۲۴ ساعت

11 مارس
۳دیدگاه

از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی

  تاریخ نشر دوشنبه  ۱۱ مارچ  ۲۰۱۳ هالند

Boek1001

حکایت ۱۹۵

من ار  نام  مردم  بغیبت  برم

نگویم   بجز   غیبت   مادرم

که   دانند   پروردگان   خرد

که طاعت همان به که مادر برد

« سعدی»

غیبت در حکم

گوشتخواری است

***

حضرت رسول اکرم (ص) هر وقت با اصحاب به سفر میرفتند، یکی از فقراء صحابه را با دو نفر ثروتمند همراه میساختند تا آن شخص درویش خدمات دونفر توانگر را انجام بدهد و آنان نیز مخارج وی را بپردازند.

در یکی از سفر ها حضرت سلمان (رض) که از جمله درویشان صحابه بود خدمت دو نفر از ثروتمندان را بعهده گرفته بود ودر هر منزل که فرود میآمدند، خوردنی و آشامیدنی ایشان را تیهه می نمود.

اتفاقا در یکی از منازل بین راه سلمان پیشتر از آن دو رفیق خود راه منزلی را که در جلو بود پیش گرفت تا قبل از رسیدن رفقا طعامی آماده کند ولی خستگی بروی غلبه نموده ودر آن منزل بخواب رفت ونتوانست غذائی تهیه نماید.

دو رفیق وی هنگامی که بآنجا رسیدند طعام نیافتند وسلمان را به حضور آن حضرت (ص) فرستادند و آن حضرت (ص) ویرا نزد حضرت اسامه بن زید که وظیفه خازنی آنحضرت (ص) را عهده دار بود فرستادند.

اسامه گفت :

نزد من چیزی از طعام باقی نمانده است .

حضرت سلمان بدون طعام نزد رفیقان باز گشت و ایشان وقتی که او را دست خالی یافتند گفتند:

نزد اسامه طعام بود ولی او بخیلی کرد ونداد.

سپس سلمان را بنزد یک دسته دیگر از صحابه که در آن منزل فرود آمده بودند فرستادند ولی نزد ایشان هم چیزی از جنس خوردنی یافت نمیشد و سلمان باز بدون طعام نزد ایشان بر گشت !

رفیقان وی از روی طعن گفتند:

اگر ما این سلمان را به چاهی که آب داشته باشد بفرستیم ، آب آن چاه به زمین فروخواهد شد.

آنگاه بر خاستند و به تجسس پرداختند که آیا در نزد اسامه طعام بوده است یا نه و در همان اثنا با حضرت پیغمبر (ص) رو برو شدند و آن حضرت (ص) خطاب بایشان فرمود:

آثار گوشت خوردن در شما دیده میشود.

گفتند :

یا رسول الله بخدا سوگند که ما امروز گوشت نخورده ایم.

فرمودند:

شما گوشت سلمان و اسامه را میخوردید!

و آیهء شریفه یا ایهاالذین آمنو اجتنبو اکثیرآ من الظن ان بعض الظن اثم (سورهء ۴۹ آیهء ۱۲) بهمین مناسبت نازل شد

سلسله این حکایات ادامه دارد…

 

۳ پاسخ به “از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی”

  1. عبدالغني نيكسير گفت:

    من این کتاب پر ارج را خوانده ام وبار ها خواهم خواند.خداوند روح استاد بزرگ را شاد داشته باشد.

  2. شهلا ولیزاده گفت:

    چقدر عمیق و عالی. درود!

  3. besmellah گفت:

    واقعا آموزنده است

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما