خمار
تاریخ نشر پنجشنبه ۱۴ مارچ ۲۰۱۳ هالند
خمار
احمد رشاد ” زریر “
دی شب خمار از دهنم آیه را ربود
از مغز من حدیث گران مایه را ربود
جسمم کشید سوی خود از روی جانماز
دستِ شراب و از بر من سایه را ربود
دست مرا که جام به دور خودش فشرد
پند ملای مسجد هم سایه را ربود
دزد گناه آمدو از دخل دین من
بود و نبود و پیسه و سرمایه را ربود
از رگ رگم کشید و بخورد و حرام کرد
شیر حلال مادر و از دایه را ربود
احمد رشاد ” زریر “
زریر عزیز ، بازهم زیبا و عالی سرودید ، مؤفق باشید!
آفرین بر أنچه نوشته اید ، جرآت و صلاحیت تان را میستایم . واقعن خوشم آمد و چند بار خواندمش
صد مرحبا به این چکامۀ نغز و ناب ، آهنگین ،پر مضمون پر معنی و معنا، زیبا و مهنا . شعر این گونه باید باشد که با آن بچرخی و برقصی . شورانگیز سلیس و روان .
احسنت بشما هموطن نازنین من
شادمان و کامران باشید.
خُرسندم از شما یکبار دیگر خواندم و حظ بردم. معطر و تازه!
واه زریرعزیز نام خدا قیامت کردی با این ساخت وبافت کم سروده ای میتوان یافت موفق باشید
فروغ
واو زریر عزیز بسیار مقبول جدی بسیار زیبا و دلپذیر . یک الهام نو، اندیشه نو با کمال جرئت .
همیشه موفق و شادمان باشید
درود بر مهدی بشیرِ بزرگ و بزرگ اندیش! وقتی دست شما در کار باشد، شک نیست هر چرند سرای شاعر خواهد شد….ممنون تان ام.
شریف حکیم گران ارج را مدیونم با این لطف که در حقم داشته اند….لطف بی کران کرده اید در حق بنده…
حضرت وکیل پوپل را خاکِ پا شدنم کم است… ذره نوازی کرده اید.
سلام بر بانو ولیزاده شاعرهی رویاهایم….لطف دارید.
جنابِ فروغ! ضمِ تشویق استادانهتان، رهنمایی تان را نیز خواهانم…
درود بر بانو وهاب واصل! شعرهای شما در رشد من نقش داشته اند…از همه تان….وقتی می خوانم می دانم و سر شار می شوم، استادانِ من