۲۴ ساعت

15 فوریه
۱۸دیدگاه

آمد بیاد

تاریخ نشر جمعه ۱۵ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

صالحه وهاب واصل

صالحه وهاب واصل

آمد بیاد

صالحه وهاب واصل

۸ / ۶ / ۲۰۱۲ 

هالند

**

نازنینا یاد تو کردم شراب آمد بیاد

تا نظر کردم به رویت آفتاب آمد بیاد

بس میان سینه ام دل از فراقت میتپید

روی آتش سوختن همچون کباب آمد بیاد

مکر دیدم در وفایت ، وعده ات کامل نشد

در خیابان خیالاتم سراب آمد بیاد

هر طرف دیدم به یادت مستِ از خود بیخبر

مستی های میگساران خراب آمد بیاد

از کنارم با تغافل رفتی همدوش رقیب

اشک های پیش پایت همچو آب آمد بیاد

طعنهء مردم شنیدم از جفایت بر وفا

بیوفا؛ از هر جفایت یک کتاب آمد بیاد

«واهِبا» هر چند میدانم نمی خواهد مرا

لیک حسنش چشم ما را لاجواب آمد بیاد

صالحه وهاب واصل

 

۱۸ پاسخ به “آمد بیاد”

  1. admin گفت:

    صالحه گرامی ، واقعا زیبا و عالیست . همیشه زنده و سلامت باشید.
    مهدی بشیر

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    ملیح و زیبا…..

  3. محمد یوسف جلال گفت:

    شعر نهایت زیباست
    موفقیت مزید بری خواهر ګرامی صالحه جان وهاب از بارګاه خداوند(ج) خواهانم

  4. نذیر ظفر گفت:

    غزل زیباست زیبا نگار باشید ؛ الهام تان گرم باد

  5. نذیر ظفر گفت:

    عا لیست ؛ زیبایی خاصی دارد مو فق باشید

  6. شريف حكيم گفت:

    باز هم شاخه اى قشنگى از درخت پر بار غزل هایتان . لذت بخش و دلنشین .

  7. مهدی عزیز تشکر از محبت تان . اطف تان است . زنده باشید

  8. شهلا جان عزیز قربانت ممنونم مهربان

  9. محترم جلال گرامی شما به سلامت باشید و خوشبختی شما را تمنا میکنم

  10. محترم ظفر گرانقدر نهایت لطف شماست زنده باشید

  11. شریف جان حکیم عزیز مهربان هستید . تشکر از محبت تان

  12. نذیر جان ظفر گرامی به زیبایی اشعار شما رسیدگی نمی تواند اما از لطف شما در حق بنده ممنونم .

  13. همایون عالمی گفت:

    صالحه جان بسیار زیبا و عاشقانه سروده اید مثل همیشه

    شاداب و خندان و عاشق باشید

  14. ولی پوپل گفت:

    خیلی زیبا و عاشقانه تغزل نموده اید .

  15. روئین رهنوش گفت:

    به شاعری تان باورمندم بانو واصل…سلامت باشید.

    بس میان سینه ام دل از فراقت میتپید
    روی آتش سوختن همچون کباب آمد بیاد

  16. همایون جان از شادابی گفتی ،

    این پیر عصا بدست در دشت جنون
    هر لحظۀ عمر داده ، شادابی گرفت
    وان جامۀ پر رنگ تنش را بدرید
    با بی خبری ز خویش، هم خوابی گرفت
    با یک تبسم به روی آئینۀ دل
    از هر ذره خنده های مهتابی گرفت
    و این شعر فعلا به من زیاد مطابقت میکند . شادی و شادابی و خوشبختی را هر قدر پیر سالخورده باشیم از نهاد دل در شناخت جنون عشق حقیقی نمی توانیم محو کنیم .

    قربانت همایون جان تشکر از پیام

  17. آقای پوپل گران ارج سپاس از لطف تان

  18. رهنوش گرامی ذره نوازی و بزرگواری تان است من هیچم

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما