شب در میان
تاریخ نشر سه شنبه ۱۲ فبروری ۲۰۱۳ هالند
« شب در میان »
شریف حکیم
فبروری۲۰۱۳سدنی
***
بوسه زد بر صورتِ ، پرچینِ دریا آفتاب
پیش از آن کز چادرِ شب ، چهره بندد در نقاب
دست زر آلودۀ خورشید ، هنگام وداع
در حریرِ آتشین پیچید ، سرتا پای آب
چشم خواب آلود ساحل بین ، در آغوشِ شفق
نرگسِ شهلاست گویی ، خفته در برگِ گلا ب
نور میمیرد فلک را ، در حریمِ سرد شب
تیره گی دزدد عروسِ ، روشنایی با شتاب
مژه برهم میخورد ، مائیم و دنیای دیگر
شب گشاید تازه برگی ، از میان این کتاب
قصۀ شب ها بوَد ، افسانه های تلخ روز
یا فلانی کشته شد ، یا خانه هایی شد خراب
بزم شب ها این زمان ، گلپوش از استاره نیست
ره ندارد در شبستان ، جلوه هایِ ماهتاب
تا سحر بیدار ماند ، آنکه را سوزِ دل است
کی رود چشمان با احساس ، این شبها به خواب
این یکی دارد جدل ، با قسمت و تقدیر و بخت
آن دیگر از کردگارِ خویش ، میجوید جواب
تک تکِ دروازه می آید ، من از جا می پرم
قاصدِ صبح است می کوبد به در ، با این عتاب
شریف حکیم
حکیم عزیز بازهم زیبا و خواندنیست . موفق باشید. مهدی بشیر
واه…..شریف جان!بسیارعالی سروده ئ٬دست تان دردنکندوقلم تان همیشه روان باد٬زنده وسلامت باشید
یعقوب منګل
نهایت درودم به نثاری تان،چه زیبا…..