بی تو هیچم
تاریخ نشر سه شنبه ۲۶ فبروری ۲۰۱۳ هالند
بی تو هیچم
صالحه وهاب واصل
۲۹ / ۵ / ۲۰۱۲
هالند
***
امروز دلم را به دغایِ مفریب
با وصف قلیل و بی بهایِ مفریب
بحری ندهد کفاف این تشنگیِ را
او را به یکی مَشکِ سقاء یِ مفریب
عمرم شده یی و عمر را نیست وفا
ما را به کرامت وفایِ مفریب
اندر بصری و نیستی در نظرم
چون نقش سراب دل به جلایِ مفریب
در جان و دلم نوای تو نغمه گر است
مارا تو به این نغمهء نایِ مفریب
معبود دلم تویی و بی تو هیچم
این خانه به نقش هر خدایِ مفریب
«واهِب» بنگر خود همه گشتیم دعا
ما را تو به این دست دعایِ مفریب
صالحه وهاب واصل
درود به خواهر گرامی ام صالحه جان وهاب واصل ، مثل همیشه عالی و زیباست . موفق باشید. مهدی بشیر
مثل همیشه شیرین پر مغز و غزل مکمل و مبرا از عیوب
شعرت جاودان باد صالحه جان وهاب
ما مهر و وفا بکوی یاری داریم
ما را به طریق آشنای مفریب
ای صالحه با کلام زیبای خودت
دلهای غریب بی دوای مفریب
قابل تمجید است وهاب گرانقدر
شرین و با فرحت!
واهب بَدل ودیده ای ما هستی قرین
درخانه ای دل همیشه آیی مفریب
از عهدو فایی ما بسی میدانی
بر مسجدو دیرو خانقایی مفریب
فروغ
محترمه صالحه جان وهاب واصل ، بازهم سروده ای زیبایی را از شما بخوانش گرفتم ، سرفراز باشید!
قریحۀ دلفریب تان باز عاشقانه تغزل نموده و چکامۀ ملیح و نمکین آفریده . آتش نفسان را مشک سقأ کفاف نیست .
حظ بردم .
مهدی جان گرامی سلام و درود بر شما میرسانم به امید صحت و عافیت تان با خانوادهۀ عزیزو محترم شما . تشکر نهایت از محبت های همیشهگی شما و سپاس از زحماتی که در حفظ خانوادۀ کوچک ۲۴ ساعت به خود متقبل میشوید .
همایون جان گرامی نهایت لطف و محبتت است عزیز . به پای اشعار زیبا و نغز و پر شور خودت هم نمی تواند برسد اما اینکه اشعارم را سزاوار وصف به این زیبایی و والایی میدانی به خود میبالم .
قربانت
از پیش «ظفر» کجا گریزی «واهب»
او را به کلام بی بهایی مفریب
هر حرف که ریزد ز سر خامۀ او
گنج است ورا به واه وایی مفریب
واهب
شهلا جان عزیز فربان شما عالمی سپاس ار محبت تان
این دیدۀ ما را به «فروغ» است نیاز
ما را به چراغ سر راهی مفریب
آ در جمع ما و بزم ما را جان بخش
با نامه و چند حرف و کلامی مفریب
واهب
قیوم جان بشیر عزیز درود بر شما سپاس از لطف و مرحمت شما . شاد و خوشبخت باشید .
محترم ولی پوپل کلام زیبای تان را میستایم .چه تشبیه زیبا و چی ادای رسا ممنونم از لطف و مهربانی تان در حق این سرایندۀ ناتوان