نجوی دگر نداری
تاریخ نشر پنجشنبه هفتم مارچ ۲۰۱۳ هالند
به پاسخ سروده ای زیبای ( پروای دل ندارم ) اثر دوست گرانمایه
جناب نذیر احمد ظفر
قیوم بشیر
ملبورن – آسترالیا
ششم مارچ ۲۰۱۳
نجوی دگر نداری
خواندم حکایتی را گفتم خبر نداری
چون در فراق جانان یک چشم تر نداری
تو ترک یار کردی سودا دگر چه باشد
خوش کن دلِ پریشت هیچ دردسر نداری
آسوده می خروشی هرگاه که دیده بندی
افسونگری چه باشد شور و شرر نداری
نی از فراق نالی نی بر وصال بالی
در انتهای مطلب سود و ضرر نداری
فرخنده گشته حالت غمها دور از جمالت
شادم ز غصه بر تن جامه به بر نداری
تنها شدی به دوران از جور خوبرویان
جزءغصه های دلدارچیزی(ظفر)نداری
با شور و آه و افغان گردیده ای پریشان
ای یار گوشه گیرم اینسو گذر نداری
دل کرده زرد وزارت درفصل نوبهارت
در راه ی ماهرویان پروای سر نداری
نی رند ومی پرستی مینا ی غم شکستی
در کوی باده ساران نجوی دگر نداری
برخیز«بشیر»که امشب ازبس دلم گرفته
در راه غمگساری جانم اثر نداری
قیوم بشیر
قیوم جان ، مثل همیشه زیبا و عالی سرودید. کیف کردم و لذت بردم . زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
قیوم گرانقدرم عالی سروده اید و بسیار مقنع ؛ همیشه الهامت گرم و قلمت رسا باشد ؛ به خدای یگانه میسپارمت
مهدی جان و جناب ظفر عزیز سلام و عرض ادب تقدیم شما باد ، از حضور گرم تان جهانی سپاس و از حسن نظرتان متشکرم ، درود بر شما!