طنزی درباره غزلهای عاشقانه
تاریخ نشر چهار شنبه ۲۷ فبروری ۲۰۱۳ هالند
طنزی درباره غزلهای عاشقانه
صادق پیکار
***
اگر اشعاری را که شاعران برای معشوقۀ بی هویت (نامعلوم) انشا کرده اند از صفحات دفاتر اشعار پاک سازند، دگر نه شاعری خواهد ماند و نه دفترغزلی.
به ابن طنز کوچک توجه کنید:
شاعری در اشعارش از جفا وبیداد معشوقه شکایت داشت. روزی یکی از سروده هایش که تازه در نشریۀ محلی به نشررسیده بود به شورای شهرراه یافت. شهردار شکا یت های شاعر را خواند و دلش برای شاعر جفا کشیده سوخت. شهر دارشاعررا به شورای شهر خواست و برایش گفت: “
اگر معشوقه ات را برای کنسل معرفی نمایی، اورا به کنسل شهری حاضر میکنیم و برایش توصیه می نماییم که از جفا کاری نسبت به شما بپرهیزد.” شاعر به جواب شهر دار گفت: ” شهر دار صاحب، هر دختری را که جناب شما می پسندید همان دختر معشوقۀ من است.
زیبا و عالیست.زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر
ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﭘﻴﻜﺎﺭ
ﺯﻳﺒﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ اﻳﺪ
ﺑﺒﺨﺸﻴﺪم اﺯ ﻧﺎﭼﺎﺭﻱ اﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﻳﻌﻨﻲ ﭘﻮﭼﺎﻕ ﺧﻮﺭﻱ
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻧﺎ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻫﺠﺮ
ﻫﺠﺮ ﻣﻦ ﺁﻫﻨﮓ ﺟﺎﻧﺴﻮﺯ ﻓﺮاﻕ
ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﺮﻫﺮﻛﻪ ﺧﻮاﺭﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﮔﺮ ﺯﻣﻠﻚ ﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻋﺮاﻕ
ﺳﻮﺯﺵ اﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭ اﺷﻌﺎﺭ ﻣﻦ
ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺟﻤﻠه ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺰاﻕ
ﺩﻝ ﻣﺴﻮﺯاﻥ ﺑﺮ ﺳﺮﺷﻚ ﮔﺮﻡ ﻣﻦ
ﺗﺮ ﭼﻮ ﺑﻴﻨﻲ ﮔﻮﻧﻪ اﻡ ﺭا اﺯ ﺑﺰاﻕ
ﻣﻨﺘﻆﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺗﺎﻥ
خوب نوشتید جناب پیکار . فکر میکنم منظومه اى تان را نیز قبلأ خوانده ام .