زخمه بَر ارغنون
تاریخ نشر چهارشنبه ۱۵ می ۲۰۱۳ هالند
مثنوی
زخمه بَر ارغنون
حسن شاه ” فروغ “
۱۴ / ۵ / ۲۰۱۳
لندن
***
سینه تنگیِ نمود بر دلِ من
ناله سر داده گفت بلبلِ من
تا چه وقت پای هایِ دربندم
سال ها شد دراین دیار خَندم
با وجودیکه من نه خورسندم
لیک درعشقِ خویش پابندم
عشق تیری زده بسینه مرا
پاک بِنموده دل زِ کینه مرا
ازچه رو درقفس هنرمندی
شرطِ انصاف نیست دربندی
بهرِ چه عاشق ام نه پندارند
وزغلامانِ خویش نشمارند
نزدِ من گنجِ از سرود بوَد
داستان هایِ پُر ز سود بوَد
بَر دماغم شمیمِ زلفِ نگار
بویِ گلزار وعطرِازدلدار
من ازآن باده هایِ درجوشم
نوش بردیگران وخاموشم
بر رُخِ من گشا درِ گل را
گوش میدار حدیثِ بلبل را
گرزِسوزی سرودو سازکنم
نزدِ محبوبِ خود نیاز کنم
ساز گر از جنون خود بزنم
زخمه بَر ارغنونِ خود بزنم
سازوآهنگِ من شکربار است
قصه ازگل شکایت ازخار است
من از آن عاشقانِ پاک دلم
عاشقِ گلستان و رویِ گُلم
خویشتن را از آنِ او دانم
توسن ام را بحُکمِ او رانم
وزمَیِ صافِ دوست نوش کنم
خرقه از لُطفِ او بدوش کنم
سرِ خود را فدایِ یار کنم
جانِ را در رَهش نثار کنم
ازسرِمن هوایِ باطل رفت
خونِ دل بر فدایِ قاتل رفت
بعد ازین ام مُریدِعشق دانید
گربمیرم شهیدِ عشق خوانید
حاجتِ غُسل و شُستنم نبوَد
جُز گُنه چیزی در تنم نبوَد
چشمِ رَحمت اگر بمن دوزد
هر گناهی مرا همی سوزد
لطفِ خالق فروغِ راهِ منست
هر کجا گر روم پناهِ منست
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز ، سروده زیبا ست . از خواندن آن لذت بردم . موفق باشید. مهدی بشیر
چه قدر شرین! با درود و ارادت!
آوای سینۀ تنگ تان بر دلک تنگ ما نشست.
از خداوند برایتان سینۀ فراخ به وسعت صحرا میخواهم .
با اظهار سپاس مجدد از جناب مهدی بشیرعزیزم ممنونم از همه محبت ها ودلنوازیهای شما برادر گرامی
از زره نوازیهای شهلاجان قلباً سپاسگذارم
آمین ولی جان خداوند همه سینه ها را فراخی بخشد درغیرآن برداشت همه دردو غم ومصیبت های گوناگون روز
افزون توان ما را گرفته است اما کسی وجود ندارد تا آوای این سینه های تنگ را بشنوند تشکرازجناب شما