باورِ هیچ
تاریخ نشر چهارشنبه ۲۰ مارچ ۲۰۱۳ هالند
« باورِ هیچ »
شریف حکیم
مارچ۲۰۱۳سدنی
***
باز نوروز رسید
باز از جامۀ رنگینِ بهار
تنِ عریان زمین رنگ گرفت
آسمان گشته یکی نیل فروش
دشت و دریا همه در جوش و خروش
کاج را باد ببوسد بر و دوش
یک لبی نیست درین فصل خموش
گفت پروانه به گل این در گوش
باز نوروز رسید
فصلِ دل بازِ بهاران آمد
جای آن موسمِ دلتنگ گرفت
باز نوروز رسید
لحظه ها گرم و صمیمی
وعده ها انسانی
آنکه با دستانش
بارها باغچه ویران شده بود
گفت امسال به والله
نکنم ویرانی
سخن عشق
یکی بر سرِ عام
دیگری گفت به معشوقۀ خود پنهانی
باز نوروز رسید
واژه های خفته
همه بیدار شدند
گاه در شکل غزل
گاه در شعر سپید
در سراپای کلام و شعرم
با همان معنیی سالیکه گذشت
باز تکرار شدند
باز نوروز رسید
باورم بود که این بار تو هم
به تسلای دلم می آیی
با سر انگشت لطیفِ نِگهَت
گرهِ بغض مرا میکشایی
لیک
آمد نوروز
و تو
آن رفتۀ نا آمده ای
که منت باز بدین باورِ هیچ
پای تصویر زمان
منتظرم
شریف حکیم
جناب حکیم عزیز بشما و خانواده محترم سال نو و بهار نو صمیمانه مبارکباد . سروده زیبا ست. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
شریف گرامی مانند همیش زیبا و بانشاط سروده اید سال نوجناب شمارا مبارک باد میگویم ببخشید که امروز بدون اجازه ای شما آدرس شما وهمه از دوستانم را برای چهار نفر دادم وخواستم که همیشه مزاحم شما شود،این چهار تن عبارت بود ازصحت،خوشبختی،موفقیت،وسعادت میباشد همچنان برای خوشی توصیه کردم که پُشت دروزه ای
هریک از شما استاده برای غم و اندوه اجازه ندهد که وارد منازل شما شود با احترام فروغ
شریف جان،
آنچه در خاطرم میگذشت، در این سرودۀ تان بدان این چنین اشاره کرده اید که خیلی مقبول وبه جا افتاده:
” واژه های خفته
……………..
با همان معنی سالی که گذشت
باز تکرار شدند
باز نوروز رسید”
شریف جان
شنیده بودم اما نه کامل.
خیلی شاعرانه است ( با سرانگشت لطیف نگهت)
موفق تر باشد
از فروغ عزیز صد جهان ممنون . سال نو را براى شما و خانواده اى عزیز تان مبارک میگویم. کار شما را من هم تکرار کرده آدرس تان را به همان چهار مرجع دادم. بهار مملو از محبت و سرشار از خوشیها برایت میخواهم.
پیکار صاحب از نظر تان ممنون ، من و شما وجوح مشترک زیادى داریم . سال نو تان را به امید اینکه دیر تر کهنه شود مبارک میگویم.
واحد عزیز سال نو شما هم صد بار مبارک. شما درست فرمودید قسمتى ازین سروده را در جزیره اى کرسمس به شما شنوا نده بودم ، فعلن فکر کردم وقتى رسیده بود که إصلاح و تکمیلش کنم . حافظه اى تان قابل ستایش است.
خیلی عالی و خوشگوار……