حِرص دنیا
تاریخ نشر جمعه ۱۹ اپریل ۲۰۱۳ هالند
حِرص دنیا
حسن شاه ” فروغ “
۱۸ / ۴ / ۲۰۱۳
لندن
****
در خیابانِ وفا آن بی وفا گم کرده ام
در میانِ دوستان من آشنا گم کرده ام
بسکه هرسو حُقه بازان بر سرِکارآمده
مُرتشی ورشوه ده و رَهنما گم کرده ام
چال ونیرنگ وفسادو غارت غارتگری
دروجود این دغل بازان حیا گم کرده ام
لاف از زُهد است وتقوا،خمدتِ دینِ خدا
زیرِ دست و پایِ ظالم،بینوا گم کرده ام
سُرخ ازخونست دایم کوچه هایِ شهرِما
رسته و بازارو دوکانِ، حِنا گم کرده ام
کشتی بی لنگرِ ماغرقِ بحرِ خون شده
نا خدایِ نا بکار و ناروا گم کرده ام
آتش افـروزان زدند آتش نیستان مـرا
نیستان و،نی نوا و،نی سرا گم کرده ام
حرص دنیا دیدهٔ دنیا پرستان کورکرد
در قناعت ،آبرویِ، بوریا گم کرده ام
زآنکه مینالم ز دردو رنج غُربت دایما
خود میانِ سیلِ اشکم بارها گم کرده ام
جنگها درمیهن ما ازبرای قدرت است
درفروغ خونِ ها رنگِ قبا گم کرده ام
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز ، بازهم زیباست . زنده و موفق باشید. مهدی بشیر
با تأثیر ازین فرد
“سرخ از خونست دایم کوچه های شهر ما”
غرض همراهی تقدیم است:
هی مگو از چیست می نالی برو کاری بکن
زانفجار نفرت اینجا دست و پا گم کرده ام
هین کمر خم کرده ام در جستجویم هر نفس
من طپش های دلم در کوچه ها گم کرده ام
تا مسافر شد ز دل شوق سر زلف سیاه
در دل تاریک شب راه پگا گم کرده ام
بسکه درچشمانِ دل جاکرده ای امشب فروغ
زین سبب هرگز نه گویم من ترا گم کرده ام
جوهر.
با اظهار سپاس ازحضور گرم وصمیمی آقای عبدالواحد یوسفی ازهمراهی جناب شان ممنون ومشکورم
عشق ما هم چون سرِ زُلفِ نگار پیچیده است
راهِ خود چون شانه بی چون وچرا گم کرده ام
فروغ
در فروغ دیده ام جُز جوهری دگر نبود
من فروغِ جوهرم در دیده ها گم کرده ام
فروغ
غرق دریای محبت های«مهدی»گشته ام
دست و پای میزنم طرزِ شِنا گم کرده ام
فروغ
مهدی بشیرِعزیزم ممنون همه مهربانی هایت