید. مؤفق باشید.
عالى سروده اید جناب پیکار .
جناب پیکار عزیز و گرامی احساس لطیف و زبان ظریف دارید همیشه خوش باشید