حُجبِ نظاره
تاریخ نشر جمعه سوم می ۲۰۱۳ هالند
شریف حکیم
« حُجبِ نظاره »
شریف حکیم
می۲۰۱۳سدنی
***
صبح است و لیک خورشید در بند جای دیگر
پایش مگر که بستند در ماجرای دیگر
در بسترِ سحرگه خوابیده دخترِشب
دارد شفق بدامن رنگِ حنای دیگر
در چهرۀ ادب بین حُجبِ نظارۀ ما
چشمِ خمیده اینجا دارد حیای دیگر
در بزمِ دلربایان نشگفت شوق مارا
نقش است در دلِ ما از دلربای دیگر
ما در پیی ثواب و رحمت رمیده از ما
وقت است تا بخوانی حمد و ثنای دیگر
یک لحظه است رحمت در پی غم و مصیبت
در دوست خفته گویی باشد خدای دیگر
آب و شرارِ آتش هم خانه نیست اینجا
هریک به فکرِ طرحِ محو و فنای دیگر
بر حرفِ آشکارم دل خوش مدار زاهد
وردِ زبان چنین و در دل دعای دیگر
تفریقِ ما درین بزم در اختلاف بنگر
ما در لباس خویش و او در ردای دیگر
آنکو فرو کند سر در پای مهر یکدم
تسکین دل مجوید هرگز بجای دیگر
زآندم که ناله برخاست محرابِ سینه ام را
نا خوش به طبع ما شد بانگ و صدای دیگر
شریف حکیم
حکیم عزیز ،از اینکه صحت تان خوب شده خوشحال شدم. بازهم سروده زیباست. موفق و سلامت باشید. مهدی بشیر
ممنون از محبت های همیشگی تان محترم بشیر.
چه قشنگ………
یک عُمرشد اسیرِ هرگونه دردو رَنجم
خواهم که باز یابم درد آشنای دگر
فروغ
حکیم عزیز وگرامی خدا را شکر که صحت یاب شدی وقلم بردست گرفتی خداوند ازهمه بلاها نگهدارت باشد
شهلا جان و جناب فروغ از حسن نظر و محبت تان ممنونم.
از آنچه گفته آمد، تنگی نفس فزاید
رخت سفر ببندیم سوی فضای دیگر