سیلِ مرگ
تاریخ نشر چهار شنبه ششم مارچ ۲۰۱۳ هالند
سیلِ مرگ
حسن شاه ” فروغ “
۶ / ۳ / ۲۰۱۳
لندن
***
دربهاران طرح رنگ وبویِ هرگُل ریخته اند
برسرو رویِ گلِ سُرخ خونِ ازدل ریختند
تا نباشد سازِ خاموشی حُکمرانِ چمن
شوق غنچه در نهاد و شورِ بلبل ریخته اند
عشق گردید منشاء شورو شعب در زندگی
نبض مستی از رگِ تاک در بُن مُل ریخته اند
تا نه بینیم روی شادی را بعُمرِ خویشتن
ازصراحی باده کم،کم یاکه قُل،قُل ریخته اند
آتشی برسر زده چون شمع میگردیم آب
از هجومِ اشک ما تهدابِ منزل ریخته اند
دربهار و درخزان صیاد دست از ما نشُست
خونِ بسمل دایما بردستِ جاهل ریخته اند
ما نمی دانیم گناه بلبل آواره چیست؟
برگلستان آتش وبرگردنش غُل ریخته اند
ازفروغ عشق نفس در سینه میپیچد مگر
سیلِ مرگ درجادهٔ نابودیِ کُل ریخته اند
باتقدیم احترام فروغ از لندن
بازهم زیبا و خواندنیست . زنده وسلامت باشید فروغ گرامی . مهدی بشیر
مطبوع و دلپذیر!