صفحۀ صبح
تاریخ نشر شنبه ۴ می ۲۰۱۳ هالند
« صفحۀ صبح »
شریف حکیم
می۲۰۱۳سدنی
***
نه بی دلیل و نه بیجاست گریه های شبم
ز فقرِ روز اگر میرهم گدای شبم
فتاده از نطرِ آسمان و دیدۀ ماه
من آن ستارۀ تنها در انتهای شبم
بیرون ز بزمِ حریفانِ زنده دل اینجا
قرینِ ناله و فریاد و ماجرای شبم
حدیث زندگیی من مجو ز صفحۀ صبح
که من کتابِ دو صد برگِ بی بهای شبم
گمان مبر که به آتش کشیده اند سحر
به دست و پای شفق ، نقش از حنای شبم
ز من مپرس که خورشید از کجا خیزد
ز روزِ چشم کشودن من آشنای شبم
بیاد روزِ طلوعِ رُخت ز مشرقِ بخت
چه شام ها ست که بنشسته من به پای شبم
دلم ز خندۀ زرین صبحگاهی تنگ
انیسِ گریۀ انسانِ بینوای شبم
شریف حکیم
حکیم عزیز ، بازهم عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر
اگر چه گریۀ شب را بـه خویش میخواهم
ولی بـه یار(شریف )ماۀ خوشنمای شبم
جوهر.
زبس حدیث شبت را حکیم پسندیدم
فروغِ من بر بودی و در هوایِ شبم
فروغ
حکیم عزیزمثل همیش زیبا ست باورکن چند بار خواندم ولذت بردم
ز من مپرس که خورشید از کجا خیزد
ز روزِ چشم کشودن من آشنای شبم
خیلی زیبا شده است
دوستأن عزیزم محترم بشیر ، جوهر گرامى ، فروغ با فروغ و واحد جان یوسفى را صد سلام . ممنون محبت هاى همیشگى شما.
واه واه واه بسیار عالی و زیباست زنده باشید
به به ، غزل لطیف آبدار ، پر مضمون و خوش عبارت با رقت معانی .
شیوایی و استواری کلام تان را بایست در حلی تقدیر پیجید .
دوستان نهایت عزیزم همایون جان عالمى و ولى جان پوپل ممنون محبت تان . هرچه از من میخوانید انعکاس تشویق هاى شما دوستان است.