علاجِ درد
تاریخ نشر دوشنبه ۲۹ اپریل ۲۰۱۳ هالند
علاجِ درد
حسن شاه ” فروغ “
۱۱ / ۴ / ۲۰۱۳
لندن
***
این عشق کهنه کارگریبان من گرفت
آتش فگند بسینه دل وجانِ من گرفت
دستی چپاولــش بنگر تا کجا رسید
بازورو جبرگوشهٔ دامانِ من گرفت
لعلِ لبــش رونقِ بازارِ ما شکــست
قیمت زِلعلِ خوبِ بدخشانِ من گرفت
رحمی بحالِ غُربت وبیچارگی نکرد
ازکف قراروطاقتِ هجرانِ من گرفت
آه و فغان و شیونِ ما هر کجا رسید
ازکف علاج درد زِدرمانِ من گرفت
باکفرِ زُلفِ خود برَبود،دل زِبر مرا
کافر نگر که دل زِمُسلمانِ من گرفت
افگنده رویِ دوش پریشان کاکلــش
بردام خویش مرغ پریشان من گرفت
بالشکر و سپاهِ مژه قصد جان کرد
با تیرغمزه طرفِ بیابانِ من گرفت
هرچند فروغ دیدهٔ من گشت عاقبت
جانانه انتقامِ خود ازجانِ من گرفت
باتقدیم احترام فروغ از لندن
درود به فروغ عزیز ، بازهم زیباست. زنده باشید. مهدی بشیر
مرحبا بزرگوارم!
دستِ فلک زدامن مامِ وطن مدام
دار و نــدارِ خاکِ نیـاکانِ من گرفت
جوهر.