۲۴ ساعت

26 فوریه
بدون دیدگاه

مکثې برنوشتــﮥ

تاریخ نشر سه شنبه ۲۶ فبروری  ۲۰۱۳ هالند

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

دوکتور صلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

 مکثې برنوشتــﮥ جناب نگارگرو د.هاشمیان درمورداشعار بیدل

بخش اول

***

دوکتورصلاح الدین سعیدی – سعید افغانی

۲۶ / ۲ / ۲۰۱۳

***

نوشته های جناب دوکتور سید خلیل الله هاشمیان را درسایت های افغانی و نشرات شان بـدقـت مطالعه نموده. این نوشته ها وتحقیقات  را برای خود و انشاء الله که برای هزار ها هموطن و خواننده الهام بخش، مفید وارزشمندمیدانم و مستفید میشویم.

نوشتــﮥ مؤرخ ۲۰ / ۲ / ۲۰۱۳  استاد هاشمیان را تحت عنوان (آخرین سخن پیرامون یک بیت بیدل) درسایت وزین افغان جرمن آنلاین   زمانِ بارِ دیگر  مطالعه کردم که نظرم به عنوانِ  فـروتنانـﮥ مؤرخ ۲۳ / ۲ / ۲۰۱۳ جناب محمد اسحق نگارگربنام (یک عرض عاجزانه ) درین سایت افتاد وعنوان مذکور نسبت فروتنی جناب نگارگر، من را ازیک جانب  به یاد وتعمق در شعر (فروتنی ست نشان رسیدگان کمال – که چون سوار به منزل رسید پیاده شودابوالمعانی بیدل) بُرد و  از جانب دیگر بخشِ از افاده های جناب نگار گر«… می بینم که استاد – هاشمیانتمام زیبایی های شعر بیدل بینوا را خراب می کند…» را درحق جناب دوکتور هاشمیان که برعلاو معرفت “عرفانی” دانش، تحقیقات  و تحصیلات مربوط اکادمیک طولانی درین عرصه نیز  دارند، قسماً  نا آرام و در عین حال کمی متحیر ساخت. اګراین افاده را در حق جناب دوکتور هاشمیان  لغزش زبان ندانم،حد اقل آنرا غیر منصفانه خطاب کرده میتوانم.

این مطالب وجهت دادن الترنایتف، حق انتخاب برای خواننده و سهم خیر در بحث،  به نوشتن این سطور  وادارشدم.  

من به این باورم که برای درک عُمق و بُعد و بحث وارد مندرج دوپژوهش ومقالـﮥ فوق  ضرورت دقیق به  فهم بخش از مطالب به صورت مقدماتی است. که از میتوان  تعاریف ومفاهیم معیین از  علوم مانند صرف، نحو(قواعد زبان عربی)، مباحث بس پیچیده، باریک و حساس علم عقاید مانند جبر و اختیار، تقدیر، رضاء واراد الله تعالی، مفاهیم و فلسفــﮥ ضرورت ومنطق جهان ابتلای بشری وضرورت  موجودیت خوبی و بدی، عقل، رسالت و رسیدن رسالت به شخص، موجودیت شیطان، گناه، توبه ، علایم و شرایط قبول ممکن توبه، شناخت از علوم تفسیر و علوم حدیث، شناخت از زندگی و مراحل مختلف زندگی حضرت ابوالمعانی عبدالقادر بیدل، انکشافات ومراحل مختلف فکری وی،  شرایط ومحیط،، گذشته و زمان نوشتن این شعر، شناخت از استعمال کلمات مشابه توسط حضرت بیدل در اشعار  دیگر، شرایط  و افکار وحوادث  مسلط به گذشته و  شرایط زندگی بـیـدل… ، را نام برد.

قابل یادآوری است که دسترسی بر بخش ازین مطالب وبحث وارد بر آن ضرورت  پیمودن پله های اولی زینه را برای رسیدن قه پله های بالایی ایجاب میکند.

برعلاو این باید همیشه در نظرو تحت الذهن داشت که قانونمندی هاو فورمول های معیین در علوم سیانسی (علوم اکزکټ مانند الجبر، هندسه، کیمیا و … ) با قواعد و قانونمندی های درعلوم اجتماعی (جامعه شناسی، روانشناسی ، بخش های مختلف علوم زبان شناسی به شمول علم هویت ویا تاریخ لغات و کلمات– ایتومولوجی  و لینگویست هیستوریکل –  و…..)  از خود تفاوت های دارند. قاعده و نتیجه گیری ها درعلوم سیانسی یعنی علوم اگزکت –  درهمه موارد یک جمع یک دواست، اما نتیجه گیری، قانونمندی ها وبرداشت ها وبه اصطلاح فرمول ها درعلوم اجتماعی ممکن در صدمورد یک چیز باشند اما در مورد صد ویکم چیزی دیگر.

لغات و اصطلاحات درهر زبان از خودتعاریف لغوی، اصطلاحی، تاریخی، معانی ظاهری، باطنی و …. دارند که دانشمندان با تجسس و تحلیل های مرتبط هدف از کلمه ویا هدف که دربحث ما شاعر در ارتباط معیین بکار بُرده جستجو میکنند و مفهوم آنرا در ین ویا آن ارتباط در مقطع زمانی معیین در سند و یا افاد شعری ویا نثری موشگافی نموده وتوضیح میدارند.   درین راستا فهم از استعمال اصطلاحات هرعلم و شناخت تحصصی از آن نیز مهم است. درین رابطه دست آنهای بلند و به صواب نزدیکتر خواهد بود که  برعلاو فهم عرفانی و تصوفی از کلمات و اصطلاحات، فهم لازم اکادمیک نیز داشته باشد.  به شناخت من این مشخصات در وجود جناب دوکتور هاشمیان موجود است.  

اما درین بخش ملاحظه و تأکید جناب نگار گر در مقارنــ ومقایسـ زبان شناس و شاعر خوب  که زبان شناس بر معانیی وضعی کلمات تأکید دارد و شاعر درین راستا چندان خود را پابند  آن  نمی داند، این تأکید   بحث در دریافت معانی ومفاهیم افاده های شعری معیین را پُر جنجال تر میگرداند و عامل  مشاجرات که دربخش موارد این مشاجرات ویا تبادل نظر نیز زیبا است وبه نحوی رحمت برای ما جویندگان حق است.  درین میان بحث وسوال اینکه  هدف و مفهوم که شاعر آنرا به این ویا آن هدف استعمال داشته ویا اینکه هدف و معنی که درست است، بحث است  بجای خود باقی.  از خاصیت شعر هم عارف و هم صوفی و هم اکادمیک میداند که  در همه موارد شعراء دید و افاد خود را از آشیا دارد و افاد غیر شاعر با شاعر مسلماً فرق میکند. برای تکمیل بحث، تردید ندارم که درین راستا هست افاده های که دراستعمال بخش از آنها  عدم دقت صورت گرفته و یا فهم ما از شعراء و عرفای گذشته مانند این است که گاهی همه را به بلند ترین مدارج رسانیده، آنها را قابل خطا و اشتباه نمی دانیم و درین راستا مرتکب افراط و تفریط میشویم.

چنانچه قبلاً اشاره شد، گفته میتوانیم که فهم، افاده ها، نوشته، تحلیل،  شعر  و برداشت های پژوهش گران، فرهنگیان و شعرا هم از مراحل مختلف فهمیگذشته و این مراحل مختلف درآثار و نوشته های این اشخاص به نحوی تبارز و تبلور میکنند که ازین حالت ویا حتی مد و جذر  میرزا عبدالقادر بیدل نیز مسثـتنی بوده نمی تواند.

درین جای شک نیست که کسې از مادر ملا وعالم متولد نه شده و همین چړی ها و طالبان مدارس به مروزمان  “نیمچه ملا” به و با ادامـﮥ تلاش، آموزش  و مجاهدت  ملا ، عالم و  متفکر  شده اند. واگر درین راستا  عبدالقادر  زمانی “نیمچه ملا” بود و بعداً و به تدریج به حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقارد بیدل مبدل شده است، یکی امر طبعی است و این حالت دلیل موجه  برای برگشتن از راه پیموده شده درحق بیدل شناسی نیست.

اما توضیح  وتحلیل جناب دوکتور هاشمیان  درمورد باگذاشتن ندائیه و سوالیه و   تقسیم سوالیه هابه سوالیه به مفهوم اصلی (سوالیـ سطحی ) و سوالیه به مفهوم شک وتردید(سوالیـ مفهومی) این شعر را به نحوی توضیح نموده و تلاش میکند آنرا با ارزشهای حاکم و قابل قبول و منطق قویتر از منطق توجیه جنانب نگارگر ارایه میدارد.

مسأله دیگر مسأله معصیت ویا عدم آگهی که برای بعضی اصلاً در حق بیدل مجاز نمی باشد. اما چرانی مگر نه گفته اند که:

گهی بر طارم اعلی نشینیم – گهی بر پشت پای خود نه بینیم.

اگر مسأله کاملاً به دورها بکشانیم و درفهم از حرام بودن خمر به معنی تخمر و تخمر به (واین) بوقوع میپیوندد و  در بر گیرند  تمام انواع الکهول به شمول (می مذکور در ین شعر بیدل) که پروســ  تخمر را حتماً نمی گذراند، بپردازیم،  بحث  به نحوی قابل باز کردن خواهد بود. درحالیکه به اساس اصل چارم منابع حقوق اسلامی یعنی به اساس انالوجی (قیاس) هرآنچه که زایل کنند عقل و یا کُند کنند آن است، حرام است، این بحث را مجال نفس راحت کشیدن حتی لحظــ هم  نمی دهد. ارتکاب عمل حرام گناه است اما مَحِلِ حرام انسان را از دایر اسلام خارج میکند واین امر جدی است. 

چنانچه گفته آمدیم برای فهم علوم اسلامی علوم زبان و دانش اکادمیک و شناخت از شاعر به صورت حتمی ،  یافتن راه صواب را تضمین نمی کند. تصادفی نیست که جناب نگارگر درآخیر نوشتـ فوق خویش مینویسد: والله اعلم بالصواب – الله تعالی داناتر به راه صواب ، وارد و درست است.  

موضوع دیگر را که در ین مبحث قابل تذکر میدانم این است که  تصادفاً من در همان فاکولتـ فلسفه پوهنتون چارلز پراگ چند سمستر جهت آموزش در سالهای نود قرن گذشته، حضور بهم رسانیده ام و شرف شاگردی  وروابط بسیارارزشمند مولِــد شاگردان  پروفیسوران را داشته ام که  جناب دوکتور هاشمیان درین نوشتــﮥ خویش از آن به نام مکتب و سبک «تئوری نحو پراگ» نام برده اند که میتوان این شناخت وروابط خوب را همین حالا هم وسیلـﮥ کار بیشتر درین راستا بکار گرفت.

برای معلومات باید گفت که واقعاً در فاکولتـ  فلسفـ پوهنتون چارلز پراگ که جناب دوکتور هاشمیان از آن از مؤسس سبک تئوری نحو برای استفاد از زبان ….. (تئوری نحو پراگ ) نام برده همین حالا استادان جلیل القدری وجود دارندکه عربی و دری/فارسی را خوبتر ازما عِـلماً میدانند وتدریس میکنند. پروفیسور کروپاچک، پروفیسور گومبار، پروفیسوروسلی، دوکتور بیچکا  و دیگران را میتوان نام برد که با  پروفیسور کروپاچک و داکتر بیچکا شرق شناسان  مشهور موجودجهان روابط طولانی علمی  و ارادت متقابل داشته ام.

ازین مبحث من که نه شاعرم، نه متصوف و نه بیدل شناس چه میخواهم؟

باوجود اینکه خطاب جناب نگار گر قرار ظاهر کلام صرف محترم دوکتور هاشمیان است اما امید که همه خواننده ها وجویندگان حق را درنظر گرفته ومارا هم در استفاده از بحث شان درنظر داشته باشند که انشاء الله چنین خواهد بود. برماست درین افاده، خصوصاً در حق خدمتگاران قابل ارج کشور دقت و احتیاط لازم به خرچ دهیم.

درمجموع نظر درمورد شاعر وافاده های شعری  در جامعــ ما  از نظر اسلامی اقلاً دوگانه است.

اولاً  شعر و افاده ای شعری را درموارد با غـلو همراه دانسته افراط و تفریط ها را در انتخاب کلمات و افاده های غیر را عبور از خطوط قرمز میدانند و در مخالف به شعر و شاعری می برایند. این برخورد درموارد موجه و درموارد کوتاه فکری و قِـلتِ دانش وفهم درست از افاده هاست. که به این ترتیب حتی در موارد آنرا خارج از حیطــ  اسلام دانسته،  رد وقابل پذیرش نمی پندارند.   

بخش از علما ومتفکرین اسلامی خود شعر را به شعر خوب و شعر خارج از حیطــ اسلامی تقسیم میکنند و درمورد انفرادی قضاوت را بجاء و عادلانه میدانند. شعرپشتوی : د هغه لستوڼی لاس ید بیضاء دی – چې پرې وچې کاندی اوښکې د یتیم

را هیچ شخص و هیچ عالمی از هردین و هرقماش رد کرده نمی تواند. خاصتاً  شعریکه برای تفصیل و تشریح آیات الهی بکار رود  مانند این شعر پشتو:خدای هم نه بدلوی  حال د هغه قوم – څو چې خپل حالت بدل نه کړی په خپله. (ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم – الایه).

والله اعلم بالصواب

پایان بخش اول  
 
بدون دیدگاه

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما