غزل
تاریخ نشر شنبه ۲۵ می ۲۰۱۳ هالند
« غزل »
شریف حکیم
می ۲۰۱۳سدنی
***
دوش احساس مرا برد به دنیای غزل
تا برآرم دُری از سینۀ دریای غزل
خامه در دست ، پیی واژه و الهام روان
من که از توشه نبودم جز الفبای غزل
نزد من شعر فقط چند خط از قافیه بود
بی خبر بودم ازارکان و ز اجزای غزل
علمِ تقطیع و هجا سنجی و مضمون و خیال
فکر کردم نَبوَد کار در انشای غزل
دست و پا شسته نیت کردم و تکبیر و دعا
تا نگردد قلمم یک شبه رسوای غزل
گرچه در خانه نبُد جز من و تنهایی کس
لیک در سینۀ من شور ز غوغای غزل
قلم و کاغذ و دیوات و من و خلوتِ شب
خانه سر تا قدمش غرق به رؤیای غزل
صد ورق پُر شد و دیوات بخشکید و هنوز
سرو پا گم شده من ، در خطِ مبدای غزل
بیت اول ز شب و شمع و شراب و گل بود
بیت دوم خجل از صورت و معنای غزل
در همین وسوسه بودم که سخن داد کشید
شعر تو نیست به جز لکه به سیمای غزل
گفت هر کار کنم ، شوق غزل را نکنم
چون مرا نیست به کف دانشِ والای غزل
هرکه در حسرتِ خورشید سخن باشد او
شام ها روز کند در دل شبهای غزل
******
ساعت از آمدنِ نیمه شبم داد خبر
از غزل نیست به طبع سخنم هیچ اثر
فکر کردم که اگر مثنوی آغاز کنم
شاید از قافیه ها پای سخن باز کنم
یا که از قبر برآرم غزلِ ناب کسی
با مخمس بزنم چرخ به او چون مگسی
یا که از قهر دَرَم پیرهنِ شعر کهن
به سخن جامه کنم هرچه دلم خواست به تن
به صناعات و به دستور زبان پا بزنم
دست هر قاعده کوتاه کنم از سخنم
چون که از شعر نباشد همه یکسان تعریف
کس نبینم که شود با سخن بنده حریف
*****
عقربِ ساعتِ دیوار چه تند
می شگافید تنِ فاصله را
مرگِ شب را
گلوی داغ شفق
چیغ میزد به رخِ قاصد صبح
و سحر
باز سرخطِ خبرهایش بود
چهل تن کشته و صدها زخمی
انفجارِ شبِ بگذشته بجا ماند به شهر
*****
من هنوز ، فارغ از غصه و بربادیی شهر
می زدم بوسه به معشوقه و لبهای غزل
سخنم دوست چو در صفحه تماشا میکرد
ناخودآگاه به من گفت که یکتای غزل
حکیم گرامی سروده زیبا و دلپذیر است . زنده و سلامت باشید. مهدی بشیر
باز ازحکمتِ خود خوان غزل آراستی
غزلِ نغز و شیرین بهرِ همه پیراستی
طرح نو ریخته وسبکِ نویِ برده بکار
در غزل شعرِ نو مثنوی را انباشتی
*******
زانسبب هرغزلت همچو شکرشیرینست
مثنوی ها زِ شرافت همه پُر تمکینست
با مُخمس همه وقت دل زِ برِ من بُردی
باغزل جامِ مرا پُر ز مَی و هم دُردی
*******
چون ترا شعرِ نَواست وسروسودایِ غزل
همه دانند که تویی دلبرِ یکتای غزل
شریف عزیزم نهایت خوشم آمد مرحبا به استعداد وخامه ای پُرتوانت الهی همیشه سبزوخرم باشی
بسیار عالی و بلند ، شکسته نفسی زیاد کرده اید نام خدا در هر صنعتی داد سخن داده اید
شریف جان سراینده بمانید
سپاسگذارم از محترم بشیر که با محبت نوشته هایم را نشر مینمایند.
فروغ عزیز ازینکه نوشته ام را با وجودیکه طولانى و خسته کن بود تا آخر خوانده اى جهانى امتنان. مرا همیشه با ألفاظى که بزرگ تر از من بوده اند نواخته اى . بخصوص آینکه دیدگاه خود را در قالب سروده هاى زیبا و دلنشین ماهرانه إبراز میدارى .
زیبا قلم زده اید!
دوست گرامى ام همایون جان همیشه سربلند و خوش کلام باشید. محبت تان در حق من مرا افتخار میبخشد.
غزل ، مثنوی و شعر نو را هنرمندانه نگاره کرده اید . و با تکته پردازی و مضمون آفرینی چکامۀ آبداری آفریده اید .
لذت بردم .