گفتم ؛ ولی نشد
تاریخ نشر چهارشنبه ۲۳ جنوری ۲۰۱۳ هالند
گفتم ؛ ولی نشد
نوشته نذیر ظفر
ورجینیا ۲۲ / ۱ / ۲۰۱۳
***
گفتم زغـــــم فرار نمایم ولی نشد
یک گوشه اختیار نمایم ولی نشد
گفتم به انزوا روم و ترک دل کنم
قطع وصـــــال یار نمایم ولی نشد
گفتم زشیخ نانء حلالی طلب کنم
یک لقمه زهر مار نمایم ولی نشد
گفتم روم بسوی چمن ناله سر کنم
آوازه از بهار نمــــــــــایم ولی نشد
گفتم که دست ساقی ببوسم بپاس می
تا چارهء خـــــــــمار نمایم ولی نشد
گفتم حریـــــــف را به محبت بیاورم
از کینه اش کــــــنار نمایم ولی نشد
نذیر ظفر
درود بر دوست نازنین جناب آقای ظفر زنده و سلامت باشید! بازهم با سروده ای زیبا بر زیبایی این صفحه افزودید ،.مهدی بشیر
بسیار عالی سروده اید نذیر جان . جوینده یابنده است حتمآ گوشۀ ارمی پیدا خواهد شد
گفتم زِسَم فرار نمایم ولی نشد
ترکِ مَی و قمار نمایم ولی نشد
گفتم بَسُم رفته و از زُهدِ بی ریا
یک گوشه اختیار نمایم ولی نشد
فروغ
گفتم بدستِ خویش بگیرم زمام بخت
گلزار، شوره زار نمایم ولی نشد
گفتم برای دیدنِ روی ظفر روم
ترکِ همین دیار نمایم ولی نشد
جوهر
بهترینها به نصیب تان باد!
جناب مهدی جان بشیر , جناب شریف جان حکیم ؛ جناب فروغ و؛ جناب جوهر و شهلای عزیز از حسن نظر تان اظهار امتنان دارم شکرست که شما یان را در کنار دارم و افتخار میکنم سلامت باشید
گفتم دگر ز غصه و غم پای بر کشم
دل را ز غم کنار نمایم ولی نشد
گفتم (ظفر) برای ملاقات تو روم
تعطیل کار و بار نمایم ولی نشد
شاعره توانا صالحه جان وهاب بسیار عالی, متشکرم از ابیات خو . موفقیت همیشه با شما بادش قریحه تان
Zibast
Mouafaq Bashaid Zafar Sahib
سلامت باشید هما یون عزیز حسن نظر تان مشوق و محرک است
از خواندن اشعار نغز که بر دل می نشیند نهایت لذت میبرم ، این یکی از زیبایی هاست که در اینجا خواندم ، درود بر شما جنا ب ظفر عزیز!