عشق آن گنجست
تاریخ نشر دوشنبه ۱۸ مارچ ۲۰۱۳ هالند
حسن شاه ” فروغ ”
عشق آن گنجست
حسن شاه ” فروغ ”
۱۸/ ۳ / ۲۰۱۳
لندن
****
عاشقی جُز عشقِ آن جانانه نیست
عشق آن گنجیست، در ویرانه نیست
عاشقان را دل پُر از ذوقِ خداست
همچو زاهد کجرو بیگانه نیست
عاشق هرجا ساجد راه حق است
حق پرست جُز عاشق فرزانه نیست
بگذرد عاشق ز جان و مالِ خویش
عاشقان را خانه و کاشانه نیست
عشق را رنگ و هوایِ دگر است
غیر عاشق درجهان دیوانه نیست
شمع عشق روشنگر دل ها بوَد
دورِ شمع عشق جُز پروانه نیست
عاشقان درکویِ معشوق جان دهد
ساکنین مسجد و بُتخانه نیست
زُلف معشوق دام راه عاشق است
مُرغ عاشق در هوایِ دانه نیست
از فروغ عشق ما را زره ایست
جُز بدر گاهش مرا شکرانه نیست
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز ، باز هم زیبا , زیبا و دلپذیر است خوشم آمد. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
سلام شاعر توانا محترم فروغ صاحب ! من اشعار شما را همیشه میخوانم و از ان حظ و لذت میبرم ، در این شکی نیست که عشق ګنج است ، ولی ؛ دوام ابدی ندارد !!! آما ؛ عشق حقیقی به رب العزت ، ګنج سعادت است که حاصل آن ، ابدی است !! باتقدیم احترامات مخلصانه سعیدی
http://www.said-afghani.org
سلام شاعر توانا محترم فروغ صاحب ! من اشعار شما را همیشه میخوانم و از ان حظ و لذت میبرم ، در این شکی نیست که عشق ګنج است ، ولی ؛ دوام ابدی ندارد !!! آما ؛ عشق حقیقی به رب العزت ، ګنج سعادت است که حاصل آن ، ابدی است !! چنانچه فرموده اید : عاشقان را خانه و کاشانه نیستب !! در حالیکه بدون علاقه و محبت نمیتوان به عشق توصل شد بنآ علاقمندی و محبت دل هم خانه است و هم کاشانه !! با تقدیم احترامات مخلصانه ، سعیدی
http://www.said-afghani.org
با تقدیم سلام به آقای برهان الدین سعیدی وتشکراز آینکه وقت گرانبهای خود را صرف خواندن اشعار بنده مینمایند٬ هدف من هم درین سروده عشق واقعی به رَبُ العزت است نه عشق های مجازی و زودگذرزندگی بهمین
منظور بند اول سروده با (عاشقی جُزعشق آن جانانه نیست)شروع شده واشاره ای به عشق پروردگارعالم است و
ودر بند آخر این عشق جمع بندی شده شاعر میگوید(ازفروغ عشق ما را زره ایست ـــ جُزبدرگاهش مرا شکرانه نیست)واشاره ای شُکرانه از درگاه پروردگار عالم است امید وارم که بار بار این سرود را بخوانید مطلب را میگیرید با احترام فروغ
جناب سعیدی صاحب
هدف من از بکاربرد (عاشقان را خانه وکاشانه نیست)آنست که عاشقان راه حق هیچ وقت در هوای خانه و کاشانه
دنیایی وز اندوختن زرو ثروقت وقصروقلعه نمیباشند، دل خانه وکاشانه ای برای مانه بلکه دل خانه ایست که باید
در آن برای خداوند وبعداًبرای دگران جا داد
سلام شاعر توانا محترم فروغ صاحب ! امید صحت داشته باشید و سلام های صمیمانه من را قبول کنید .
دوست صاحب دل ! من اشعار زیبا شما را همیشه میخوانم و حتی چندین شعر شما را در رای دهی ماه های قبل سایت ۲۴ ساعت انتخاب کردم ، باید دوستانه اظهار نمایم که هدف من از نوشتن پیغام ها در بخش دیدګاه فقط و فقط بازشدن راه جرویحث در رابطه به عشق مجازی و عشق حقیقی و بالاخره هفت وادی عرفان و یا هفت شهر عشق از طریق صفحات زیبای سایت وزین ۲۴ ساعت است ، نه شکوه ، نه شکایت و یا هم نه نقد ! و نه هم من خلاقیت و توان ان را دارم !!
دوست محترم : من از ان عشق یاد میکنم که خانه وکاشانه ان درگاه حق تعالی است ! من از ان عشق یاداوری مینمایم که در آن ضرورت به می و میخانه و غیره و غیره نخواهد بود !!!! من از ان عشق باد اوری مینمایم که فقط توسل ان به رب العالمین باشد و آن ذات مقدس را با عشق و محبت ، سجده و عبادت نماید ! نه شرین و نه هم فرهاد را ؛ و نه هم تار زلف این و ان را !!!
بخاطر اینکه : دین اسلام ؛ دین عشق و محبت است !!!
بنآ ؛ رسیدن به این عشق ؛ « از دیدگاه عرفان و تصوف » : سالک چه باید کرد و چگونه رحمت و انوار الهی را بدست آورد !!! معیار اساسی « ذهد ، عباد رباضت و …… » است که از طریق ان میتوان به رحمت انوار ذات حق تعالی ، متوسل شد.
چنانچه رابـعه بنت اسمعیل الـعدویه ، اولیـن زن صوفی چنین گفته است :
خــدای ! من ترا از ترس آتش دوزخ و یا به امید طلب جنت ، عبادت نمی کنم ؛ بلکه ترا دوست دارم و خاص از آن سبب به پیشگاه عظمت و جلال تــو سجده مینمایم ) .
بااحترام
سعیدی
برادر گرامی ام آقای سعیدی باتقدیم سلام مجدد من نمیخواستم که حرف به درازا بکشد چراکه نه من اهل تصوف و طریقت هستم ونه هم توان بحث در ومورد تصوف را دارم من فقط یک مسلمان عادی معتقد ودوستدار خدا وعقیده خود بود عاشق تیپ خودم هستم وآنچه که من درسروده های خود درمورد عشق میگویم همه مخلوق آن خدای هست که من عاشقانه دوستش دارم نه بخاطر بدست آوردن جنت میسرایم ونه هم از رفتن دوزخ هراسی دارم چراکه اینهاهمه وابسته به اعمال وعمل کرد ما ارتباط دارد هستند کسانی که خدا راعاشقانه دوست دارند مسجد را برای کس نمیدهند وبه امید رحمت او روزانه خون صد ها انسان بی گنه را می ریزند غارت میکنند زرمی اندوزند ودها جرم وجنایت دگری را بنام دین وخدا وند انجام میدهند که خداوند ماوشما را نجات دهد
عاشقان از عشق هستی برده اند
زانکه دل جز خانۀ جانانه نیست
واهب