سرشک غم
تاریخ نشر پنجشنبه ۲۸ فبروری ۲۰۱۳ هالند
سرشک غم
از انجنیر خلیل “شجاع”
***
پسرک خانه بیامد صدا کردکه مادر
بین چه امروزخداداد به ما طا لع ا ختر
گرچه بارفت پدر اشک غمم کرد زمین تر
عا قبت سیل سر شک من و تو ریخت به کوثر
زان خدا از نظرلطف به مادید و به خواهر
خواهرش دخترک ریزه وچرکیده چوبشنید
که برادربه مکررمادرش خواند بترسید
نکند بازبه خودگفت دیگر با ز چه تر کید
بم وخمپار ه عمل کرده ویا راکت نا دید
یادش ازمرگ پدر آ مد وآن صحنهً ا بتر
پابرهنه به دوش سوی در خا نه بیا مد
جیغ سرداد وبیفتاد یخن پاره قبا کرد
دلکش هول نمود,چهرهگک ازترس بشدزرد
لب پرخندبرادرچوبدید دورشد ش درد
اشک خرسندی اش ازدیده بروفت با سرچادر
بچه پرسید که خواهر مادرم باز کجا رفت؟
تا ببیند که چه جا نانه یکی بوتلی ازنفت
دستم آمد زیکی مردک بیچاره نگونبخت
که خودش رفت زدنیابه دیار دگه پیوست
کله اش توته ُ خمپاره بکو بید به آ جر
دخترک بانگهی ها ج چه طفلانه پرازدرد
گفت خوبشد که دگرشب تپتولی نتوانکرد
مام کزدوریُ ا یام تن اش گشته یکی سرد
در جنت بکند بازخدا بررخ آن مر د
آ نکه سرباخت وشهادت بشد ش نیک میسر
مادرخسته وافسردهُ غمد ید ه بیا مد
پسر ودختر خود دید که ایستاده صدا زد
زودشو دختر کم ،کفش مراآبله پا کرد
آبی آورکه بریزم به سرش ،کشت مرا درد
همه جانم شده ازسوختنش کو ره، مسگر
هردوفرزندعجولا نه پئ آ ب دو ید ند
دوله ای آب به کف دیرترک سربرسیدند
هرچه جستند ته وبر اثر از نفت ند ید ند
ریزش آن به زمین از لب مادرچوشنید ند
وای گفتند،چه بگذ شت به ایشا ن, همه از هر
انجنیر خلیل “شجاع”
چه زیبا واژه ها را رقصاندید عالی بود احساس تان قابل قدر است……………………..درود باد
مملوست با احساسات پاکیزه! مؤفق باشید دوست گرانقدر!