شب ظلمانی
تاریخ نشر یکشنبه ۲۸ اپریل ۲۰۱۳ هالند
شب ظلمانی
عزیزه عنایت
***
د شمنــان انــد, پــی فــرصت نـالانی مـا
میشوند شاد،ازاین وضـع پــریشـانـی مـا
آرزوخـاک شــدوغنچه نـدیـد روی چمـن
به مشا می نــرسـد عطــرگل افشـانی مـا
کشتی راحـت وآسـایـش افغـان بشکـسـت
غرق گرداب غم است منزل طوفانی مـا
توسن یــا س فلک تــاخـت به وادی امیـد
سحــری نیست, پی ایـن شب ظلمانی مـا
گله ازدشمن وبیگانه نـداریم که دوســت
شــده از ظلم وجفــا بــاعث ویــرانـی ما
ندهیم فرصت وحـدت زکف آسان کنون
ورنــه دیگــر نــدهــد سود, پشیمـانی ما
ســر شکستـنـد نیاکان برهی حفـظ وطن
پس کجــا شــد همــان همت افغانی مـا ؟
پـا سبانیی وطـن فرض بود بر همه گان
ایـن رســوم است زمیــراث نیا کانی ما
اتفاق است (عزیزه)رهی توفیق ونجات
ورنه مـا ئیم و چنین بی سروسامانی ما
عزیزه عنایت
خانم عنایت گرامی ، بازهم عالی و خواندنیست . موفق و سلامت باشید.
مهدی بشیر
گربهم دستی ز وحدت ندهیم ازسرِصدق
دشمنان سودی بَرند از همه نادانی ما
فروغ
خواهر گرامی زیبا وبجا سروده اید مرواری های تازه عرضه کردید
ازبرادر نازنینم هریک محترم مهدی بشیر و فروغ شاعر سپاس گذارم که همیشه با کلمات شیرین وگلهای نوازش خویش باغ خیالم را شاداب میسازند.بسلامت باشند.
شاعره عالی مقام عزیزه جان عنایت بی حد عالی و با احساس قلم تان رسا و الهام تان گرم باد
خواهرمهربانم عزیزه جان عنایت راعرض سلام وادب دارم خوشحالم که باز هم غزل عالی ودلنشین شما را میخوانم ،صحت وسلامتی همیشه درنصیبِ تان باد.
خانه بردوش شدیم خواهر شرین عزیز
کس نـدارد غمِ ایــن حالِ پـریشانی مـا
جوهر