رنجش
تاریخ نشر شنبه ۱۹ جنوری ۲۰۱۳ هالند
« رنجش »
شریف حکیم
جنوری۲۰۱۳سدنی
***
هر طرف شور و صدا ی جوهر است
عزم ترکِ بزم یاران در سر است
من که پایم تازه در دروازه بود
دیده از هر آنچه دیدم تازه بود
بارها با خویش میگفتم که من
طالعم گل کرده در این انجمن
در سبکباری به جمع پختگان
فیض میبردم از استغنای شان
منزلم شد خانۀ بیست و چهار
شعر میخواندم در آن لیل و نهار
در دمیهن از فروغ آموختم
گریه در هر بیت کردم ، سوختم
حرفِ واصل شبنمِ صبحم فروخت
از گلِ صد برگ بر من جامه دوخت
از عروض و طنز و ارکان هنر
صادق پیکار کردم با خبر
در تنوع در روانی در اثر
مژده هایم داد پیغامِ ظفر
احمدِ محمود آن کاجِ بلند
در جوانی پخته و اندیشمند
ناگهان در آسمانِ این چمن
تیره ابری پهن بنمود پیرهن
تیره گردانید چشمِ آفتاب
شد دلیلِ قهر و خشم افتاب
چهرۀ خورشید ما غمگین شد
بر زبانش شکوه زآن و این شد
شکوه اش از دلبرِ کمزاد بود
ترکِ یارو خانه اش فریاد بود
هرچه پرسیدند علت دوستان
تا شود مضمونِ رنجش ها عیان
لیک جوهر مهر بر لب بسته بود
شاید از این ماجرا ها خسته بود
تا نگوید دلبرِ کمزاد کیست
یا دلیلِ این همه بیداد چیست
کی خدا حافظ بگویم من ورا
گر ز بزمِ ما برفت آن جوهرا
شریف حکیم
تشکر دوست عزیز و گرامی جناب حکیم ، سپاس از سروده زیبا یت . زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
bisyar zeba sorooda ye Sharif jan
آقای شریف جان حکیم سرودهی زیبایست تندروست خوش وطبع روان داشته باشید
جناب حکیم عزیز بسیار زیبا و عالی سرودید ، خسته نباشید!
۳۰ جدی ۱۳۹۱ در ۱۷:۰۱
بوسه از چشمانِ مستت میزنم
خون دل بر هر دو دستت میزنم
این همه پرسان وجویانت شریف
گر خدا خواهد به وصلت میزنم
ازلطف وشرافتِ شریف عزیز جهانی سپاس .جوهر