جشن میلاد پیامبر – صلی الله علیه وسلم-
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۴ جنوری ۲۰۱۳ هالند
جشن میلاد پیامبر – صلی الله علیه وسلم- از افراط تا تفریط
محمد عزیز( عزیزی)
لندن
***
این مقالۀ کار تحقیقی یکتن از اساتیذ است که با منابع معتبر اهل سنت وجماعت نگاشته شده است
هر ساله با فرارسیدن ماه ربیع الأول و بمناسبت میلاد خاتم پیامبران -صلی الله علیه وسلم- جشنها و مراسم مولود خوانی فراوانی در گوشه و کنار جهان اسلام برپا میگردد، این جشن و شادیها که گهگاهی آمیخته با برخی از منکرات و معاصی نیز هست، واکنشهای ضد و نقیضی را در میان علماء و فقهای جهان اسلام در بر داشته است، بعضی از علماء برپایی این جشنها را مطلقاً نادرست و بدعت میدانند، وبرخی دیگر بطور مشروط آنرا جایز میشمارند، نگارنده در این مقاله در صدد آنست دیدگاههای دو گروه را مطرح کند، و پس از طرح دیدگاهها و مقایسه بین آنها، به قولی که به حقیقت نزدیکتر است دست پیدا کند.
شکی نیست که جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- در زمان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- و صحابه و تابعین وجود نداشته است، از متون تاریخی چنین بر میآید که چنین جشنهایی نخستین بار در زمان حکومت فاطمیان (۲۹۷هـ- ۵۶۷هـ) در مصر رواج پیدا کرد. امام مقریزی رحمه الله در کتاب “الخطط” ( ج۱/ ص ۴۹۰وما بعد) به جشنهایی اشاره کرده است که خلفای فاطمی در مصر آنرا برگزار میکردند، و در این زمینه به جشنهایی همچون جشن اول سال، جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- جشن میلاد علی بن أبی طالب رضی الله عنه، جشن میلاد حسن و حسین رضی الله عنهما، جشن میلاد فاطمه زهراء رضی الله عنها، جشن میلاد خلیفهی وقت، جشن شب أول رجب، عید فطر، عید قربان، جشن غدیرخم وجشن نوروز اشاره کرده است.
برخی هم آغاز پیدایش جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- را به امیری از امرای أربیل در عراق بنام “الملک المظفر أبو سعید کوکْبُری ابن زین الدین علی بن تبکتکین”(وفات ۶۳۰هـ) در قرن هفتم هجری مرتبط میدانند، که وی به جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- اهمیت زیادی میداد، وچنان آنرا با شکوه برگزار میکرد که مردم زیادی از بغداد، سنجار، موصل وجزیره در آن شرکت میکردند. مقریزی در کتاب “السلوک لمعرفه دول الملوک” وامام ذهبی در کتاب “تاریخ الإسلام” وامام ابن کثیر در “البدایه والنهایه” و دیگران به این مطلب اشاره کردهاند.
امام ابن کثیر (۷۰۰ – ۷۷۴هـ) در “البدایه والنهایه” در بارهی او چنین میگوید: “الملک المظفر أبو سعید کوکْبُری ابن زین الدین علی بن تبکتکین یکی از سخاوتمندان وسروران بزرگ، ویکی از پادشاهان عظیم الشأن بود، وآثار خوبی را از خود بجای گذاشت، … ومولود شریف (میلاد رسول الله -صلی الله علیه وسلم-) را در ماه ربیع الأول انجام میداد، وبرای آن جشن بزرگی را برپا میکرد، وبا این حال مردی با شهامت، شجاع، دلیر، قهرمان، خردمند، دانشمند ودادگر بود رحمه الله وأکرم مثواه. و شیخ أبو الخطاب ابن دحیه برای او کتابی را در بارهی مولد نبوی تألیف کرد بنام: ” التنویر فی مولد البشیر النذیر” وبخاطر این کتاب به او هزار دینار جایزه داد. ودوران پادشاهیش تا دوران دولت صلاحیه ادامه پیدا کرد، وشهر عکا را محاصره کرد، تا آن سال سیره وسریره اش (ظاهر وباطنش) مورد ستایش بود. “
پس از این مقدمه تاریخی حال به طرح دیدگاهها میپردازیم:
اول: دیدگاه مخالفان
از دیدگاه مخالفان، جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- نوعی بدعت در دین است، لذا اجرای آن چه با منکرات همراه باشد، چه نباشد، مطلقا جایز نیست، مهمترین دلایل مخالفان در عدم جواز برپایی جشن مولود، از قرار زیر است:
دلیل أول: جشن میلاد پیامبر در زمان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- وصحابه وتابعین وجود نداشته است، وهر چه در زمان آن بزرگواران وجود نداشته، انجام آن بدعت است. شیخ أبو بکر جابر الجزائری در کتاب “الإنصاف فیما قیل فی المولد من الغلو والإجحاف” میگوید: “کل ما لم یکن على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم وأصحابه دیناً، لم یکن لمن بعدهم دیناً. والمولد فی عرف الناس الیوم لم یکن موجودا على عهد الرسول وأصحابه ولا على عهد أهل القرون المفضله وإلى مطلع القرن السابع قرن الفتن والمحن ، فکیف یکون إذا دینا ؟ وإنما هو بدعه وضلاله”. یعنی هر چه در زمان رسول خدا و یارانش دین نبوده است، برای کسانی که بعد از آنها هم هستند، نمیتواند دین باشد، وجشن مولود که امروزه در نزد مردم رسم شده است در زمان رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وصحابه ومردمان سده های برتر وتا آغاز قرن هفتم که قرن فتنه ها ومحنتها بوده، وجود نداشته است، پس چگونه میتواند این امر دین باشد، پس (مولود) بدعت وگمراهی است.
دلیل دوم: در بعضی کشورها جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- با بسیاری از منکرات وگناهان همراه است، منکراتی ازقبیل: اختلاط زن ومرد، رقص مختلط، استفاده از آلات لهو ولعب، اسراف وتبذیر، شرابخواری، سرقت، جیب بری، دعوا وکشمکش وغیره. . . که وجود این منکرات در مولود منجر به تشدید تحریم آن میشود.
دلیل سوم: در جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- ابیات و قصیده هایی خوانده میشود که گاهی یا شرک آمیز است، یا در مدح پیامبر -صلی الله علیه وسلم- غلوآمیز است، ویا با أصول ومبادی دین هماهنگی وتناسب ندارد. برای مثال بوصیری در قصیده بُردَه -که در مولود زیاد خوانده میشود-، میگوید:
یا أکْرَمَ الرُّسْلِ مالِی مَنْ أَلوذُ به سِواکَ عندَ حلولِ الحادِثِ العَمِمِ
یعنی: “ای گرامیترین پیامبران! من جز تو کسی را ندارم که در هنگام آمدن حوادث فراگیر به او پناه برم. ” که چنین عبارتی در تضاد روشن با اعتقاد به توحید است.
دلیل چهارم: برپایی جشن میلاد پیامبر موجب میشود که مردم به چشم یک عید شرعی به آن نگاه کنند، در حالیکه عید شرعی فقط دو روز است: عید فطر و عید قربان.
دلیل پنجم: برپایی جشن میلاد پیامبر موجب میشود که مردم به چشم یک عبادت شرعی و وسیله ای برای تقرب به خدا به آن نگاه کنند.
از مهمترین علمایی که در گذشته چنین دیدگاهی داشتهاند میتوان به تاج الدین عمر بن علی بن الفاکهانی(۶۵۴هـ – ۷۳۴هـ)، ودر عصر حاضر به علمایی همچون شیخ عبد الرحمن بن حسن آل الشیخ، شیخ عبد العزیز بن باز، شیخ حمود بن عبد الله التویجری، شیخ محمد صالح العثیمین، شیخ عبد الله بن جبرین، شیخ صالح بن فوزان الفوزان از علمای سعودی اشاره کرد.
بنظر میرسد آنچه سبب شده که مخالفانی همچون فاکهانی در کتاب (المورد فی الکلام على عمل المولد) در قرن هفتم وهشتم مولود را بدعت بدانند، این بوده است که منکرات ومعاصی زیادی با مولود عجین شده بود، لذا آنها برای از بین بردن این منکرات، چاره را در این دیدند که اصل مولود را انکار کنند.
دوم: دیدگاه موافقان
شاید بتوان گفت که در میان موافقان عالم معتبری پیدا نمیشود که مطلقا و بدون قید وشرط، جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- را تجویز نماید، وکمتر کسی نیز پیدا میشود که جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- را سنت بداند، بلکه غالب آنها قبول دارند که این مراسم در زمان پیامبر -صلی الله علیه وسلم- وصحابه وتابعین وتا قرون سوم وچهارم وجود نداشته است، وبعدها پیدا شده است، واز این جهت بدعت است، اما برای تجویز آن بدلایلی استدلال میکنند، که قابل تأمل وتدبر است.
موافقان جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- برای دفاع از دیدگاه خود به دلایل زیر اشاره میکنند:
دلیل اول: جمهور علماء بر این باورند که اولاً: در شرع مقدس اسلام، اصل در أشیاء بر مبنای اباحه است، یعنی همه چیز مباح است مگر اینکه شرع آنرا تحریم کند، لذا کسی که چیزی را حلال میداند نیاز به دلیل ندارد، اما اگر کسی قائل به تحریم چیزی است، نیاز به دلیل یقینی وقطعی دارد، لذا قائل بودن به اباحهی مولود تمسک به اصل است، ونیاز به اثبات ندارد. ثانیاً: هر عملی به صرف اینکه در زمان پیامبر -صلی الله علیه وسلم- وجود نداشته است، بدعتِ نکوهیده به حساب نمیآید، علماء بدعت را بر دو نوع تقسیم میکنند وعدم تفاوت بین این دو نوع، باعث اشتباهات بزرگی میشود، این دو نوع عبارتند :۱- بدعت لغوی ۲-بدعت اصطلاحی یا شرعی.
بدعت لغوی یعنی صِرف نوآوری که در شرع مذموم نیست، اما بدعت اصطلاحی ومذموم را امام شاطبی در کتاب اعتصام چنین تعریف میکند:”طریقه فی الدین مُخترَعه تُضَاهِی الشرعیَّه یُقصَد بالسلوک علیها المبالغه فی التعبد لله سبحانه. یعنی: بدعت راه وروشی در دین است که به تقلید از راه وروش شرعی اختراع شده است، ومنظور از أنجام آن، مبالغه درعبادت خداوند سبحان است. ” که با این تعریف، تنها عبادات در زیر بدعت وارد میشوند، اما عادات وارد نمیشوند.
ابن رجب حنبلی در کتاب (جامع العلوم والحکم) در تعریف بدعت شرعی یا اصطلاحی میگوید:” المراد بالبدعه: ما أحدث مما لا أصل له فی الشریعه یدل علیه ، وأما ما کان له أصل من الشرع یدل علیه فلیس ببدعه شرعا ، وإن کان بدعه لغه) یعنی: منظور از بدعت آن چیزی است که تازه بوجود آمده، ودر شریعت، اصلی که بر آن دلالت کند، وجود ندارد، اما آن چیزی که درشریعت، دارای اصلی باشد، که بر آن دلالت کند، شرعا بدعت نیست، گرچه لغتاً بدعت است. “
امام بیهقی در کتاب معرفه السنن والآثار از امام شافعی نقل میکند که گفت: ” المُحْدَثَاتُ مِنَ الأُمُورِ ضَرْبَانِ: مَا أُحْدِثَ یُخَالِفُ کِتَاباً، أَوْ سُنَّهً، أَوِ أَثَراً، أَوِ إِجْمَاعاً، فَهَذِهِ البِدْعَهُ ضَلاَلَهٌ، وَمَا أُحْدِثَ مِنَ الخَیْرِ لاَ خِلاَفَ فِیْهِ لِوَاحِدٍ مِنْ هَذَا، فَهَذِهِ مُحْدَثَهٌ غَیْرُ مَذْمُومَهٍ، قَدْ قَالَ عُمَرُ فِی قِیَامِ رَمَضَانَ: نِعْمَتِ البِدْعَهُ هَذِهِ، یَعْنِی: أَنَّهَا مُحْدَثَهٌ لَمْ تَکُنْ، وَإِذْ کَانَتْ فَلَیْسَ فِیْهَا رَدٌّ لِمَا مَضَى. “یعنی: نوآوریها (بدعتها) بر دو نوعند: نوآوریهایی که با قرآن وسنت وأثر واجماع مخالف باشد، پس این بدعت گمراهی است، ونوآوریهایی خوبی که با هیچیک از اینها مخالفت وتضادی نداشته باشند، که این بدعت مذموم ونکوهیده نیست. مانند نماز قیام رمضان که عمر رضی الله عنه گفت:”چه بدعت خوبی است”، یعنی اینکه (در زمان پیامبر)نبوده وبوجود آمده است، اما اگر(در زمان پیامبر) بوده، بنابه آنچه گذشت، مردود نیست. ” در اینجا منظور امام شافعی از نوع اول بدعت اصطلاحی واز نوع دوم بدعت لغوی است.
با توجه به تعاریف فوق، شروط لازم برای اینکه عملی بدعت ومذموم باشد، وگمراهی بحساب آید، از قرار زیر است:
أ- آن عمل از اموری باشد که در دین وارد میشود، اما اگر از اعمال دنیوی باشد، بدعت محسوب نمیشود، بدلیل حدیث: “مَن أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو رَدٌّ”یعنی: کسی که در امر ما (دین ما) چیزی را نوآوری کند که جزء آن نیست، آن چیز مردود است. (بخاری ومسلم)
ب- ابتکاری ومن درآوردی باشد، واصلی در شرع نداشته باشد.
ج- مشابه آموزه های شرعی باشد؛ اما حقیقتاً چنین نباشد.
د- با نصی شرعی یا مقصدی از مقاصد شرع تضاد وتعارض داشته باشد.
در اینجا لازم است بین بدعت درعبادات از یک سو -که اصل در آنها منع و حرمت است- و بدعت در عادات ومعاملات از سوی دیگر -که اصل در آنها جواز است- تفاوت قائل شد.
موافقان استدلال میکنند که اولاً: گرچه مرزبندی بین عادات وعبادات امری آسان نیست، ولی جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- را نمیتوان قاطعانه جزء عبادات دانست که انجام آن، تشریع ونوآوری در دین محسوب شود، بلکه این جشنها بیشتر در زیر عادات و رسومی میگنجد، که مردم آن را اختراع کردهاند، وشرع آن را تجویز کرده است، بشرطی که در آن منکر وحرامیانجام نشود، ومردم اعتقادی به سنت بودن آن نداشته باشند، واگر چنین شد، میتوان آن را منع کرد. ثانیاً: مولود بی اصل و اساس هم نیست، و-آنچنانکه در ادامه مقاله خواهد آمد- کسانی مانند امام ابن حجر عسقلانی (ت۸۵۲هـ) بعد از او امام سیوطی (ت۹۱۱هـ) برای مولود اصل شرعی تخریج کردهاند.
دلیل دوم: درست است که صحابه رضوان الله علیهم برای مناسبتهایی چون میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- هجرت پیامبر -صلی الله علیه وسلم- وجنگهای پیامبر -صلی الله علیه وسلم- جشن نمیگرفتند، ولی تفاوت آنها با ما در این بود که آنها همه این حوادث را بطور زنده دیده بودند، ودر آن شرکت داشتند، و رسول الله -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- در روح وروان آنها زنده بود.
سعد بن أبی وقاص میگوید: “ما جنگهای رسول خدا را آنچنان برای فرزندانمان نقل میکردیم، که سوره ای از قرآن را به آنها یاد میدادیم”. سپس عصری آمد که این معانی بفراموشی سپرده شد، ومردم احساس کردند که به احیاء این معانی نیاز دارند، لذا چنین مراسمیرا اختراع نمودند.
درست است که جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- با بسیاری از منکرات وبدعتها آمیخته شد، ولی وجود این بدعتها ومنکرات باعث نمیشودکه اصل قضیه زیر سؤال برود، بلکه مولود باید از منکرات پالایش شود، در عید فطر و قربان هم مردم مرتکب بدعت ومنکرات میشوند.
موافقان اضافه میکنند: چه اشکالی دارد اگر از طریق سخنرانی، خواندن قصائد وأشعار، خواندن شمائل وسیره رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در خانه یا مساجد، از ماه میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- (ربیع الأول) استفاده بهینه شود، وبه عنوان ماهی برای یادآوری سیره رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وتحریک احساسات مردم برای محبت بیشتر ایشان استفاده شود. این عمل با کدامین مقاصد شرع در تضاد است؟ این کار مثل اینست که مثلا مدرسه ای برای تدریس هر درسی، ماه ویژه ای را برای دانش آموزان خود تعیین کند، یا مثلا در هفدهم ماه رمضان بمناسبت سالروز جنگ بدر برای مردم جنگ بدر توضیح داده شود، وسرود خوانده شود،(مطابقه الکلام لمقتضی الحال). آیا با این کار خلاف شرعی صورت گرفته است؟
دلیل سوم: درست است که بسیاری از علماء بزرگ در گذشته تصریح کردهاند که برپایی جشن میلاد پیامبر -صلی الله علیه وسلم- در زمان رسول الله -صلی الله علیه وسلم- وصحابه وتابعین وجود نداشته است، وبسیاری از مخالفان مولود-مانند شیخ أبو بکر الجزائری ودیگران- از أقوال این بزرگان، به عنوان سند ودست آویزی برای تقویت نظر خود و رد مولود استفاده کردهاند، ولی با قدری دقت در اقوال این بزرگان متوجه میشویم که منظور آنها، مخالفت با اصل مولود نیست، بلکه مخالفت آنها بیشتر با بدعتها و منکراتیست که بمرور زمان با این جشنها آمیخته شده است.
برای نمونه به نظر چند تن از آن بزرگواران که به موضع گیری قاطع در مقابل بدعت شهرت دارند، اشار ه میشود:
۱- ابن تیمیه؛ أحمد بن عبد الحلیم الحرانی الحنبلی الدمشقی(۶۶۱-۷۲۸هـ، ۱۲۶۳-۱۳۲۸م) رحمه الله که یکی از قاطع ترین علمای عصر خود در مقابله با بدعتهاست، نظر منصفانه ای در بارهی مولود دارد، وی درکتاب ” اقتضاء الصراط المستقیم مخالفه أصحاب الجحیم” در بارهی تقسیم بندی انواع عیدها چنین میگوید:”نوع دوم روزی است که در آن حادثه ای اتفاق افتاده است،(مناسبتی دارد) ولی این امر نه باعث میشود که در آن روز عید گرفته شود، ونه سلف چنین کاری میکردند، مانند جشن روز هیجدهم ذی الحجه”. سپس میافزاید: ” واز این قبیل است کارهایی که بعضی از مردم به تقلید از مسیحیان در میلاد عیسى علیه السلام، ویا از باب محبت وبزرگداشت پیامبر -صلی الله علیه وسلم- اختراع کردهاند، که خداوند آنها را بخاطر این محبت واجتهاد، اجر وپاداش میدهد، ونه به خاطر بدعتها”. سپس در ادامه میگوید:” بزرگداشت تولد پیامبر صلى الله علیه وسلم وعید گرفتن آن، ممکن است بعضی از مردم آنرا انجام دهند، وبخاطر حسن نیت واحترام پیامبر در آن اجر بزرگی باشد، ولی برای بعضی از مردم چیزهایی نیکوست، که برای مؤمن درستکار ناشایست است. ” ا. هـ ملاحظه میشود که ابن تیمیه با عید قرار دادن روز میلاد پیامبر مخالف است، و آنرا خلاف منهج سلف میداند، ولی بطور قطعی آنرا رد نکرده است، بلکه برای فاعل آن در صورت حسن نیت اجر وثواب عظیم هم قائل شده است.
۲- ابن الحاج؛ محمد بن محمد بن محمد،أبو عبد الله العبدری المالکی الفاسی(وفات۷۳۷ هـ =۱۳۳۶م) مالکی مذهب واز معاصران ابن تیمیه واز علمایی است که در کتاب معروف خود بنام “مدخل الشرع الشریف” علیه تمامیبدعتهای زمان خود اعلام جنگ نموده است، یکی از این بدعتها، بدعت استفاده از آلات لهو ولعب در جشن مولود بود، وابن الحاج در این کتاب آن را تقبیح میکند ومیگوید: “چه ربطی بین آلات لهو ولعب وبین تعظیم این ماه بزرگ (ماه ربیع الأول) وجود دارد که خداوند متعال در آن با میلاد سروَر اولین وآخرین بر ما منت نهاده است؟ پس لازم است در این ماه بشکرانه خداوند بر این نعمت بزرگ، عبادات وخیرات زیاد شود. واگر پیامبر خدا در این ماه بیشتر از ماههای دیگر عبادت نکرده است، بخاطر رحمت ورعایت حال امتش بوده است، چون گاهی ایشان از روی رحمت به امت، کاری را از ترس واجب شدن، ترک میکردند. آنچنانکه خداوند متعال او را توصیف میکند: (بالمؤمنین رؤوف رحیم) یعنی نسبت به مؤمنین بسیار مهربان ودلسوز است.
لکن پیامبر -صلی الله علیه وسلم- به فضیلت این ماه بزرگ اشاره فرمودهاند، ودر پاسخ مردی که در بارهی روزهی روز دوشنبه از او سؤال کرد، فرمود: (ذلک یوم وُلِدتُ فیه) یعنی آن روز، روزیست که من در آن بدنیا آمده ام، لذا احترام این روز متضمن احترام ماهی است که ایشان در آن بدنیا آمدهاند. پس زیبنده است که این ماه را احترام شایسته کنیم، وهمانطور که خداوند ماههای پرفضیلت را برتری داده است، ما هم این ماه را بزرگ بداریم”.
سپس در بارهی نحوهی بزرگداشت این ماه میگوید:”پس شایسته است وقتی این ماه بزرگ فرا رسید، مورد بزرگداشت و احترام وتعظیم شایسته قرار گیرد، اما با پیروی از رسول الله -صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ- چرا که پیامبر اوقات بافضیلت را به نیکوکاری وخیرات اختصاص میداد. آیا نمیبینی که امام بخاری روایت کرده است که:” کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَجْوَدَ النَّاسِ بِالْخَیْرِ، وَکَانَ أَجْوَدُ مَا یَکُونُ فِی رَمَضَانَ ” یعنی: پیامبر -صلی الله علیه وسلم- در کار خیر دست ودلبازترین مردم بود، ودر رمضان از همه ماهها دست ودلبازتر بود” پس ما هم مانند پیامبر -صلی الله علیه وسلم- تعظیم اوقات با فضیلت را به اندازه توان غنیمت بشمریم”.
سپس یک اشکال را مطرح میکند و به آن جواب میدهد ومیگوید:”اگر کسی بگوید: میدانیم که پیامبر -صلی الله علیه وسلم- در اوقات با فضیلت به اعمالی پایبندی داشته، اما در این ماه مانند ماههای دیگر عمل خاصی را انجام نداده است؟؟!!” علت چه بوده است؟”
ابن الحاج در جواب می گوید:”جواب این است که علت اینکه پیامبر -صلی الله علیه وسلم- در این ماه شریف بر عملی پایبندی نکرده، این است که عادت آن بزرگوار این بوده که میخواسته بر امتش آسان بگیرد، وبه آنها مرحمت نماید، بویژه در مسائلی که به خودش مربوط میشود. “
ملاحظه میشود که ابن الحاج از ابن تیمیه هم فراتر رفته، و نه تنها با بزرگداشت ماه ربیع الأول مخالف نیست، بلکه در چهار چوب شرع، به بزرگداشت این ماه توصیه هم میکند، واز آن دفاع مینماید.
۳- ابن حَجَر عَسْقلانی؛ شهاب الدین أبوالفضل أحمد بن علی العسقلانی الشافعی (۷۷۳هـ – ۸۵۲هـ، ۱۳۷۲م – ۱۴۴۸م) شهرت ابن حجر بر کسی پوشیده نیست، وی با کتاب “فتح الباری در شرح صحیح بخاری” وبسیاری از کتب حدیث ورجال، نام خود را در میان علمای برجستهی تاریخ اسلام ماندگار ساخت.
جلال الدین سیوطی(وفات ۹۱۱هـ) در کتاب “الحاوی للفتاوى” نقل میکند که از شیخ الإسلام ابن حجر در باره جشن مولود سؤال شد وایشان در جواب چنین گفتند:
“أصل مولود بدعت است، و انجام آن از هیچکدام از سلف صالح قرون سه گانه نقل نشده است، ولی با این وجود، هم دارای محاسن وهم دارای معایب است، پس هرکسی در انجام آن بدنبال محاسن آن باشد، واز معایب آن پرهیز کند، در آنصورت بدعتی نیکوست، وإلا نه. “
ابن حجر در ادامه، اصلی را برای مولود اثبات میکند ومیگوید:” بر من آشکار گشت تا بر اساس حدیثی در صحیحین مولود را براصل ثابتی تخریج کنم، وآن حدیث چنین است: (قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِینَهَ، فَوَجَدَ الْیَهُودَ یَصُومُونَ یَوْمَ عَاشُورَاءَ، فَسُئِلُوا عَنْ ذَلِکَ؟ فَقَالُوا: هَذَا الْیَوْمُ الَّذِی أَظْهَرَ اللَّهُ فِیهِ مُوسَى وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى فِرْعَوْنَ، فَنَحْنُ نَصُومُهُ تَعْظِیمًا لَهُ) یعنی: رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وارد مدینه شدند، ومشاهده کردند که یهود در روز عاشوراء روزه میگیرند. در این باره از آنها سؤال شد، گفتند: این روزی است که خداوند موسی وبنی اسرائیل را بر فرعون پیروز گرداند، لذا ما بخاطر بزرگداشت آنروز، روزه میگیریم”. از این حدیث برداشت میشود که اگر خداوند در روز معینی نعمتی را به انسان ارزانی داشت، یا مصیبتی را دفع کرد، باید شکر او را بجا آورد، وهر سال در همان روز آن شکر را تکرار کرد، شکر هم با عبادتهای مختلفی از قبیل سجده، روزه، صدقه، وتلاوت قرآن حاصل میشود. وچه نعمتی بزرگتر از نعمت ظهور این پیامبر رحمت -صلی الله علیه وسلم- در این روز است؟ واز این جهت لازم است در تعیین روز دقت شود تا با داستان موسی در روز عاشوراء مطابقت داشته باشد. وکسی که باین امر توجه نکند، برایش مهم نیست که مولود را در چه روزی از ماه انجام دهد. حتی گروهی تا آنجا پیش رفته اند، که آنرا در هر روزی از روزهای سال قرار دادهاند. که خود جای بحث دارد. این از جهت اصل عمل مولود. اما کارهایی که در مولود انجام داده میشود، شایسته است منحصر به چیزهایی باشد که از آن معنای شکر فهمیده شود، مانند تلاوت قرآن، دادن غذا، صدقه، خواندن مدایح نبوی، زهد تکان دهندهی قلب، وانجام کارهای خیر برای آخرت. اما کارهایی که بدنبال آن میآید مانند سماع ولهو وغیره، پس شایسته است در بارهی آن چنین گفته شود: آنهایی که مباح هستند، بطوری که لازمهی خوشحالی آنروزند، اشکالی ندارد، وآنهایی که حرام یا مکروه یا خلاف أولی هستند باید از آن جلوگیری شود. ” اهـ.
امام سیوطی سپس در ادامه سخنان ابن حجر میگوید: “من هم توانسته ام بر اصل دیگری آنرا تخریج کنم: وآن حدیثی است که امام بیهقی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت کرده است، که پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم، بعد از نبوت برای خودش عقیقه داد، در حالی که روایت شده که پدر بزرگش در روز هفتم تولدش، بجای او عقیقه داده بود، وعقیقه دو بار تکرار نمیشود”.
سپس سیوطی نتیجه گیری میکند که کاری که پیامبر -صلی الله علیه وسلم- انجام دادند، از باب شکر خداوند بخاطر بوجود آوردن او، وتشریع برای امتش بوده است. پس برای ما هم مستحب است برای تولد او با گردهمایی ودادن غذا وشادی کردن شکر خود را اظهار نماییم.
نتیجه گیری: پس از طرح دیدگاههای طرفین ومقایسه آنها، میتوان چنین نتیجه گیری کرد که علت مخالفت گروه اول با اصل مولود، از دو حالت خارج نیست: یا آنها دایرهی بدعت را آنقدر گسترده تصور کردهاند، تا آنجا که هم عادات وهم عبادات را در زیر آن گنجاندهاند، ویا چنین نکردهاند، اما مولود را در دایره عبادات وارد کردهاند، ولذا حکم به بدعیَّت آن دادهاند. در حالی که گروه دوم معتقد است، مولود بیشتر در زیر عادات میگنجد تا عبادات، ولذا بدعت در دین بحساب نمیآید. علاوه بر این، گروه دوم -آنطور که امام ابن حجر فرمود- مطلقا به جواز مولود اعتقاد ندارد بلکه برای آن شروطی را گذاشته است، که با رعایت آن، مولود کاملاً پالایش میشود. این شروط را میتوان در چند بند زیر خلاصه کرد:
۱- عاری از هر گونه بدعت ومنکرات گفتاری وکرداری باشد.
۲- به عنوان سنتی از سنتهای پیامبر -صلی الله علیه وسلم- به آن نگاه نشود.
۳- از آن به عنوان فرصتی برای معرفی سیرهی رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ویاران بزرگوارش وأنجام اعمال نیک استفاده شود.
کوته سخن اینکه شایسته نیست هر چیز جدیدی که در سطح فردی واجتماعی منشأ خیر و برکت است، عجولانه به آن برچسپ بدعت زد، وحکم جهنمیبودن آنرا صادر کرد، بلکه اولاً باید نگاه کرد که آیا نصی از قرآن و سنت آنرا منع کرده است یا نه؟ و آیا در آن کار ضرری وجود دارد یا نه؟ اگر چنین نبود بر اساس اصل اباحه آنرا جایز میشماریم، زیرا مقرر شده که هرجا مصلحت باشد همانجا شرع خداست. و ثانیاً هنگامیکه بر آن چیز جدید، نامیگذاشته شد که شبیه نام دینی و شرعی است، شایسته است به محتوای آن چیز نگاه کنیم نه به قالب آن؛ چرا که چه بسا آن نام از باب تشبیه مجازی با آن چیز داده شده است، و نه از باب معنای حقیقی. ا. هـ
و سخن آخر اینکه این مسئله یک بحث علمی، اجتهادی و اختلافی است، و همانطور که علمای بزرگی در جبههی مخالف قرار دارند، علمای بزرگی هم در جبههی موافق قرار دارند، و در بین علماء این مقوله معروف است که: “لا إنکار فی مسائل الخلاف” یا “لا إنکار فی مسائل الاجتهاد” یعنی در مسائل اجتهادی یا خلافی انکار وجود ندارد، پس در مسائل اختلافی بین علماء شایسته نیست، که گروهی گروه دیگر را تقبیح یا تکفیر کند، و علت اینکه اختلاف بوجود آمده اینست که حیثیات وجوانب مسئله بر همگان روشن نیست، وگرنه اختلافی بوجود نمیآمد. لذا شایسته است طرفین در بارهی این مسئله همدیگر را معذور بدارند، وبا کمال سعهی صدر همدیگر را تحمل کنند.
دیدگاه بگذارید